تفسیر ایهات 59 و 61 سوره ی انفال
سوال: لطفا تفسير آيات ٥٩ و ٦١ سوره مباركه انفال را بفرماييد
جواب:ترجمه و تفسیر آیه 59 تا 61 سوره انفال
> وَ لا يحْسبنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سبَقُوا إِنهُمْ لا يُعْجِزُونَ(59)
> و آنها كه راه كفر پيش گرفتند تصور نكنند (با اين اعمال ) پيروز مى شوند (و از قلمرو كيفر ما بيرون مى روند) آنها هرگز ما را عاجز نخوانند.
> در آيات قبل در عين اينكه به مسلمانان هشدار ميدهد سعى كنند كه مورد حمله پيمانشكنان قرار نگيرند رعايت اصول انسانى را در حفظ تعهدات و يا الغاى پيمانها به آنها گوشزد مى كند.
> در آخرين آيه مورد بحث روى سخن را به اين گروه پيمانشكن كرده به آنها هشدار ميدهد و مى گويد:
> مبادا آنها كه راه كفر پيش گرفته اند تصور كنند با اعمال خيانت آميز خود پيروز شده اند و از قلمرو قدرت و كيفر ما بيرون رفتهاند (و لا يحسبن الذين كفروا سبقوا).
> آنها هرگز ما را عاجز نخواهند كرد و از محيط قدرت ما بيرون نخواهند رفت (انهم لا يعجزون ).
> وَ أَعِدُّوا لَهُم مَّا استَطعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكمْ وَ ءَاخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ مَا تُنفِقُوا مِن شىْءٍ فى سبِيلِ اللَّهِ يُوَف إِلَيْكُمْ وَ أَنتُمْ لا تُظلَمُونَ(60)
> در برابر آنها (دشمنان ) آنچه توانائى داريد از نيرو آماده سازيد (و همچنين ) اسبهاى ورزيده (براى ميدان نبرد) تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد و (همچنين ) گروه ديگرى غير از اينها را كه شما نمى شناسيد و خدا مى شناسد و هر چه در راه خدا (و تقويت بنيه دفاعى اسلام ) انفاق كنيد.
> به شما باز گردانده مى شود و به شما ستم نخواهد شد.
>
> * وَ إِن جَنَحُوا لِلسلْمِ فَاجْنَحْ لهََا وَ تَوَكلْ عَلى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ(61)
>
> 61 – و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درا، و بر خدا تكيه كن كه او شنوا و داناست .
> تفسیر آیات فوق :
> افزايش قدرت جنگى و هدف آن به تناسب دستورات گذشته در زمينه جهاد اسلامى ، در نخستين آيه مورد بحث به يك اصل حياتى كه در هر عصر و زمان بايد مورد توجه مسلمانان باشد اشاره مى كند، و آن لزوم آمادگى رزمى كافى در برابر دشمنان است .
> نخست مى گويد و در برابر دشمنان هر قدر توانائى داريد از نيرو و قدرت آماده سازيد (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة ).
> يعنى در انتظار نمانيد تا دشمن به شما حمله كند و آنگاه آماده مقابله شويد، بلكه از پيش بايد به حد كافى آمادگى در برابر هجومهاى احتمالى دشمن داشته باشيد.
> سپس اضافه مى كند: و همچنين به اندازه كافى اسبهاى ورزيده براى ميدان جهاد فراهم سازيد (و من رباط الخيل ).
> رباط به معنى بستن و پيوند دادن است ، و بيشتر به معنى بستن حيوان در نقطهاى براى نگهدارى و محافظت به كار رفته ، سپس به همين تناسب به معنى محافظت و مراقبت به طور كلى آمده است ، و مرابطه به معنى محافظت مرزها و همچنين به معنى مراقبت از هر چيز ديگر مى آيد، و به محل بستن و نگاهدارى حيوانات رباط گفته مى شود و بهمين تناسب كاروانسرا را عرب رباط مى گويد.
