شبهه حضرت یعقوب
سوال: شبهه: چرا حضرت یعقوب، با اینکه می دانست که یوسفش نمرده، باز به آن وضع بسیار بسیار ناجور بی قراری می کرد؟
آیا این درست بود که بخاطر یوسف یا تنبیه برادران یوسف، از همه اقوام و دوستان و مخصوصا خانواده اش، بریده و به تنهایی در کلبه ای از صبح تا شب ناله بزند و از شدت گریه چشمانش را از دست بدهد؟
علاقه یعقوب به یوسف، هر چقدر هم که زیاد باشد، باز نمی تواند چنین حرکتی را توجیه کند. با اینکه یعقوب می دانست که یوسف زنده است و در نهایت به مقام نبوت می رسد و حتی خودش هم به یوسف از آینده اش خبر داده بود.
هر جور به مساله نگاه کنیم، باز این گونه قهر کردن از جانب یعقوب و گوشه نشین شدن و از همه بریدن و در کلبه ای دور از خانواده بودن، و مهمتر از همه اینکه کور شدن بخاطر گریه زیاد، آنهم در شرایطی که می دانست یوسف قطعا بر می گردد و پیامبر می شود، برای یک انسان عادی هم پذیرفتنی نیست.
جواب:بر اساس آيات قرآن و روايات اسلامي، منشأ علم پيامبران علم لايزال الهي است؛ علمي كه به واسطه ي فرشته ي وحي در بيداري، يا رؤياهاي صادق، و يا توسط پيامبران پيشين و مانند آن ها، به پيامبران داده مي شد. اين علم را در اصطلاح «علم لدني» (علم خدادادي) مي گويند؛
گریه ها و ناراحتی های حضرت یعقوب برای فرزندش نه از سر عجز و صرفا پدرانه نبود بلکه یعقوب پیامبر یوسف را بعنوان ولی خدا و پیامبر خدا عاشقانه دوست داشت و در فراقش گریه میکرد و منتظر بود
اما درباره تفاوت رفتار یعقوب ا سایر برادران باید به چند نکته توجه داشت :
1- تبعیض ناروا ، تفاوت بی دلیل در رفتار است به نوعی که اگر دو نفر مرتکب عمل واحدی شوند یکی را مورد تشویق قرار دهند ولی دیگری و کار خوبش را نادیده بگیرند . به طور طبیعی هر کس ممکن است در دل خویش و به دلائلی خاص به یکی یا برخی از فرزندانش بیش از دیگران علاقه داشته باشد اما این علاقه نباید در رفتار او چنان جلوه کند که موجب بر انگیختن حسادت دیگر فرزندان شود . همانگونه که دقت در چنین امری از امام باقر(ع) مشاهده شده است ؛ آن حضرت با این که در دل به برخی فرزندان دیگرش مهر بیشتری داشت اما در عمل و رفتار پدرانه خود میان آنان تفاوت نمی گذاشت.[1]
> 2- تشویق یا تنبیه مناسب نسبت به هر یک از فرزندان به معنی تبعیض قائل شدن میان آنها نیست بلکه اگر بنا باشد به بهانه تبعیض قائل نشدن ، فرزندی را که برجستگی¬های اخلاقی از خود نشان می¬دهد یا کارهای ارزشمند و شایسته ، انجام می¬دهد مورد تشویق قرار نداد و یا فرزند خاطی را متناسب با خطائی که می¬کند تنبیه نکرد ، با چنین رفتاری پیامی از عدم تفاوت میان خوب کرداری و بد کرداری را به فرزندانمان داده¬ایم و در حقیقت با چنین عملی برای فرار از یک خطا به دامن خطای بزرگتری افتاده¬ایم و حق مسلم تربیت صحیح آنها را ضایع کرده ایم .
