شیعیان قاتلان امام حسین علیه السلام هستند
شیعیان کوفه قاتلان امام حسین هستند؛ چرا که کوفه مرکز خلافت علی (ع)و حضور یاران او بوده است ولی امروزه این موضوع را مطرح نمیکنند و بالعکس به گونه ای مطرح میشود که گویی غیر شیعیان قاتل امام حسین (ع) بودهاند.
پاسخ:
در پاسخ به این شبهه باید گفت، این ادعا دروغی بزرگ و تهمتی آشکار است که اصل آن را دشمنان امام حسین (ع) برای سرپوش گذاشتن بر جنایت اربابان خود در قتل آن حضرت، ساخته و در میان شیعیان نشر دادند و متأسفانه برخی شیعیان نیز ناآگاهانه آن را تکرار میکنند. آنچه مسلم است امام حسین (ع) و اصحابش با دستور یزید بن معاویه به عبید الله بن زیاد و اعزام لشکری از سوی عبید الله به فرماندهی عمر بن سعد به کربلا توسط کسانی چون شمر بن ذی الجوشن، سنان بن انس، حرملة بن کاهل و امثال اینها به شهادت رسیدند؛ حال کدام یک از اینان در زمره شیعیان ـ به هر معنایی از شیعه که قائل شویم ـ بوده اند؟! یزید؟! عبید الله؟! شمر؟! یا حرمله؟!
اما اگر منظور شبهه کننده، سیاهه لشکر کوفه است ابتدا باید به معنای شیعه توجه کنیم و سپس دلایلی روشن از تاریخ کربلا برای دفع این شبهه بیاوریم.
شیعه واقعی یعنی کسی که آن حضرت را به عنوان امام منصوب از جانب خداوند قبول دارد و خلافت خلفای سهگانه را قبول ندارد، چنین فردی از جهت عقیده شیعه است.[1]
با توجه به این تعریف روشن است اکثریت کسانی که بعد از خلیفه سوم با علی (ع) بیعت کردند از شیعیان آن حضرت به شمار نمیآمدند چرا که ایشان را نه به عنوان امام منصوب از جانب خداوند، بلکه به عنوان خلیفه چهارم که با بیعت مردم بر سر کار میآید پذیرفتند.
ریشه اصلی تمام مشکلات حضرت پس از خلافت نیز همین بود که مردم نه تنها معتقد به امامت الهی ایشان نبودند، بلکه معتقد به برتری خلفای پیشین به ویژه دو خلیفه اول و سیره و روش آن دو نسبت به آن حضرت بودند و مخالفت او را با روش آنها بر نمیتابیدند؛ به گونهای که همین مردم کوفه حتی مخالفت امام (ع) را با نمازی به اسم «نماز تراویح» که خلیفه دوم بنا نهاده بود و به جماعت میخواندند![2] نپذیرفتند و با فریاد «واعمراه» (ای وای عمر!) بر آن نماز بدعتگونه پای فشردند.[3]
خود حضرت در خطبه ای میفرماید:
«اگر بخواهم مردم را بر ترك بدعتهای گذشته وادار نمایم… لشكر من از گرد من پراكنده شده و یا تنها و یا با عده كمی از شیعیانم كه برتری من و وجوب امامت من از كتاب خدا و سنت رسول خدا را میدانند، میمانم».[4]
بنابراین نهایت چیزی که در مورد رابطه بسیاری از مردمِ کوفه با علی (ع) میتوان گفت این است که آنها به حضرت علاقمند بودند اما نه علاقه ای محکم که سبب شود تسلیم او باشند یا او را بر دو خلیفه اول برتری دهند، بلکه نهایتا او را بر خلیفه سوم ترجیح میدادند.[5]
میتوان این گروه را شیعیان عام نامید در مقابل شیعیان خاص کوفه همچون مالک اشتر که بنابر روایتی از امام باقر (ع)، تعدادشان کمتر از 50 نفر بوده است.[6]