> در اينجا به چند نكته بايد توجه داشت : 1 – در جمله كوتاه فوق يك اصل اساسى در زمينه جهاد اسلامى و حفظ
> تفسير نمونه جلد 7 صفحه 222
> موجوديت مسلمانان ، و مجد و عظمت و افتخارات آنان بيان شده است ، و تعبير آيه به قدرى وسيع است كه بر هر عصر و زمان و مكانى كاملا تطبيق مى كند.
> كلمه قوة چه كلمه كوچك و پر معنائى است ، نه تنها وسائل جنگى و سلاحهاى مدرن هر عصرى را در بر مى گيرد، بلكه تمام نيروها و قدرتهائى را كه به نوعى از انواع در پيروزى بر دشمن اثر دارد شامل مى شود، اعم از نيروهاى مادى و معنوى .
> آنها كه گمان مى كنند راه پيروزى بر دشمن و حفظ موجوديت خويش تنها بستگى به كميت سلاحهاى جنگى دارد، سخت در اشتباهند، زيرا ما در همين ميدانهاى جنگ عصر خود ملتهائى را ديديم كه با نفرات و اسلحه كمتر در برابر ملتهاى نيرومندتر و با سلاحى پيشرفتهتر پيروز شدند، مانند ملت مسلمان الجزائر در برابر دولت نيرومند فرانسه !.
> بنابر اين علاوه بر اينكه بايد از پيشرفتهترين سلاحهاى هر زمان – به عنوان يك وظيفه قطعى اسلامى – بهرهگيرى كرد، بايد به تقويت روحيه و ايمان سربازان كه قوة و نيروى مهمترى است پرداخت .
> از قدرتهاى اقتصادى ، فرهنگى ، سياسى ، كه آنها نيز در مفهوم قوة مندرج هستند و نقش بسيار مؤ ثرى در پيروزى بر دشمن دارد نيز نبايد غفلت كرد.
> جالب اين است كه در روايات اسلامى براى كلمه قوة تفسيرهاى گوناگونى شده كه از وسعت مفهوم اين كلمه حكايت مى كند، مثلا در بعضى از روايات مى خوانيم كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود منظور از قوة تير است .
> و در روايت ديگرى كه در تفسير على بن ابراهيم آمده مى خوانيم كه منظور از آن هر گونه اسلحه است .
> و باز در روايتى كه در تفسير عياشى آمده مى خوانيم كه منظور از آن شمشير و سپر است .
> تفسير نمونه جلد 7 صفحه 223
> و بالاخره در روايت ديگر كه در كتاب من لا يحضر آمده مى خوانيم : منه الخضاب السواد: يكى از مصداقهاى قوة در آيه موهاى سفيد را به وسيله رنگ سياه كردن است ! يعنى اسلام حتى رنگ موها را كه به سرباز بزرگسال چهره جوانترى ميدهد تا دشمن مرعوب گردد از نظر دور نداشته است ، و اين نشان ميدهد كه چه اندازه مفهوم قوة در آيه فوق وسيع است .
> بنابر اين آنها كه تنها پارهاى از روايات را ديده اند و كلمه قوة را به يك مصداق ، محدود ساختهاند گرفتار اشتباه عجيبى شده اند .
> ولى افسوس كه مسلمانان با داشتن يك چنين دستور صريح و روشنى گويا همه چيز را به دست فراموشى سپرده اند، نه از فراهم ساختن نيروهاى معنوى و روانى براى مقابله دشمن در ميان آنها خبرى هست ، و نه از نيروهاى اقتصادى و فرهنگى و سياسى و نظامى ، و عجب اين است كه با اين فراموشكارى بزرگ و پشت سر انداختن چنين دستور صريح باز خود را مسلمان ميدانيم ، و گناه عقب افتادگى خود را به گردن اسلام ميافكنيم و مى گوئيم اگر اسلام آئين پيشرفت و پيروزى است پس چرا ما مسلمانها عقب افتادهايم ؟!.
