خانواده و فرزندان معلول جسمی و روحی
خانواده و فرزندان معلول جسمی و روحی
طیبه چراغی
در قانون جامع حمایت از حقوق معلولان آمده است: معلول کسی است که به تشخیص کمیسیون پزشکی سازمان بهزیستی، بر اثر ضایعه جسمی، ذهنی و روانی، اختلال مستمر و قابل توجهی در سلامت و کارآمدی او ایجاد شود.
با این حال، در کنوانسیون حقوق معلولان، تعریفی از معلولیت نیامده، بلکه در مقدمه آن، از تعامل افراد دچار نقص و موانع محیطی گفته شده و در بند یک آن، به طبقه بندی اشخاص معلول (فیزیکی، ذهنی، فکری یا جسمی) که نواقص طویل المدت دارند، اشاره شده است.
یکی از مباحث مهم در زمینه امور معلولان، پرداختن به نقش خانواده در زندگی افراد معلول است. اهمیت این بحث زمانی روشن می شود که بدانیم نهاد خانواده بار اصلی معلولیت افراد را به دوش می کشد و دولت، نقش ناچیزی در این زمینه دارد.
برخورد خانواده با فرد معلول
از آنجا که هنگام تولد فرزند معلول، اطرافیان آگاهی چندانی دراین باره ندارند، اقدام مؤثری به ویژه در زمینه توان بخشی انجام نمی دهند. از یک سالگی به بعد، خانواده ها به تدریج مراحل سردرگمی، تکاپو و درنتیجه، آگاهی را پشت سر می گذارند.
زمانی که پدر و مادر از معلول بودن فرزند خود آگاه می شوند، نخستین واکنش آنها با این موضوع، در شکل گیری روابطشان با فرد معلول، تعیین کننده است. اگر خانواده در این مرحله نتواند به درستی این پدیده را بپذیرد، روابط خود را با فرد معلول به گونه ای پایه گذاری می کند که نوعی ناهنجاری را در پی داشته باشد.
حتی ممکن است خانواده تحت تأثیر باورهای غلط، معلول بودن فرزند را نتیجه گناهان گذشته خود بداند. گاه نیز خانواده، خود را قربانی فرد معلول می کند و به گونه ای با این مسئله برخورد می کند که تمام کارکردهای نظام خانواده به فرد معلول وابسته باشد. حمایت بیش از اندازه از فرزند معلول سبب می شود او متکی به غیر بار آید و نتواند برنامه های توان بخشی را اجرا کند. درنتیجه، نوعی کارکرد فرسایشی گریبان نظام خانواده را بگیرد و سرنوشت خانواده و فرد معلول را به تباهی و بدفرجامی بکشاند. حالت دیگر این است که خانواده، فرزند معلول را عضو درجه دوم بداند و همیشه او را در حاشیه تمام امور قرار دهد. در تمام این حالت ها معلول نقش شایسته ای ایفا نخواهد کرد و علاوه بر معلولیت جسمی به معلولیت های روانی و اجتماعی نیز دچار می شود؛ زیرا چه بسا جامعه نیز همچون خانواده، او را نپذیرد.
در این میان، حالت پسندیده آن است که خانواده، معلول بودن فرد را به شکل منطقی و به صورت رکنی از ارکان نظام خانواده بپذیرد. در حقیقت، در این نظام، فرد معلول نیز نقشی پذیرفته شده دارد و با توجه به ویژگی هایش، تکالیف و وظایفی بر عهده اوست.
تأثیر حضور فرد معلول در خانواده
تأثیر حضور فرد معلول در خانواده را می توان از جنبه های عاطفی، اجتماعی و اقتصادی بررسی کرد. انکار واقعیت، کنار نیامدن با معلولیت فرد، خشم و پرخاشگری، افسردگی مادران بر اثر ارتباط بیشتر با کودک، احساس گناه و فدا شدن زندگی، اختلال در روابط زناشویی و مانند آن از تأثیرهای مهم عاطفی معلولیت بر والدین است.
