تورم یا احساس تورم؛ آمارها چه می گویند؟ 1402
7 اسفند, 1402هایپرسونیک؛ موشک فوق راهبردی ایران
7 اسفند, 1402حقابه هیرمند،روایتی به وسعت تاریخ (بخش 1 و 2) – دکتر محمد صادق خرسند
«کمبود آب» یکی از بحرانهای بزرگ جوامع بشری و به قول مجمع جهانی اقتصاد، از خطرات اصلی آینده جهان است.
امروزه پیمانها و عهدنامههای متعددی بین کشورها بر سر مدیریت منابع آبی به امضا می رسد، که نشان می هد آب به دغدغه مهمی برای دولتها تبدیل شده است. ایران نیز مانند کشورهای زیادی با تنش آبی شدیدی مواجه است که یکی از دلایل اصلی آن، اقلیمهای فراخشک و خشک بیابانی است که حدود ۶۵ درصد از مساحت کشور را در بر میگیرد.
در این اقلیم ها میزان بارش ها بسیار کم و متوسط درجه حرارت سالانه بسیار بالاست. از این رو مدیریت منابع آبی در ایران از اهمیت راهبردی ویژهای برخوردار است.
یکی از خشکترین استانهای ایران، سیستان و بلوچستان است که از لحاظ طبقهبندی اقلیمی در ناحیه بیابانی و خشک قرار گرفته است. دشت سیستان، بارشی کمتر از ۶۵ میلیمتر و تبخیری بیش از ۵۰۰۰ میلیمتر در سال دارد.
این شرایط باعث خشکی شدید شده است و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش مییابد، اثرات مخرب آن، افزایش پیدا می کند. این استان در طبقه بندی بحران آب در رتبه نخست قرار دارد و به معنای واقعی کلمه با کم آبی دست و پنجه نرم میکند.
شریان حیاتی استان سیستان و بلوچستان، رود هیرمند است که تأمین کننده بخش اصلی آب این منطقه است. این رود از ولایت هلمند افغانستان به دریاچه هامون که دریاچهای مشترک میان ایران و افغانستان است، میریزد.
تا قبل از جداشدن هرات از ایران، مشکلی در تأمین آب از هیرمند وجود نداشت. بعد از جدایی هرات در سال 1875 میلادی تحت معاهده پاریس، مشکل حقابه ایران از هیرمند به وجود آمد. طی رایزنیهای که همان زمان بین دولتهای ایران و افغانستان انجام شد، سهم آبی ایران، بیش از 50 درصد تعیین گردید.
اما مطابق اسناد تاریخی، بعد از روی کار آمدن پهلوی، سهم ایران از هیرمند دوبار کاهش یافت. یک بار به واسطه توافقنامه سعدآباد، که طی آن در بهمن 1317 قرارداد تقسیم آب هیرمند بین تهران و کابل در 16 ماده منعقد گشت. بر این اساس، ایران از «دشت ناامید» به مساحت 3000 کیلومتر چشم پوشید و عملاً سرچشمه هیرمند از دسترس ایران خارج گردید.
با این کار، امکان دخل و تصرف کابل در بخشهای بالایی هیرمند فراهم شد. چون بعدها افغانستان با احداث سد بر این رود، مانع رسیدن آب به ایران شد و حقابه هیرمند به موضوعی برای منازعه طولانی دو کشور تبدیل گردید.
مورد دیگر در سال 1351 در دوران حکومت محمدرضا پهلوی بود که طی مذاکرهای بین ایران و افغانستان بر سر حقابه هیرمند، دولت ایران با عقبنشینی از سهم 50 درصدی، به 14 درصد اکتفا نمود.
مفاد این معاهده تا امروز نیز به قوت خود باقی مانده است. با عقد این معاهده وضعیت حقوقی حوزه هیرمند میان دو کشور مشخص شد که براساس آن، حقابه ایران ۲۶ متر مکعب در ثانیه آنهم در سالهای معمولی و نرمال آبی است.