> به عقيده ما اگر اين دستور بزرگ اسلامى (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة ) به عنوان يك شعار همگانى در همه جا تبليغ شود و مسلمانان از كوچك و بزرگ ، عالم و غير عالم ، نويسنده و گوينده ، سرباز و افسر، كشاورز و بازرگان ، در زندگى خود آن را بكار بندند، براى جبران عقبماندگيشان كافى است .
> سيره عملى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و پيشوايان بزرگ اسلام نيز نشان ميدهد كه آنها براى مقابله با دشمن از هيچ فرصتى غفلت نمى كردند، در تهيه سلاح و نفرات ، تقويت روحيه سربازان ، انتخاب محل اردوگاه ، و انتخاب زمان مناسب براى حمله به دشمن و به كار بستن هر گونه تاكتيك جنگى ، هيچ مطلب كوچك و بزرگى را از نظر دور نميداشتند.
> تفسير نمونه جلد 7 صفحه 224
> معروف است كه در ايام جنگ حنين به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) خبر دادند كه سلاح تازه مؤ ثرى در يمن اختراع شده است ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فورا كسانى را به يمن فرستاد تا آن سلاح را براى ارتش اسلام تهيه كنند!.
> در حوادث جنگ احد مى خوانيم كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مقابل شعار بت پرستان اعل هبل ، اعل هبل سربلند باد بت بزرگ هبل ..
> . شعار كوبندهتر و نافذترى به مسلمانان تعليم داد تا بگويند الله اعلى و اجل : خدا برتر و بالاتر از همه چيز است ، و در برابر شعار ان لنا العزى و لا عزى لكم : بت بزرگ عزى براى ماست و شما عزى نداريد بگويند: الله مولانا و لا مولا لكم : خداوند ولى و سرپرست و تكيه گاه ماست و شما تكيه گاهى نداريد.
> اين نشان ميدهد كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مسلمانان حتى از تاثير يك شعار قوى در برابر دشمن غافل نبودند، و بهترين آنرا براى خود انتخاب مى كردند.
> دستور مهم فقهى اسلام در زمينه مسابقه تيراندازى و اسب سوارى كه حتى برد و باخت مالى را در زمينه آن تجويز كرده ، و مسلمانان را به اين مسابقه دعوت نموده است ، نمونه ديگرى از بينش عميق اسلام در زمينه آمادگى در برابر دشمن است .
> 2 – نكته مهم ديگرى كه از آيه فوق استفاده مى شود رمز جهانى و جاويدانى بودن آئين اسلام است ، زيرا مفاهيم و محتويات اين آئين آن چنان گسترده است كه با گذشت زمان به كهنگى و فرسودگى نمى گرايد، جمله و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة هزار سال پيش مفهوم زندهاى داشت ، و امروز هم چنين است ، و ده هزار سال ديگر هم مفهوم آن همچنان زنده باقى خواهد ماند، زيرا هر سلاح و قدرتى در آينده نيز پيدا شود در كلمه جامع قوة نهفته است چون جمله ما استطعتم عام و كلمه قوة كه به صورت نكره آمده است عموميت آنرا
> تفسير نمونه جلد 7 صفحه 225
> تقويت كرده و هر گونه نيروئى را شامل مى شود.
> 3 – در اينجا يك سؤ ال پيش مى آيد و آن اينكه چرا بعد از ذكر كلمه قوة كه مفهومى چنين گسترده دارد مسئله اسبهاى ورزيده جنگى مطرح شده است ؟.
> پاسخ اين سؤ ال با يك جمله روشن مى شود و آن اينكه آيه فوق در عين اينكه يك دستور وسيع براى همه قرون و اعصار بيان نموده ، دستور خاصى هم براى عصر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )، عصر نزول قرآن نيز بيان داشته است ، در حقيقت اين مفهوم كلى را با ذكر يك مثال روشن براى نياز آن عصر و زمان پياده كرده است ، زيرا اسب اگر چه در ميدانهاى جنگ امروز با وجود تانكها و زرهپوشها و هواپيماها و هليكوپترها نقش چندانى ندارد ولى در آن عصر براى رزمندگان شجاع و پيشرو وسيله چابك و سريعى محسوب مى شد.