سنگینی مسئولیت نگه داری کودک معلول سبب می شود پدر و مادر، ناخواسته به دیگر فرزندان، کم توجه یا بی توجه شوند. گاهی ممکن است پدر خانواده حاضر به دیدن فرزند نباشد. پس با دیر آمدن به خانه و برقرار نکردن ارتباط با کودک، به بهداشت روانی فرزند و همسرش ضربه می زند. از دیگر سو، با وجود کودک معلول در خانواده، ارتباطات اجتماعی، خانوادگی یا چگونگی شرکت در مهمانی ها و فعالیت های اجتماعی دچار اختلال می شود. شاید علت این امر نیز نگرش منفی حاکم بر جامعه درباره پدیده کم توانی باشد.
از نظر اقتصادی، کم توانی یک کودک سبب می شود که سطح درآمد خانواده کاهش یابد. به ویژه اگر مادران، شاغل باشند، از حضور در اجتماع محروم می شوند. همچنین مراقبت های پزشکی درمانی و توان بخشی از فرد معلول، هزینه های رفت وآمد به مراکز درمانی و توان بخشی و نیز وسایل توان بخشی مورد نیاز، بر اقتصاد خانواده تأثیر جدّی می گذارد.
برنامه های توان بخشی برای خانواده دارای کودک معلول
نخست به این نکته اشاره می کنیم که مشاوره با خانواده فرد معلول باید با حضور پدر و مادر، هر دو صورت گیرد؛ زیرا تجربه نشان داده است که فراموش کردن صحبت با پدر خانواده، سبب اختلاف و بی نظمی والدین برای پی گیری برنامه های درمانی و توان بخشی می شود.
خانواده و مشاور باید بدانند که راه حل اصلی آن است که به جای پنهان کردن کودک، باید با کمال شهامت، کم توانی او را طبیعی جلوه دهند و از خویشان و دوستان بخواهند او را درک کنند و به او نگاه دل سوزانه و کم انگارانه نکنند. وجود روابط صمیمانه میان پدر و مادر نیز در رشد کودک و انجام به موقع برنامه های توان بخشی تأثیر فراوان دارد. پدر و مادر باید به این باور برسند که در زمینه اتفاقی که رخ داده است، هر دو مسئولیت مشترکی دارند و باید به امروز فکر کنند. والدین باید بکوشند اطلاعات سودمندی درباره بیماری فرزند خود به دست آورند.
نکته مهم دیگر، لزوم ارتباط داشتن پدر و مادر با دیگرانی است که آنها نیز کودکی کم توان دارند. پدر و مادرانی که مراحل کار با کودک را از سال ها پیش آموخته و پیموده اند و برنامه های توان بخشی را به شکل موفقیت آمیزی انجام می دهند، می توانند نقش بهترین مشاور و راهنما را برای پدر و مادر جوان ایفا کنند.
آسیب شناسی خانواده(2)
اعتیاد، ویرانگر خانواده
زهرا کاظمی
هر وقت علت طلاق را پرسیدند، گریست و گفت: «اعتیاد».
مثلث «فقر، جهل و اعتیاد»، پویایی، بالندگی، نشاط و سرزندگی را از برخی جوانان گرفته و از آنها انسان هایی بیمار و بی خاصیت ساخته است. اعتیاد نه تنها پدیدآورنده اختلاف های خانوادگی است، بلکه خانواده را به عرصه طلاق نیز می کشاند.
اعتیاد چیست؟
تعریف کمیسیون بهداشت جهانی از اعتیاد چنین است:
اعتیاد به مواد مخدر، مسمومیت حاد یا مزمنی است که مضر به حال شخص و اجتماع بوده و زاییده مصرف دارویی طبیعی و صنعتی بوده و مصرف آن، عوارض جسمی روحی را در پی دارد.[1]
برای به وجود آمدن هر چیزی، مجموعه ای از علت ها نقش دارند. عوامل اعتیاد نیز در افراد، مختلف است که برخی آنها چنین هستند:[2]
1. عوامل فردی: فقر معنوی، افسردگی، بیماری، لذت جویی، نبود اعتماد به نفس، استقلال خواهی، نرسیدن به رشد شخصیت و ناامیدی، برخی از دلایل فردی گرایش به اعتیاد هستند.
شهید مطهری(ره) عقیده دارد: «یأس و ناامیدی از آینده و فقدان معنویت، یکی از عوامل خودکشی و جذب به مواد مخدر است».[3]
2. عوامل خانوادگی: اعتیاد یکی از اعضای خانواده، زمینه ساز مستقیم اعتیاد دیگر اعضا نیز می شود. والدین معتاد، بیشتر فرزندان معتاد دارند؛ زیرا هم الگوی نامناسبی برای فرزندان خود هستند و هم فرصت لازم برای تربیت آنان ندارند.