این معاهده، سال معمولی و نرمال آبی را نیز تعریف کرده است؛ یک سال نرمال آبی چیزی حدود شش میلیارد و ۵۰۰ میلیون مترمکعب میباشد که مطابق آن، حقابه ایران سالانه به ۸۲۰ میلیون مترمکعب میرسد. طبق ماده پنجم این معاهده، افغانستان با حفظ حقابه ایران، حق هرگونه استفاده از رود هیرمند را دارد، اما ایران حق استفاده اضافه از آنچه که مشخص شده است، ولو در زمان پر آبی هیرمند را نخواهد داشت.
از اواخر دهه 1370، به دلیل خشکسالی و کاهش بارش سالانه، حجم آب ورودی هیرمند به دریاچه هامون کاهش داشته است. استفاده از هامون برای تأمین آب شهری و کشاورزی، ساخت سد کجکی بر روی هیرمند، نصب پمپ در مسیر هیرمند برای کشاورزی در افغانستان، خشک شدن هامون را به دنبال داشته است.
خشکی هامون با تهدید معیشت مردم سیستان، به فقری گسترده در این منطقه انجامیده است که حاصل آن چیزی جز افزایش قاچاق کالا و مواد مخدر، جولان گروههای تروریستی و مهاجرتهای گسترده نبوده است.
علاوه بر معضلات اجتماعی و امنیتی، خشکی هامون اثرات مخربی نیز بر محیط زیست این منطقه داشته است که ریزگردها، کاهش چشمگیر حیوانات بومی نظیر پرندگان و گاو سیستانی بخشی از آن است.
تشدید خشکسالی در چند سال اخیر و سنگاندازیهای دولت افغانستان در تأمین حقابه ایران، چه قبل و چه بعد از تسلط طالبان، مشکلات مردم سیستان و بلوچستان را دو چندان نموده است.
رایزنیهای دیپلماتیک ایران با طالبان برای حل و فصل این مسأله تا کنون راه به جایی نبرده است. دولت خودخوانده طالبان هر روز به یک بهانه از تأمین حقابه ایران خودداری میکند.
جدیدترین بهانه طالبان، کاهش بارش و کمبود آب در سد کجکی است. بهانهای که تصاویر ماهوارهای کذب بودن آن را نشان می دهد.
شانه خالی کردن طالبان از مسئولیتهای بین المللی و بی توجهی به تعهدات دوجانبه، مشکلی است که علاوه بر ایران، سایر همسایگان افغانستان را نیز رنج میدهد.
به استهزاء گرفتن درخواستهای دیپلماتیک و تهدید ایران، نشان از بیگانگی این گروه با ابتدائیترین اصول روابط بین الملل است. دولت طالبان توسط جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته نشده است، اما باید مذاکراتی با طرف افغانی صورت بگیرد و جدیت ایران در تأمین منافع ملی به مقامات این کشور گوشزد شود.
به نظر میرسد اگر تأکید رئیس جمهور ایران به جدیت جمهوری اسلامی در تأمین حقابه هیرمند به جای رسانهها از طریق مجاری دیپلماتیک به طالبان منتقل میشد، ضمن جلوگیری از موج سواری رسانهای، بُرندگی بیشتری داشت.
اقامه دعوا نزد سازمانهای بین المللی نیز با توجه به صبغه طالبان، راه به جایی نخواهد برد و تهدید هم کارساز نخواهد بود. بهترین حالت ایجاد وفاق ملی، استفاده از فشار افکار عمومی و استفاده از راهکارهای دیپلماتیک است و به موازات آن باید پیشبرد سریع راههای جایگزین انتقال آب به سیستان مثل پروژه ملی آبرسانی از دریای عمان در دستور کار قرار بگیرد.
پروژه ای که اگر با موفقیت به پایان برسد، آیندهای درخشان و روزهایی خوش برای ایران و مردم این منطقه را به دنبال خواهد داشت.
✍️#محمدصادق_خرسند
#یادداشت_سیاسی