ما از این پس بحث را درباره همین شیعیان عام پی میگیریم و منظورمان از شیعیان همین گروه است و میخواهیم ببینیم آیا میتوان حتی همینها را نیز قاتلان حسین (ع) دانست؟
از شیعیان خاص کوفه در زمان امیرالمؤمنین(ع) عدهای چون عمار و مالک در زمان حضرت بدرود حیات گفتند[7]، عده ای نیز همچون حُجر بن عَدی، و عَمرو بن حَمِق…پس از شهادت حضرت به دستور معاویه و به دست زیاد بن ابیه والی کوفه به شهادت رسیدند؛[8] در دوران یزید و با تسلط ابن زیاد بر کوفه تعدادی از این شیعیان زندانی شدند و تعداد انگشت شماری همچون حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه توانستند مخفیانه از دست عوامل ابن زیاد گریخته و در کربلا به امام بپیوندند و به فیض شهادت در رکاب امام برسند.[9]
اما اگر شیعیان عام ـ به معنای پیشگفته ـ را در نظر بگیریم اینان افزون بر شیعیان خاص از کسانی بودند که پس از به خلافت رسیدن یزید، به امام حسین (ع) نامه نوشته و آن حضرت را به کوفه دعوت کردند؛ البته در میان نامه نویسها افرادی از رؤسای خوارج، همچون شبث بن ربعی، حجار بن ابجر و… نیز بوده اند که بعدها با افراد خود در لشکر عمر سعد حضور یافتند؛[10] همچنین محتمل است که عده زیادی از مردم بی طرف و حزب بادِ کوفه نیز این نامه ها را امضا کرده باشند.[11]
پس از تسلط ابن زیاد بر کوفه و شهادت مسلم، شیعیان کوفه ـ جز اندکی ـ به دلایل مختلف نتوانستند به یاری امام در کربلا بشتابند. به قول یکی از محققان:
«طى پنج روز از زمانى که امام حسین(ع) به کربلا رسید تا روزى که لشکر عظیم کوفه ـ که شمارش بین 22 تا 28 هزار نفر میرسید ـ به کربلا رسید، شیعیان در یک حالت بلاتکلیفی مانده، و تشکّل لازم را براى تصمیمگیرى متمرکز نداشتند. این همان مشکلى بود که در زمان حضور مسلم بن عقیل در کوفه هم داشتند. ترس از شمشیر عبیدالله هم که بى امان افراد مظنون را به قتل میرساند، آنان را خانه نشین کرده و تنها در این اندیشه بودند که اوّلا جان خود را از تهدید حکومت در امان بدانند. و ثانیا آن که به زور مجبور نشوند در سپاه کوفه حاضر شده، در کربلا برابر امام حسین(ع) قرار گیرند. شمار زیادى از کسانى که در شرایط عادى میتوانستند در سپاه امام باشند، به اجبار در سپاه کوفه حاضر شدند. تلاش آنان این بود تا از این سپاه فاصله گرفته بگریزند. به همین دلیل همراه سپاه از کوفه بیرون آمده و در طول مسیر میگریختند: و کانَ الرّجل یبْعث فى ألف، فلایصل إلاّ فى ثلاثمائة و أربعمائة و أقلّ من ذلک، کراهة منهم لهذا الوجه. گاه یک فرمانده با هزار نفر اعزام میشد، اما تنها با سیصد، چهارصد یا کمتر از آن به کربلا میرسید؛ چرا که مایل به آمدن به این جنگ نبودند.»[12]
همچنین:
«ابن زیاد شنید که برخى از کوفیان، تک تک، دو به دو و یا سه نفره، در حال حرکت به سوى حسین بن على هستند. در این جا بود که لشکرگاه نُخَیله را آماده کرده، عمرو بن حُرَیث را بر کوفه گماشت و مردم را به زور عازم میدان نبرد کرد. وى دستور بستن پل را نیز داد تا کسى ـ براى پیوستن به امام حسین(ع) ـ از آن عبور نکند.»[13]