> هدف نهايى تهيه سلاح و افزايش قدرت جنگى سپس قرآن به دنبال اين دستور اشاره به هدف منطقى و انسانى اين موضوع مى كند و مى گويد هدف اين نيست كه مردم جهان و حتى ملت خود را بانواع سلاحهاى مخرب و ويرانگر درو كنيد، و آباديها و زمينها را به ويرانى بكشانيد هدف اين نيست كه سرزمينها و اموال ديگران را تصاحب كنيد، و هدف اين نيست كه اصول بردگى و استعمار را در جهان گسترش دهيد، بلكه هدف اين است كه با اين وسائل دشمن خدا و دشمن خود را بترسانيد (ترهبون به عدوا الله و عدوكم ).
> زيرا غالب دشمنان گوششان بدهكار حرف حساب و منطق و اصول انسانى نيست ، آنها چيزى جز منطق زور نميفهمند!.
> اگر مسلمانان ضعيف باشند همه گونه تحميلات به آنها مى شود، اما هنگامى كه كسب قدرت كافى كنند دشمنان حق و عدالت و دشمنان استقلال و آزادى
> تفسير نمونه جلد 7 صفحه 226
> بوحشت ميافتند و سر جاى خود مينشينند.
> هم اكنون كه تفسير اين آيه را مينويسيم قسمت مهمى از سرزمينهاى اسلامى در فلسطين و كشورهاى ديگر در زير چكمه هاى سربازان اسرائيل است ، هجوم ناجوانمردانهاى كه اخيرا به جنوب لبنان شد و هزاران خانواده را آواره كردند، و صدها نفر را بكشتن دادند، و آباديها را به ويرانه هاى وحشتناكى مبدل ساختند، بر اين ماجراى غمانگيز فصل تازهاى افزود .
> در حالى كه افكار عمومى مردم جهان به طور دربست اين عمل را محكوم كرده و حتى دوستان اسرائيل در اين موضوع با ديگران هم صدا شده اند، قطعنامه هاى سازمان ملل اسرائيل را به تخليه همه اين سرزمينها مامور مى كند، ولى اين ملت چند مليونى گوششان بدهكار هيچ يك از اين مسائل نيست ، چرا كه زور دارند و اسلحه و قدرت و آمادگى جنگى كافى و پشتيبان قوى و از ساليان دراز پيش از اين خود را آماده براى چنين تجاوزهائى كرده اند، تنها منطقى كه ميتواند جوابگوى آنها باشد منطق و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة ..
> . ترهبون به عدو الله و عدوكم .
> مى باشد، گوئى اين آيه در عصر ما و براى وضع امروز ما نازل شده است و مى گويد آنچنان نيرومند شويد كه دشمن به وحشت بيفتد و زمينهاى غصب شده را پس بدهد و در سر جاى خود بنشيند.
> جالب توجه اينكه كلمه عدو الله را با عدوكم قرين ساخته اشاره به اينكه در موضوع جهاد و دفاع اسلامى اغراض شخصى مطرح نيست ، بلكه هدف حفظ مكتب انسانى اسلام است ، آنها كه دشمنيشان با شما شكلى از دشمنى با خدا، يعنى دشمنى با حق و عدالت و ايمان و توحيد و برنامه هاى انسانى دارد ، بايد در اين زمينه ها هدف حملات يا دفاع شما باشند.
> در حقيقت اين تعبير شبيه تعبير فى سبيل الله و يا جهاد فى سبيل الله است كه نشان مى دهد جهاد و دفاع اسلامى نه بشكل كشورگشائى سلاطين
> تفسير نمونه جلد 7 صفحه 227
> پيشين ، و نه توسعه طلبى استعمارگران و امپرياليستهاى امروز، و نه به صورت غارتگرى قبائل عرب جاهلى است ، بلكه همه براى خدا، و در راه خدا، و در مسير احياى حق و عدالت است .