> 3- گاهی عامل تحریک حسادت فرزندان، عوامل بیرونی مانند تفاوت رفتار والدین نیست بلکه عوامل درونی و ساختاری شخصیت هر فرد نیز می تواند زمینه ساز چنین احساساتی شود . مثلا دو برادر که هر دو به یک میزان مورد مهر والدین هستند اما یکی از آنها به دلیل توانمندنی در روابط اجتماعی از دوستی با افراد بیشتری برخوردار است و دیگری نه . همین توانمندی گاهی به جای اینکه موجب حرکت رو به رشد فرد ضعیف شود ، با ضعف شخصیت او در هم می¬آمیزد و موجب بروز رفتارهای ناهنجار می¬گردد. چنین افرادی همواره به نوعی فرافکنی مبتلا بوده و به جای رو به رو شدن شجاعانه با ضعفهای خویش می¬کوشند تا با مقصر قلمداد کردن دیگران در ایجاد چنین رفتارهایی از مواجه شدن با نقائص شان فرار کنند. داستان نزاع قابیل با هابیل (ع) – بر اساس آنچه قرآن بیان می کند – نمونه ای از همین موارد است . [2]
> بعد از این مقدمات بر می گردیم به پاسخ سؤال شما . در خصوص حضرت یعقوب (ع) حرف قرآن چیزی است و آنچه در متون دیگر و یا برنامه هایی مانند سریال یوسف (ع) نشان می¬دهند چیز دیگر . در این که علاقه یعقوب(ع) به یوسف(ع) و برادرش بیش از دیگران بود هیچ شکی نیست اما منشاء این محبت نه زیبائی یا خردسالی آنها بلکه مشاهده آثار درک عمیق ، اخلاق حسنه ، ایمان محکم و مهر و محبت فراوان آنان نسبت به سایرین بود. این انتظار که یعقوب (ع) در برابر محسنّات یوسف(ع) و برادرش نباید هیچگونه برخورد نوازشگر و تشویق آمیز داشته باشد تا مبادا موجب تحریک حسادت دیگر برادران شود، انتظاری نا به جا و به دور از اصول اولیّه تربیت است. بنا بر این ، تفاوت معقولِ رفتار یعقوب(ع) با یوسف(ع) و برادرش نسبت به سایر برادران جای ملامت نیست چرا که هرگز تبعیض ناروایی از سوی او نسبت به فرزندانش صورت نگرفته بود.
> قرآن منشاء حسادت فرزندان یعقوب (ع) به یوسف را نه تبعیض ناروای یعقوب بلکه مشکل نقصان شخصیتی آنها معرفی می کند و به وضوح می گوید که آنان برای توجیه رفتار ناشایست شان به فرا فکنی پرداخته و پدر را مقصر می شمارند . (إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفی ضَلالٍ مُبینٍ )[3] .
> برادران یوسف به جای این که دلیل محبت بیشتر پدرشان به یوسف(ع) و برادرش را در کمال شخصیت یوسف(ع) و برادرش جستجو کنند و با تکمیل همان ابعاد در وجودشان خود را نیز لایق همان مرتبه از محبت یعقوب(ع) کنند دچار خود برتر بینی شده و با تحریک حسادت در هم آمیخته و زمینه رفتارهای ناهنجار بعدی را فراهم می کنند . دقت کنید که برادران یوسف برای توجیه منشاء حسادتشان با متهم کردن یعقوب (ع) او را در گمراهی آشکار در محبتش به یوسف(ع) و برادرش معرفی می کنند. این در حالی است که یعقوب (ع) در خطابهای مختلفش به فرزندانش همه آنها را با عنوانی برابر مورد خطاب قرار می دهد و با گفتن (یا بُنَیَّ) – ای پسران من – بدون این که تفاوتی در این جهت میان یوسف یا برادرش بنیامین با سایر فرزندانش قائل شود همه آنها را با یک عبارت و کلام مورد نصیحت قرار می دهد
پی نوشت ها:
> 1. فضائل الخمسة، ج 43، ص 127.
> 2. مضمون این حدیث در ده?ها روایت از طرق اهل سنت نقل شده است (احقاق الحق)، ج 10، ص 167.