اختلاف های خانوادگی، پی آمدهایی مثل اعتیاد، خانه گریزی و انتخاب دوستان ناباب را برای جوان به دنبال دارد.
3. عوامل اجتماعی: مدرسه، دوستان ناباب، تفریح های ناسالم، بیکاری، نداشتن جایگاه اجتماعی، فقر مالی و فرهنگی و نیز رشد جمعیت، در شکل گیری اعتیاد نقش مؤثر دارند.
برای پیدایش هر عادتی مراحلی است، اعتیاد نیز چند مرحله دارد:[4]
مرحله اول، آشنایی: در این مرحله شخص بر اثر تشویق دیگران یا میل در انجام دادن یک کار تفریحی یا در پی کنجکاوی یا دیگر علت ها مثل کسب لذت، با مصرف مواد مخدر آشنا می شود.
مرحله دوم، میل به افزایش مصرف مواد مخدر: در این مرحله بدن هر روز به مواد بیشتری نیاز پیدا می کند. بعد از مدت ها استفاده نامرتب از مواد مخدر، شخص دچار شک و تردید می شود و برای رهایی از آن، با خواست های خود مبارزه می کند.
مرحله سوم، بیماری: در این مرحله شخص بعد از شک و تردید و گاه پس از مدتی کنار گذاشتن اعتیاد، سرانجام به مرحله اعتیاد و وابستگی واقعی می رسد که اگر مواد مخدر، کم یا بدون ترتیب لازم به او برسد، نشانه های شوک بعد از بیماری بروز پیدا می کند. از نشانه های شوک، لرزش اندام، تعریق شدید و کوفتگی است.
پی آمدهای اعتیاد[5]
1. عوارض جسمی: اگر مصرف روزانه معتاد متوقف شود و از ده تا دوازده ساعت تجاوز کند، به عوارض جسمی و ناراحتی های عصبی، دلهره، بی قراری، عطسه، ریزش آب از بینی و چشم، ناراحتی های عضلانی، فشار شدید در ستون فقرات، دل درد و دل پیچه، بی اشتهایی و کم شدن وزن دچار می شود. اگر به چنین فردی بین دو یا سه روز مواد مخدر نرسد، اعتیادش از بین می رود:
از آثار زیان بار تریاک و مواد مخدر در جسم، می توان مواردی را نام برد:
الف) تریاک و مشتقات آن دندان ها را کثیف و آسیب پذیر می کند، مخاط دهان را ملتهب می سازد و موجب نقصان ترشحات غدد بزاقی می شود.
ب) کلیه ها بر اثر مصرف مواد مخدر به ورم و نفریت دچار می شود.
ج) با مصرف مواد مخدر، تارهای صوتی حنجره، تحریک و سپس به التهاب مزمن می انجامد و درنتیجه، آهنگ صوتی معتاد غیرطبیعی می شود.
د) مصرف مواد مخدر، سبب کم یا متوقف شدن میل جنسی می شود. زنان معتاد خیلی زود نازا می شوند و در زمان بارداری، با احتمال سقط جنین روبه رو خواهند شد.
2. عوارض اجتماعی: معتادان نه تنها مولّد و سازنده نیستند، بلکه مصرف کنندگانی هستند که جز زیان رساندن به اجتماع، هنری ندارند. فرد معتاد در برابر اعضای خانواده اش احساس مسئولیت نمی کند و موقعیت اجتماعی او سست است. او به دیگران اعتماد ندارد و برآوردن نیازهای خود را مقدّم بر دیگران می داند. روابط اجتماعی معتاد بسیار سطحی و ساختگی است و به ندرت می توان پیوندهای مستحکم عاطفی با او برقرار کرد. چنین فردی فقط برای کسی که بتواند برای او مواد مخدر تهیه کند، اهمیت قائل است.
3. عوارض روانی: معتاد تعادل روحی روانی ندارد. لاابالی گری، پایبند نبودن به اصول و مقررات جامعه، تسلیم شدن در برابر پیشامدهای روزانه، ضعف اراده و بی توجهی به مسئولیت های فردی و اجتماعی، از ویژگی های رفتاری معتاد است.
معتادان از لحاظ عاطفی، نابالغ، عصیانگر، بی قرار و دارای احساسات خصومت زا هستند. همچنین افرادی نگران هستند که احساس بی کفایتی و تنهایی می کنند.
