خودبزرگ بینی؛ بیماری خاموش انسان امروزی
چگونه قرآن کریم با معرفی چهرههایی چون فرعون، قارون، بلعم و ابلیس، ابعاد گوناگون استکبار (عبادی، سیاسی، اقتصادی و علمی) را برای عبرت و بیداری انسانها در زندگی امروز به تصویر میکشد؟
پاسخ
استکبار، ریشه بسیاری از انحرافات فردی و اجتماعی است؛ حال چه در عرصه عبادت و بندگی خدا، چه در حوزه سیاست و اقتصاد و چه در میدان علم و دانش. قرآن کریم با معرفی نمونههایی چون فرعون، قارون و بلعم، چهرههای واقعی غرور و خودبزرگبینی را آشکار ساخته و پیامدهای ویرانگر آن را بر فرد و جامعه به تصویر میکشد.
درک مفهوم «استکبار» و انواع جلوههای آن، نه تنها راهی برای شناخت سقوط انسانها در طول تاریخ است، بلکه چراغی برای عبرت و بیداری در زندگی امروز به شمار میآید.
در بررسى اصطلاح «استكبار» و «مستكبرين» در فرهنگ اسلامى ناگزيريم نخست مفهوم اين واژه را بيان كنيم.
تعریف استكبار
«استكبار» از ماده «كبر» است. لغت شناسان «كَبُر» را بزرگ شده و «كِبر» را عظمت و كبريا[1] معنا كرده و نيز آن را مقابل صِغَر و كوچكى دانسته و «كِبَر» را به عظمت تفسير كرده اند.[2]
«استكبار» مصدر باب استفعال است و آن را هم معنى كبر و تكبر و به معناى تعظم و بزرگى[3] دانسته اند. و گاه آن را با مفهوم «تعظم و تجبّر» نظير دانسته، مخالف و مقابل با «تواضع» معنى كرده اند:
و آن، نفس را بالاتر از حد خود بردن و به عبارت ديگر خود بزرگبينى است.[4]
مجمع البيان، در تعريفى، بين مفهوم استكبار و تكبّر فرق مى گذارد:
استكبار به معناى «ناروا طلب بزرگى كردن» است بر خلاف «تكبر» كه ممكن است بزرگى همراه با استحقاق و سزاوارى باشد چه اين كه در مورد حق تعالى «تكبر» صحيح است و يا سزاوار آن نباشد.[5]
علامه طباطبايى نيز تصريح مى كند:
كه استكبار هميشه نارواست و قيد «به غير حق» در آيه «فاستكبروا فى الارض بغير حق» توضيحى است، نه آنكه استكبار به حق نيز وجود داشته باشد.[6]
ايشان در تعريف استكبار، فرق بين متكبر و مستكبر را نيز بيان مى دارند: مستكبر كسى است كه مى خواهد به بزرگى دست يابد و درصدد است كه بزرگى خود را به فعليت برساند و به رخ ديگران بكشد و متكبر كسى است كه بزرگى را به عنوان يك حالت نفسانى در خود سراغ دارد و براى خود پذيرفته است.[7]
بنابراين استكبار به معناى خودبزرگ بينى است كه شخص مى خواهد بزرگى ناداشته خود را به رخ ديگران بكشد و خود را بزرگتر از ديگران جلوه دهد.
انواع استکبار
استکبار عبادى (استكبار در برابر عبادت خداوند):
«وَ مَن يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعاً … وَ أَمَّا الَّذِينَ اسْتَنكَفُوا وَاسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً أَلِيماً وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِن دُونِ اللّهِ وَلِيّاً وَ لَا نَصِيراً (نساء:172-173)؛
و هر كس از پرستش خدا خوددارى كند [بر خدا] بزرگى فروشد، بزودى همه آنان را به پيشگاه خود گرد آورد … و امّا كسانى را كه [از اطاعت خدا] خوددارى كرده، [در مقابل خداوند] بزرگى كنند، به عذابى دردناك دچار مىسازد و آنان در برابر خدا براى خود يار و ياورى نخواهند يافت».
این آیه درباره مسیحیان نجران[8] نازل شد که گفتند چرا عیسی را بنده خدا میخوانی، و خداوند پاسخ داد.[9]
اين استكبار، همان استكبار در برابر حق است كه به دو صورت نمود مى يابد:
- استکبار از عبادت و پرستش: کسانی که از اظهار بندگی و خضوع در برابر خدا خودداری میکنند؛ سرانجام آنان ذلت و آتش دوزخ است: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ …» (غافر: 60).
- استکبار از اطاعت خدا: کسانی که تا زمانی خدا را اطاعت میکنند که مطابق شأن خود بدانند، اما در برابر فرمانی که آن را دون شأن خود میبینند، تکبر میورزند؛ مانند شیطان که به سبب نپذیرفتن فرمان سجده بر آدم، از درگاه الهی رانده شد: (ص:71-78).
پیامها:
تکبر در بندگی، موجب مجازات الهی است.
خداوند مستکبران را به حساب و مجازات در پیشگاه خود تهدید میکند.
ایمان به قیامت مانع استکبار از عبادت میشود.