خود امام حسین (ع) در سخنرانیهای خود در کربلا نه تنها لشکر دشمن را از شیعیان و یا علاقمندان خود ندانسته بلکه آنها را از شیعیان آل ابوسفیان (معاویه و یزید و…) معرفی کرده است:
ویحكم یا شیعة آل أبی سفیان! إن لم یكن لكم دین، وكنتم لا تخافون المعاد، فكونوا أحراراً فی دنیاكم هذه…[14]
وای بر شما ای شیعیان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید در دنیایتان آزاده باشید…
تاریخ طبری مینویسد که روز عاشورا یکی از لشکریان عمر سعد خطاب به زهیر بن قین که در بین راه به امام علیه السلام پیوسته بود گفت:
ای زهیر! ما تو را از شیعیان این خاندان نمی شناختیم (ولی امروز تو را در صف شیعیان او می بینیم) در حالی كه تو عثمانی مذهب بودی! [15]
این گفتار به روشنی نشان میدهد که شیعیان علی در لشکر امام حسین بودند و نه در لشکر عمر سعد!
بنابر این روشن است که صحنه گردانان اصلی کربلا و قاتلان امام حسین (ع) هواداران جدی بنی امیه (معاویه، یزید و…) و نیز از خوارج بودهاند و نه از شیعیان.
و اما از تعداد اندک شیعیان خاص کوفه برخی توانستند خود را برای یاری امام برسانند و بقیه شیعیان کوفه نیز گرچه به معنای خاص شیعه نبودند و تنها علاقمند به امام بودند و او را بر یزید برتری میدادند سه دسته شدند؛ برخی به دلایل مختلف از جمله بستن راهها توسط ابن زیاد، نتوانستند در کربلا به یاری امام بشتابند؛ برخی نیز به اجبار در سیاهه لشکر عمر سعد حضور داشتند؛ دسته سومی هم بودند که گرچه از روی عافیت طلبی و دنیاخواهی در یاری امام کوتاهی کردند؛ اما دشمنان حق ندارند آنها را به جای حزب یزید و امویان به عنوان قاتلان امام حسین (ع) معرفی کنند.
[1] . مفید، محمد بن محمد بن النعمان، اوائل المقالات، بیروت: دار المفید، 1414 ق، ص34-35.
[2]. در اسلام نماز مستحبی را نمیتوان به جماعت خواند.
[3]. ابن ابی الحدید، عبد الحمید، شرح نهج البلاغة، قم: کتابخانه آیت ا…مرعشی، اول، 1404 ق، ج 12، ص 283.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1407 ق ، ج 8، ص 58 .
[5] . میلانی، سید علی، ناگفته هایی از حقایق عاشورا، قم: حقایق اسلامی، 1388 ش، ص184.
[6] . کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، مشهد: دانشگاه مشهد، 1409 ق، ص6.
[7]. عمار در جنگ صفین به شهادت رسید و مالک اشتر در راه مصر هنگامی که برای شروع زمامداری بر آنجا از جانب حضرت علی (ع) میرفت توسط مزدوران معاویه مسموم و شهید شد.
[8] . سید علی میلانی، ، همان، ص90.
[9] . همان، ص191.
[10] . همان، ص174 و 178.
[11] . نعمت الله صفری فروشانی، فصلنامه مشكوة، زمستان 1375، شماره 53، ص 13-41.
[12] . جعفریان، رسول، مقاله اینترنتی”کربلا از آغاز تا پایان” ، https://www.khabaronline.ir/news/321934
[13] . همان.
[14] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت: دار احیاء التراث، دوم، 1403 ق، ج45، ص51.
[15] . طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت: دار التراث، دوم، 1967 م، ج5، ص417.