اعتیاد در خانواده و تشخیص فرد معتاد[6]
اعتیاد بیشترین اثرش را در خانواده به جا می گذارد. دعوا و اختلاف های خانوادگی، همسرآزاری، فقر مادی، انزوا و دوری از مردم، از دست دادن غیرت دینی، بی هویتی، ذلت پذیری و در نهایت، خودکشی را از آثار اعتیاد می توان برشمرد.
آمارها نشان می دهند که 34 درصد از معتادان، به سرقت یا کلاه برداری رو می آورند یا در باندهای بزه کاری شرکت دارند.
73 درصد از معتادان نمی توانند به خوبی از عهده کار خود برآیند و بسیار زودتر از دیگران خسته می شوند. همچنین به علت اعتیاد، بازدهی کار 86 درصد از معتادان کاسته می شود.
همه گروه های سنی در معرض خطر اعتیاد به مواد مخدر هستند؛ با این تفاوت که مردان، بیشتر از زنان و جوانان، بیشتر از پیران به اعتیاد روی می آورند.[7]
آسیب شناسی خانواده(3)
اثر مد و مدگرایی بر اقتصاد خانواده
رضوان خسروی
با فراگیر شدن پدیده مدگرایی، بررسی جنبه های مختلف این موضوع، به منظور کنترل و اصلاح بعضی از کاستی های این پدیده، ضروری به نظر می رسد. مدگرایی که همراه با رشد نظام سرمایه داری و مدرنیزه شدن گسترش یافته و همه گیر شده است، به مقوله لباس و پوشاک و آرایش مو محدود نبوده و به تزیینات و لوازم خانه و هر چیز رقابت پذیر دیگر هم رسوخ کرده است. لازمه مدگرایی که همواره با تنوع طلبی همراه است، هزینه کردن پول و به اصطلاح، از جیب مایه گذاشتن است.
بررسی مدگرایی به دلیل گستره تأثیر آن در جامعه، دارای اهمیت است؛ زیرا صنایع تولیدی به جای اینکه به امور زیربنایی و مولّد بپردازند، توان خود را صرف تولید اجناس بی اهمیت مصرفی می کنند؛ به جز آن، مردم به جای پرداختن به کارهای مهم و ضروری، سرمایه و توان خود را در راه خرید اجناس لوکس صرف می کنند. به همین جهت، مدگرایی با ایجاد چرخه معیوب در اجتماع، می تواند پیشرفت و پویایی جامعه را مختل کند. ضمن اینکه مدگرایی به دلیل سلطه مد، سبب کاهش اراده مدگرایان می شود و آنها را پیرو تصمیم مدسازان می کند.
مد در لغت به معنای سلیقه، اسلوب، روش و شیوه به کار برده شده و در اصطلاح، عبارت است از روش و شیوه ای موقتی که بر اساس ذوق و سلیقه افراد یک جامعه، سبک زندگی را تنظیم می کند. مد به تغییر سلیقه ناگهانی و پیاپی همه یا بعضی افراد جامعه گفته می شود و به انجام رفتاری خاص یا مصرف کالایی ویژه یا در پیش گرفتن سبکی خاص در زندگی می انجامد. همین تغییر سلیقه پشت سر هم سبب می شود که همواره در سبد اقتصادی خانواده، جای ثابتی برای مدگرایی در نظر گرفته شود.
چرخه مدگرایی
لازم است نخست، به چگونگی چرخه ایجاد «مد» و «دمده شدن» نگاهی کوتاه داشته باشیم.