متکبران از عبادت، در قیامت بیپناه خواهند بود.
ب) استكبار سياسى (حكمرانى به ناحق بر مردم)
«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ (قصص: 4)؛ فرعون در سرزمين [مصر] سر برافراشت، و مردم آن را طبقه طبقه ساخت؛ طبقه اى از آنان را زبون مى داشت: پسرانشان را سر مى بريد و زنانشان را [براى بهره كشى] زنده بر جاى مى گذاشت؛ كه وى از فسادكاران بود».
مستكبران سياسى، حاكمانى هستند كه مردم را صغير و نادان دانسته، خود را قيم آنان مىپندارند و به ناحق بر آنان حكومت مىكنند.
نمونههاى تاريخى آن فرعون و نمرودند. موسى(ع) به سبب بندگى كشيدن بنىاسرائيل بر فرعون اعتراض كرد، و فرعون نافرمانى او را بهانه گرفت.
در پاسخ، موسى(ع) فرمود:
«آيا اين كه فرزندان اسرائيل را به بندگى گرفته اى، نعمتى است كه منّتش را بر من مى نهى؟!» (شعرا: 22-18).
فرعون و همفكرانش بندگان خدا را بندگان خود مىپنداشتند؛ اين همان استكبار سياسى است كه امروزه نيز قدرتهاى جهانى، بهويژه آمريكا، بر ملتهاى مستضعف تحميل مىكنند و امكانات آنان را در اختيار مىگيرند.
پيامها:
تقسيم مردم به طبقات، نمود سياست سلطهجويانه است.
سلب آزادى از مردم در بينش الهى ممنوع است.
خودكامگان، شايسته رهبرى نيستند.
استضعاف بنىاسرائيل جلوهاى از سلطهطلبى فرعون بود.
حكومت مستكبرانه فرعون، موجب فساد و بدبختى مردم شد.
هر نظامى كه مردم را به بند بكشد، از نظر اسلام مستكبر و فرعون است.
پ) استكبار اقتصادى (برترىجويى اقتصادى در سايه داشتن امكانات مالى)
إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ وَابْتَغِ فِيَما آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (قصص: 76-77)؛
قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد و از گنجينه ها آنقدر به او داده بوديم كه كليدهاى آنها بر گروه نيرومندى سنگينى مى كرد. آنگاه كه قوم وى به او گفتند: «شادى مغرورانه مكن كه خدا شادى كنندگان مغرور را دوست ندارد و با آنچه خدايت داده، سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن و همچنان كه خدا به تو نيكى كرده، نيكى كن و در زمين فساد مجوى كه خدا فسادگران را دوست نمى دارد.»
آنان كه با گردآورى ثروت، به آقايى مى رسند و قطب اقتصادى مى گردند و بر توده مردم تفاخر مى كنند و به بغى و فساد، روى مى آورند، مستكبران اقتصادى اند.
قارون نمونه اعلاى اين گروه است. قرآن كريم در آيات فوق، خود برتربينى و تحقير توده مردم توسط قارون را بيان مى كند و در ادامه همان آيات متذكر مى شود كه قارون در برابر تذكرات قوم، چنين پنداشت كه اين اموال، در سايه علم و انديشه خودش گرد آمده است؛
در صورتى كه خداوند مى فرمايد:
ما بسيارى از كسانى را كه پيش از او و قوى تر از او بودند، نابود كرديم. امّا قارون نيز متذكر نشد و خود و اموالش به زمين فرو رفت و هيچ كس نتوانست به كمك او برسد.
در زمان كنونى ما نيز بسيارى از شركتهاى اقتصادى و غول هاى تجارى وجود دارند كه در سايه قدرت نظامى بسيارى از كشورها، به ديگر ملل محروم ظلم مى كنند و اموال و سرمايه هاى آنان را به بهاى ناچيز از دستشان گرفته و سرازير حساب هاى مالى خود مى كنند. اينان، همان مستكبران اقتصادى اند.
پيامها
قارون با قوم خود، يعنى بنى اسرائيل، رفتارى ظالمانه و مستكبرانه داشت.
ثروت افسانه اى قارون، موجب طغيانش در برابر خداوند و ملت خود گرديد.
ثروت فراوان و نخوت آفرين، زمينه ساز سنگدلى و بى رحمى است.
رفتار ناصحانه قوم قارون با وى، امرى شايان توجه و يادآورى است.
انسانهاى مغرور و مستكبر، از لطف و محبت خداوند محروم هستند.
بخشى از دارايى ها بايد در راه تعمير و آبادانى سراى آخرت مصرف شود.
دلبستگى شديد قارون مستكبر به اندوخته هاى خود، مانع از خرج كردن آنها در راه رضاى خدا و تأمين سعادت اخروى خويش بود.
امكانات دنيوى، بايد وسيله اى براى دستگيرى از ديگران و احسان به آنان باشد.
ت) استكبار علمى (خودبرتربينى در سايه داشتن دانش)
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ (اعراف: 175)؛ بخوان بر آنان سرگذشت آن كس را كه آيات خود را به او داديم، ولى او از لباس آيات ما به درآمد و شيطان او را تعقيب كرد و از گمراهان شد.
