ترجمه ی حدیث أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيّ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْ…
با سلام
>با توجه به روایت زیر که این روایت به عنوان نمونه اورده شده است چند سوال از خدمتتون داشتم؟
ایاازاین گروه از روایات نمی توان استفاده کرد به هردلیلی مورد نظر شریعت و مذهب ما نیست که بین اهل سنت مذهب اهل بیت تبلیغ شود. خصوصا برخی احادیث که از این کار شدیدا نهی می کنند؟
واگر هر محملی ذکر شود مثل تقیه ویا اینکه برخی گفته اند با توجه به افراد فرق می کند در واقع قضیه شخصیه است و قابل تعمیم نیست و….پس چرا امام علیه االسلام علت نهی را اراده خدا ذکر کرده اند؟
اگر هم گفته شود که روایت تقیتا وارد شده است همانطور که برخی گفته اند با توجه به اینکه تقیه خلاف اصل است باید به قدر ضرورت اکتفا شود دیگر نیازی به بیان تعلیل نبود چرا که همینکه حضرت می فرمودند لاتدعوا الی هذا الامر کفایت می کرد؟
مقصود از اراده اراده تکوینی می باشد زیرا با توجه به اخذ بعنقه معلوم است که اراده تشریعی مورد نظر نیست اگر اراده تکوینیی باشد که برگرفته از انتخاب و اختیار انسان است این ارده تکوینی در همه کارهای ما وجود دارد و نیازی به بیان لاتدعوا الی هذا الامر ندارد چرا که دعوت به تشیع خودش شاید ازموجبات این اراده شود و اگر هم اراده تکوینی است که برگرفته ازافعال اختیار ما نیست این کلام منجر به جبر می شود و اگرهم به هر دلیل دیگر فرموده اند که لاتدعوا پس چرا علت را اینگونه بیان کرده اند؟
بحار الأنوار (ط – بيروت) ؛ ج5 ؛ ص204
35- سن، المحاسن حَمَّادُ بْنُ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَدْعُوا إِلَى هَذَا الْأَمْرِ فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً أَخَذَ بِعُنُقِهِ فَأَدْخَلَهُ فِي هَذَا الْأَمْرِ.
باسلام دوست عزیز توضیح این قسم اخبار نیاز به دقت و فراست دارد اصل روایت این است
> أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيّ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّهِ ع نَدْعُو النّاسَ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ لَا يَا فُضَيْلُ إِنّ اللّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً أَمَرَ مَلَكاً فَأَخَذَ بِعُنُقِهِ فَأَدْخَلَهُ فِي هَذَا الْأَمْرِ طَائِعاً أَوْ كَارِهاً
اصول كافى جلد 1 صفحه: 235 رواية: 4
ترجمه :
> فضيل بن يسار گويد: بامام صادق عليه السلام عرض كردم مردم را به امر تشيع دعوت كنيم؟ فرمود: نه، اى فضيل! چون خدا خير بندهاى را خواهد بفرشتهاى فرمان دهد كه گردنش بگيرد و او را خواه يا ناخواه در امر تشيع در آورد.
دربیان این روايات محتاج به چند نکته است:
اول اينكه مقصود اراده و خواست اختيارى خداست نه اراده و خواست حتمى
> دوم منظور اصلى در اين روايات اينستكه اهل تسنن و عامه را بمذهب تشيع دعوت نكنيد، آنها را رها كنيد و بخودشان واگذاريد. در صورتيكه آيات و اخبار بسيارى راجع بوجوب امر بمعروف و نهى از منكر و ثواب هدايت و تعليم مردم و دفع شبهات مخالفين وارد شده است، پس چگونه در اين اخبار نهى از دعوت و تبليغ مىكند ولى با اندكى دقت و تأمل پيداست كه سياق اين روايات در باره اصرار و پافشارى در تبليغ است بطورى كه اصرار کند و پافشاری کند تا اهل سنت شيعة شوند و بحق گرايند، در صورتيكه پيغمبر هم چنين وظيفه اى نداشت، آيات بسيارى كه در قرآن مجيد است باين مضامين كه: اى پيغمبر محمد (ص) هر چند تو دلت مىسوزد و نمىتوانى مردم را گمراه به بينى و در هدايت ايشان جانبازى مىكنى ولى بدانكه همه اين مردم مسلمان نخواهند شد، ايشان را رها كن كه بر تو جز ابلاغ چيزى نيست، خدا مردم را بهتر مىشناسد آنكه را شايسته مسلمانى داند، او را بسراغ تو مىفرستد. با چند جمله كوتاه دلش را روشن مىكند و آنكه چنين شايستگى ندارد، اگر چه از خويشان نزديكت باشد، هر چه بگوئى و اندرز دهى، در دل سختش تأثير نكند. پيداست وقتيكه وظيفه رهبر دين اين باشد وظيفه پيروانش بمراتب سهل تر و سبكتر است مخصوصا با شدت تقيه در زمان ائمة عليه السلام كه خود آنها را خانه نشين كرده بود، بمردم كارى نداشتند جز آنكه هر كس مسأله اى از توحيد و معارف و فروع پرسد جوابش گويند و با روش مسالمت آميز خود مذهب تشيع را باقى دارند. پس اصحاب و پيروان ايشان نبايد كاسه داغتر از آش و دايه دلسوزتر از مادر شوند.