بعضی جامعه شناسان معتقدند امروزه کالاها صرفاً کارکرد ارضای نیازهای ضروری ندارند؛ بلکه کالاها به مقوله های فرهنگی و اجتماعی تبدیل شده اند که نماینده طبقه های مختلف اجتماعی هستند. انواع مسکن، مبلمان و دکوراسیون، نوع موسیقی مورد علاقه، لباسی که می پوشیم، نوع وسیله رفت و آمد و همه جنبه های فرآیند مصرف، می تواند به عنوان نشانه های تفاوت بین گروه های منزلت اجتماعی شناخته شوند. در این تعریف، ثروتمندانی که از دارایی و منابع مالی و اجتماعی بیشتری در مقایسه با دیگران برخوردارند، می کوشند با طرح شکل های جدید لباس، خوراک، گفتمان زبانی، تفریحات، اوقات فراغت و مواردی مانند آن، خود را از دیگر طبقه های اجتماعی متمایز سازند. افراد طبقه پایین تر نیز به همین گونه و با انگیزه مشابه، به شناسایی نمادها و باورهای پذیرفته شده در منش طبقه ثروتمند روی می آورند و در همگون سازی خود با آنها و مرفه نمایی می کوشند. این امر سبب می شود این تمایز و تفکیک در میان افراد از بین برود. در این گیرودار، ثروتمندان هم از پا نمی نشینند و به طرح سبک ها و صورت های جدیدتر زندگی روی می آورند و تلاش می کنند خود را از طبقه های فرودست جدا نشان دهند. قشر پایین تر این شکل های جدیدتر را نیز به همان ترتیب پیش گفته، بازسازی و خنثا می کنند. به این ترتیب، چرخه ایجاد مد و در نهایت دمده شدن ادامه پیدا می کند.
بعضی دیگر از جامعه شناسان، برخلاف دسته پیشین، بر این باورند که مد، ساخته دست سرمایه داران است. آنها با تقسیم مصرف کنندگان به طبقه های مختلف، به تولید کالا برای هر طبقه اقدام می کنند و با ایجاد نیازهای کاذب برای مصرف کننده، او را مغلوب بازی سرمایه داری خود می کنند تا به این وسیله، شرایط بقای خود را فراهم آورند. آنها تولید می کنند و مصرف کننده بنا بر احساس نیاز دروغین که به او القا می شود، به استفاده از تولیدات آنها می پردازد. نمونه این ایجاد نیاز دروغین را در افزایش مصرف کالای لوکس و تزئینی می توان دید. در این دیدگاه، تبلیغات در ایجاد نیاز دروغین نقش بسیار مؤثری خواهد داشت و با آگاهی بخشی فریبنده به مصرف کننده، این احساس را در او ایجاد می کنند که او «مجبور» به خرید کالاهاست.
عوامل پیدایی و گسترش مدگرایی
مدگرایی که به مصرف گرایی می انجامد، یکی از سیاست های مانایی سرمایه داری است. مصرف گرایی چرخ های کارخانه های سرمایه دار را می چرخاند تا او بیش از گذشته به تولید و انباشت ثروت بپردازد. بر همین اساس، مصرف گرایی بر پایه رقابت و مسابقه در مصرف و تجمل گرایی استوار است.
رسانه و تبلیغات
تلویزیون در نمایش زندگی، به عنوان یک صحنه تماشایی و شورانگیز نقش بسزایی دارد که با در نظر گرفتن نیاز روحی بیننده و مصرف کننده می کوشد تا استفاده از کالاها و وسایل راحتی زندگی را به عنوان برطرف کننده نیازهای انسان به او القا کند. فن آوری از راه تصاویر رسانه های جمعی، مردم را فریب می دهد و در آنها اشتیاق و نیازی دروغین ایجاد می کند. تبلیغات بازرگانی، عقاید قالبی است که با تکرار ارزش های زندگی آرمانی و مرفه، مصرف گرایی را استحکام می بخشد. مهم ترین ارزش های مطرح در تبلیغ، برای سبک زندگی مرفه؛ مبتنی بر رفاه، ثروت، زیبایی و برای طبقات پایین جامعه؛ مبتنی بر کار و تلاش بوده است.
برخی سریال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی که در آن هنرپیشه ها از آخرین مد پوشش لباس، اتومبیل آخرین مدل و شیک ترین دکوراسیون استفاده می کنند، در القای فرهنگ مدگرایی و مصرف گرایی تا آنجا پیش می رود که مدگرایی را به عنوان عامل موفقیت و پذیرش در جامعه به بیننده تلقین می کند.
واردات کالا
در گذشته، شدت گرفتن مبادله ها و سرمایه گذاری های کلان، به ویژه هجوم محصولات صنعتی رنگارنگ به بازارهای کشور ما، رقابت نکردن یا در حقیقت، امکان رقابت نداشتن صنایع بومی با چنین هجوم برنامه ریزی شده ای سبب شد کشور ما به تولید کالاهایی روی آورد که نیاز بازارهای خارجی آن زمان بود. بازارهای شهرهای قدیمی نیز به روی جنس ها و کالاهای مصرفی و فریبنده اروپایی گشوده شد و در نتیجه، حجم گسترده واردات کالاهای مصرفی، به تزریق و رواج مدگرایی دامن زد.