> سپس اضافه مى كند، علاوه بر اين دشمنانى كه مى شناسيد دشمنان ديگرى نيز داريد كه آنها را نمى شناسيد و با افزايش آمادگى جنگى شما آنها نيز مى ترسند و بر سر جاى خود مى نشينند (و آخرين من دونهم لا تعلمونهم ).
> در اينجا به دو نكته بايد توجه كرد: 1 – گرچه مفسران درباره اين گروه احتمالات گوناگونى داده اند: بعضى آن را اشاره به گروهى از يهود مدينه دانسته اند كه عداوت خود را مخفى مى داشتند، و بعضى ديگر آنرا اشاره به دشمنان آينده مسلمانان همچون امپراطورى روم و دربار ساسانيان كه در آن روز مسلمانان احتمال در گيرى با آنها را نمى دادند، دانسته اند، ولى آنچه صحيح تر به نظر مى رسد آن است كه منظور منافقانند زيرا آنها در ميان صفوف مسلمين به طور ناشناخته وجود داشتند و در صورت آمادگى كامل سپاه اسلام آنان نيز به وحشت مى افتادند و دست و پاى خود را جمع مى كردند.
> شاهد اين موضوع آيه 101 سوره توبه است كه مى گويد و من اهل المدينة مردوا على النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم : بعضى از اهل مدينه در نفاق و دوروئى جسور و سركش هستند تو آنها را نمى شناسى ولى ما آنها را مى شناسيم .
> اين احتمال نيز وجود دارد كه تمام گروههاى دشمنان ناشناخته اسلام اعم از منافقان و غير آنها در مفهوم آيه جمع باشند.
> 2 – آيه متضمن دستورى براى امروز مسلمانان نيز هست و آن اينكه تنها
> تفسير نمونه جلد 7 صفحه 228
> نبايد روى دشمنان شناخته شده خود تكيه كنند و آمادگى خويش را در سر حد مبارزه آنها محدود سازند بلكه دشمنان احتمالى و بالقوة را نيز بايد در نظر بگيرند و حد اكثر نيرو و قدرت لازم را فراهم كنند و اگر به راستى مسلمانان چنين نكته اى را در نظر مى داشتند هيچگاه گرفتار حملات غافلگيرانه دشمنان نيرومند نمى شدند.
> و در پايان اين آيه اشاره به موضوع مهم ديگرى مى كند و آن اينكه تهيه نيرو و قوه كافى و ابزار و اسلحه جنگى ، و وسائل مختلف دفاعى ، نياز به سرمايه مالى دارد، لذا به مسلمانان دستور مى دهد كه بايد با همكارى عموم اين سرمايه را فراهم سازند، و بدانيد هر چه در اين راه بدهيد در راه خدا دادهايد و هرگز گم نخواهد شد و آنچه در راه خدا انفاق كنيد به شما پس داده خواهد شد (و ما تنفقوا من شيى ء فى سبيل الله يوف اليكم ).
> و تمام آنها و بيشتر از آن به شما مى رسد و هيچگونه ستمى بر شما وارد نمى گردد (و انتم لا تظلمون ).
> اين پاداش ، هم در زندگى اين جهان از طريق پيروزى اسلام و شوكت و عظمت آن به شما مى رسد، زيرا يك ملت ضعيف و مغلوب سرمايه هاى مالى او نيز بخطر خواهد افتاد و امنيت و آرامش و استقلال خويش را نيز از دست خواهد داد، بنابر اين ثروتهائى كه در اين راه صرف مى شود از طريق ديگر و در سطحى بالاتر عائد انفاق كنندگان خواهد شد. و هم پاداش بزرگترى در جهان ديگر در جوار رحمت پروردگار در انتظار شماست با اين حال نه تنها ظلم و ستمى بر شما نخواهد رفت بلكه بالاترين سود و بهره را خواهيد برد. جالب توجه اينكه در جمله بالا كلمه شيى ء كه مفهوم وسيعى دارد بكار رفته ، يعنى هر گونه چيزى اعم از جان و مال و قدرت فكرى يا نيروى منطق و يا هر گونه سرمايه ديگرى را در راه تقويت بنيه دفاعى و نظامى مسلمانان در برابر دشمن انفاق كنيد از خدا پنهان نخواهد ماند و آن را محفوظ داشته و به موقع به شما مى دهد.