كسانى كه به مراتب و درجات علمى مى رسند و آن مرتبه علمى در آنان غرور ايجاد مى كند و آنان را به استكبار مى كشاند، داراى اين گونه از استكبارند.
نمونه هايى از اين مستكبران نيز در قرآن نام برده شده اند. از جمله آنها بلعم بن باعورا است كه آيه مورد بحث، به او اشاره مى كند. خداوند، آيات توحيد خود را به بلعم نمايانده بود، به گونه اى كه حقيقت برايش آشكار و متجلى شده و هيچ شك و شبه اى برايش نمانده بود، ولى او از روى استكبار و هواپرستى به جبهه كفر فرعونى پيوست و در برابر موسى (ع) قرار گرفت و از لباس حق به در آمد.[10]
نمونه ديگر مستكبر علمى، وليد بن مغيره است.
او از بزرگان قريش و عالمان آنان بود كه خود در مسجد الحرام سخن پيامبر اسلام را شنيده و تحت تأثير قرار گرفته بود و حتى ميان مردم شايع شده بود كه اسلام آورده است. بزرگان قريش نزد او رفتند و نظرش را درباره قرآن جويا شدند، قرآن كريم عكس العمل او را در برابر اين پرسش قريش يان چنين زيبا بيان مى كند:
او [براى مبارزه با قرآن] انديشه كرد و مطلب را آماده ساخت، مرگ بر او باد! چگونه مطلب را آماده كرد! باز هم مرگ بر او باد! چگونه مطلب [و نقشه شيطانى خود] را آماده كرد! سپس نگاهى افكند و بعد چهره درهم كشيد و عجولانه دست به كار شد
آنگاه پشت [به حق] كرد و تكبر ورزيد و سرانجام گفت:
اين [قرآن] جز افسون و سحرى همانند سحرهاى پيشينيان نيست. اين تنها سخن انسان است [نه گفتار خدا]! سامرى نيز نمونه ديگرى از اين گروه بود كه با بدعت هاى خود، دين ساختگى به بشر ارائه كرد و پس از تلاشهاى حضرت موسى (ع)، پيروان وى را به تفرقه و گمراهى دچار ساخت.
پيامها
داستان بلعم باعورا، داستانى پرفايده و هشداردهنده به دينداران و عالمان دينى است.
همواره در بين اديان ديگر وليد بن مغيره هايى هستند كه خود به حقانيت اسلام ناب پى برده اند، امّا مقام و موقعيت و تكبرشان، آنان را به استكبار علمى مى كشاند.
انسانها، حتى عالمان هدايت يافته، در خطر پيروى از شيطان و گام نهادن در مسير گمراهى هستند و چه بسا شيطان، وقتى هواى نفس را بر آنان غالب ديد، براى گمراهى آنان- كه گمراهى امّتى را در پى دارد- از هيچ تلاشى دريغ نخواهد كرد.
شيطان عنصرى توانا براى آگاهى يافتن از درون آدمى و انديشه هاى او است.
علم و دانش نيز همانند قدرت و ثروت، گاه انسان را به طغيان و عصيان و استكبار وامى دارد و اين استكبار، خطرناكتر از انواع ديگر است، چرا كه مردم ديگر را نيز به دنبال خود، به سوى نافرمانى از حق مى كشاند! و به كار نادرست خود جلوه علمى مى دهد!
منابع
[1] . اسماعیل بن حمار الجوهری، الصحاح، امیری، 1369، ج 2، ص 801.
[2] .احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1363، ج 5، ص 153.
[3] . اسماعیل بن حمار الجوهری، همان، ج 2، ص 802؛ مفردات راغب اصفهانى، ص 422.
[4] . فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان، قم، ناصرخسرو، ج 1، ص 81 و ج 3، ص 309.
[5] . همان، ج 2، ص 146.
[6] . سید محمد حسین، طباطبائی، الميزان، قم، بنیاد علمی فرهنگی علامه طباطبائی، 1378، ج 17، ص 376.
[7] . همان، ج 12، ص 234.
[8] . شهريست بين حجاز و يمن كه از بلاد يمن محسوب مىشود. ( فرهنگ معين، ج 6).
[9] . ناصر مکارم شیرازی، تفسير نمونه، تهران، دارلکتب، 1389، ج 4، ص 230.
[10] . سید محمد حسین، طباطبائی، همان، ج 8، ص 327.
پیوندها
پرسش و پاسخ
سوالات متداول درباره خود بزرگ بینی و استکبار
پاسخ: استکبار به معنای «طلب بزرگى ناروا» است، در حالی که تکبّر ممکن است همراه با استحقاق باشد؛ مانند تکبّر شایسته خداوند.
پاسخ: فرعون نمونه استکبار سیاسی است؛ او مردم را طبقهطبقه کرد، بنیاسرائیل را به بندگی کشاند و آزادی آنان را سلب نمود.
پاسخ: زیرا عالمان مغرور، علاوه بر گمراهی خود، دیگران را نیز به پیروی از باطل میکشانند و رفتار نادرستشان را با ظاهر علمی توجیه میکنند.