صنعتی شدن و گسترش شهرنشینی
از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، الگوهای جدید مصرف، میان طبقه های متوسط و کارگران شهری گسترش یافت. این الگوها به ویژه در فروشگاه های بزرگ و جدید در مرکز شهر شکل گرفت. در این فروشگاه ها، کالاهای متنوعی نظیر خواروبار، مبلمان، لباس، ظروف سفالی، وسایل آشپزخانه و لوازم جدید برقی، زیر یک سقف برای فروش عرضه می شد. فروشگاه های مرکز شهر، در مقایسه با فروشگاه های محلی، شانس بیشتری برای انتخاب مشتریان خود عرضه می کردند. در معرض دید و در دسترس قراردادن کالاها، به مصرف کننده قدرت انتخاب بیشتری می داد و احاطه او به انواع کالاهای چشم انداز، احتمال خرید او را بالا می برد.
با گسترش شهرنشینی، نشانه ها و نمادهایی که یک فرد، به عنوان وسیله ای برای تمایز خود از دیگران به کار می برد، افزایش یافت. به دلیل تقلید قشر متوسط و طبقه کارگر از عادت های قشر پرمنزلت اجتماع، گروه های پرمنزلت پیوسته باید به تغییر الگوی مصرف خویش دست می زدند که این امر، به تلاشی بی وقفه برای تمایزیابی منجر شد. برای مثال، مصرف برخی نوشیدنی ها زمانی مشخصه ثروتمندی بود، ولی در طول این قرن، این نوشیدنی ها در نردبان منزلت اجتماعی تنزل یافت و اعیان رده بالاتر، از نوشیدن آنها خودداری کرده و به مصرف نوشیدنی های گران تر و گزیده تر روی آورده اند.
تأثیر مدگرایی بر اقتصاد خانواده
با توجه به مطالب پیشین، روشن شد که مدگرایی به مصرف گسترده کالاهای غیرضروری منجر می شود؛ کالاهایی که تنها به انگیزه تمایز با دیگر گروه های اجتماعی و بلکه تشابه با قشر ثروتمند جامعه مصرف می شوند. از نشانه های مدگرایی، می توان به مصرف اقلامی چون کالاهای تجملاتی و لوکس، تغییر مداوم پوشاک، مصرف کالاهای آرایشی، افزایش عمل های زیبایی و حتی مسافرت های برون شهری و برون مرزی اشاره کرد.
نیازهای ارضانشده انسان نیز در شکل گیری رفتار مصرفی و مدگرایی وی مؤثر است. برای مثال، نیازهای سرکوب شده اجتماعی که فرصت بروز عینی نداشته اند، در میل به خرید و رفتن به بازار تأثیر دارد. به ویژه در مورد زنان که با رفتن به بازار و خرید (فعالیت اجتماعی)، به هماوردی با مردان در عرصه اجتماعی می پردازند و قدرت نادیده گرفته شده خود را در ساختار فرهنگی مردسالارانه بازپس می گیرند. در واقع، «بازار» و «خرید کردن»، به بهانه ای برای حضور زنان در جامعه تبدیل می شود. پرسه زنی برخی از زنان و دختران در کوچه بازارهای شهرهای بزرگ نه تنها به قصد خرید، بلکه به منظور تثبیت حضور اجتماعی آنان صورت می گیرد.
از آنجا که یک مدگرا باید به روز باشد و «مرگ انواع مدهای قدیم» و «تولد مدهای جدید» به سرعت روی می دهد، شخص مدگرا ناچار است هزینه های زیادی برای پیروی از مد بپردازد. این مسئله آنجا اهمیت بیشتری می یابد که مدگرا، توان مالی کافی برای «به روز بودن» نداشته باشد و برای رسیدن به خواسته هایش ناگزیر باشد با گرفتن وام های بانکی و قرض های دوستانه از آینده خود خرج کند. گاهی فشار وارده به خانواده و سرپرست خانوار برای چنین اقدامی سبب بروز مشکلات روحی و ناهنجاری های اجتماعی نیز می شود.