> در تفسير جمله و انتم لا تظلمون اين احتمال را نيز بعضى از مفسران داده اند كه جمله عطف به جمله ترهبون باشد يعنى اگر نيروى كافى براى مقابله با دشمنان فراهم سازيد آنها از حمله به شما وحشت مى كنند و توانائى بر ظلم و ستم كردن به شما نخواهند داشت بنابر اين ظلم و ستمى بر شما واقع نمى شود. هدف و اركان جهاد اسلامى نكته ديگرى كه از آيه فوق استفاده مى شود و پاسخگوى بسيارى از سؤ الات و ايرادهاى خرده گيران و افراد ناآگاه خواهد بود شكل و هدف و برنامه جهاد اسلامى است آيه به روشنى مى گويد هدف اين نيست كه انسانها را به كشتن دهيد و هدف اين نيست كه به حقوق ديگران تجاوز كنيد، بلكه همانطور كه گفتيم هدف اصلى اين است كه دشمنان بترسند و به شما تجاوز نكنند و زور نگويند، و تمام تلاش و كوشش شما بايد در كوتاه كردن شر دشمنان خدا و حق و عدالت خلاصه شود. آيا مخالفان يك چنين تصويرى از جهاد اسلامى را كه قرآن با صراحت در آيه فوق آورده در ذهن خود ترسيم كرده اند كه پشت سر هم به اين قانون اسلامى حمله مى كنند، گاهى مى گويند اسلام آئين شمشير است ، و گاهى مى گويند اسلام براى تحميل عقيده متوسل به اسلحه شده است ، و گاهى پيامبر اسلام را با ساير كشورگشايان تاريخ مقايسه مى كنند! به عقيده ما جواب همه اينگونه ايرادها آن است كه به قرآن باز گردند و در هدف نهائى اين برنامه بينديشند تا همه چيز بر آنها روشن شود.
> آمادگى براى صلح با اينكه آيه گذشته به قدر كافى هدف جهاد اسلامى را مشخص مى ساخت ولى آيه بعد كه پيرامون صلح با دشمن بحث مى كند اين حقيقت را روشن تر مى سازد، مى گويد اگر آنها تمايل به صلح نشان دادند تو نيز دست آنها را عقب نزن و تمايل نشان ده (و ان جنحوا للسلم فاجنح لها). اين احتمال نيز در تفسير جمله بالا وجود دارد كه اگر آنها به سوى صلح پر و بال بگشايند تو هم به سوى آن پر و بال بگشاى ، زيرا جنحوا از ماده جنوح به معنى تمايل آمده و به پر پرندگان نيز جناح گفته مى شود زيرا هر يك از بالهاى آنها به يك طرف متمايل است
> بنابر اين در تفسير آيه هم از ريشه لغت مى توان استفاده كرد و هم از مفهوم ثانوى آن . و از آنجا كه به هنگام امضاى پيمان صلح غالبا افراد گرفتار ترديدها و دو دليها مى شوند به پيامبر دستور مى دهد در قبول پيشنهاد صلح ترديدى به خود راه مده و چنانچه شرائط آن منطقى و عاقلانه و عادلانه باشد آن را بپذير و بر خدا توكل كن زيرا خداوند هم گفتگوهاى شما را مى شنود و هم از نيات شما آگاه است (و توكل على الله انه هو السميع العليم ). ولى با اين حال به پيامبر و مسلمانان هشدار مى دهد كه ممكن است در پيشنهادهاى صلح خدعه و نيرنگى در كار باشد و صلح را مقدمهاى براى ضربه غافلگيرانه اى قرار دهند يا هدفشان تاءخير جنگ براى فراهم كردن نيروى بيشتر باشد اما از اين موضوع نيز نگرانى به خود راه مده زيرا خداوند كفايت كار تو را مى كند و در همه حال پشتيبان تو است .
>
>