بجاست که در پایان، ضمن اشاره به سال جدید که به نام حرکت به سوی «اصلاح الگوی مصرف» نام گذاری شده است، به گوشه ای از رهنمودهای مقام معظم رهبری(دام ظله) در پرهیز از مصرف گرایی اشاره کنیم که در سال های پیش بیان کرده است:
به همسایه ها و فقرا رسیدگی کنید. یکی از چیزهایی که نمی گذارد دست کسانی که توانایی کمک دارند، به یاری فقرا دراز شود، روحیه مصرف گرایی و تجمل در جامعه است. برای جامعه بلای بزرگی است که میل به مصرف، روزبه روز در آن زیاد شود و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوع تر خوردن، متنوع تر پوشیدن و دنبال نشانه های مد و هر چیز تازه برای وسایل زندگی و تجملات آن رفتن، تشویق بشوند. چه ثروت ها و پول هایی که در این راه ها هدر می رود و از مصرف شدن در جایی که موجب رضای خدا و رفع مشکلات جمعی از مردم است، بازمی ماند… . مصرف گرایی برای جامعه بلای بزرگی است. اسراف، روزبه روز شکاف های طبقاتی و شکاف بین فقیر و غنی را بیشتر و عمیق تر می کند. یکی از چیزهایی که لازم است مردم برای خود وظیفه بدانند، اجتناب از اسراف است. دستگاه های مسئول بخش های مختلف دولتی، به خصوص دستگاه های تبلیغاتی و فرهنگی به ویژه صداوسیما باید وظیفه خود بدانند [که] مردم را نه فقط به اسراف و مصرف گرایی و تجمل گرایی سوق ندهند، بلکه در جهت عکس، مردم را به سمت قناعت، اکتفا و به اندازه لازم مصرف کردن و اجتناب از زیاده روی و اسراف دعوت کنند و سوق بدهند. مصرف گرایی، جامعه را از پای درمی آورد. جامعه ای که مصرف آن از تولیدش بیشتر باشد، در میدان های مختلف شکست خواهد خورد. ما باید عادت کنیم مصرف خود را تعدیل و کم کنیم و از زیادی ها بزنیم… .[8]
منابع
1. استیورس، ریچارد، «فردگرایی افراطی»، ترجمه: خسرو محتشم، همشهری، سال یازدهم، شماره 3146، 2 شهریور 1382.
2. اسماعیل پور، محمدرضا، «نگاهی به شیوه های نوین اصلاح بافت های قدیمی و چگونگی به سازی ساختمان های کهنه و فرسوده در مراکز شهرها»، اطلاعات، 30 مرداد 1384.
3. بوکاک، رابرت، «پیدایش جامعه مصرفی»، ترجمه: اعظم خاتم، همشهری، شماره 1749، 4 بهمن 1377.
4. «بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز عید سعید فطر»، پایگاه اینترنت شهید آوینی، 15 آذر 1381.
5. حاضری، سجاد، «مد و مدگرایی»، پریناز، 4 آذر 1387.
6. حسینی، علی، «مصرف، خط تیره اسراف»، روزنامه ایران، شماره 4062، 9 بهمن 1387.
7. سعیدی، علی اصغر، «جامعه مصرفی»، وبلاگ درس جامعه شناسی اقتصادی، 24 آذر 1382.
8. صائمی، سیدرضا، «مسخ شدگان کالا»، وبلاگ کوچه فرهنگ، 10 اسفند 1385.
9. صدیقیان بیدگلی، آمنه، «پیدایش و گسترش اندیشه های جامعه شناختی ارتباطات»، پایگاه اینترنتی جامعه شناسی ایران.
10. مارکوزه، هربرت، انسان تک ساحتی، ترجمه: محسن مؤیدی، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، 1378.
پی نوشت ها:
[1]. هدایت الله ستوده، آسیب شناسی اجتماعی، ص 192.
[2]. حسین حقانی، محمد شبستری و علی حجتی کرمانی، بلاهای اجتماعی قرن ما، ص 120.
[3]. مرتضی مطهری، تکامل اجتماعی انسان، ص 49.
[4]. آسیب شناسی اجتماعی، ص 193.
[5]. آسیب شناسی اجتماعی، ص 195.
[6]. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، ویرانگری های اعتیاد.
[7] نک: سایت «ستاد مبارزه با مواد مخدر»، تاریخ 2/2/1388.
[8]. خطبه نماز عید سعید فطر، 15 آذر 1381.