ضرورت دشمن شناسى در اسلام؛ از نفس اماره تا دشمن آشکار
چطور میتوانیم هم دشمنان آشکار و هم دشمنان پنهان(از نفس اماره و شیطان تا منافقان و دوستان دشمن) را بشناسیم و از خطراتشان در امان بمانیم؟
پاسخ
دشمنشناسی در اسلام جایگاه والایی دارد؛ زیرا قرآن بارها با واژههایی چون «عدو» و «اعداء» به معرفی دشمنان و شیوههای مقابله با آنان پرداخته است.
بیتوجهی به دشمن موجب شکست و نفوذ او میشود. با این حال، برخی روشن فکرنماها منکر وجود دشمناند و این اندیشه را توهم میدانند تا راه نفوذ فرهنگی بیگانگان را هموار کنند.
تاریخ اسلام و معاصر ایران نشان داده که مستکبران همواره در پی استعمار، غارت منابع و تسلط بر ملتهای ضعیف بودهاند؛ و امروز نیز دشمنی با مسلمانان در کشورهایی چون فلسطین، عراق و افغانستان ادامه دارد.
ضرورت دشمن شناسى
جامعه از افراد و اقوامى تشكيل شده است كه داراى طبايع و افكار مختلف هستند. اگر برخى از آنها بر اساس سنتى كه حافظ منافعشان باشد به دور يكديگر جمع شوند و اجتماعى را تشكيل دهند به طور طبيعى اجتماع ديگرى عليه منافع آنان تشكيل خواهد شد و ديرى نمى پايد كه كارشان به نزاع و درگيرى خواهد كشيد.
از طرفى مى بينيم كه در انسان قوايى چون غضب و شدت وجود دارد كه جز در مواقع دفاع به كار نمى آيد و اين خود دليل بر آن است كه وقوع جنگ و درگيرى امرى اجتنابناپذير است.[1]
وجود دشمن توهّم نيست و انسانِ معتقد، با دشمنانى چون شيطان و نفس اماره در درون و كافران، منافقان و محاربان و … در بيرون مواجه است.
بديهى است كه تنها با يارى از خداوند و با آشنايى بيشتر با كتاب آسمانى قرآن كريم، دشمنان خود و جامعه خود را خواهيم شناخت و با آنها مقابله خواهيم كرد.
دشمن درونى
هرگاه انسان دشمن را رودرروى خود ببيند، طبعا از خود دفاع مى كند و مواظب است تا كمترين ضربه را از ناحيه دشمن پذيرا گردد.
اما دشمن پنهان درونى بدترينِ دشمنان است، چرا كه انسان از آن غافل مىشود و از نقشه هاى او كمتر آگاه مى گردد.
دشمن خانگى ضربات مهلك ترى را به ما وارد مى كند، لذا بر ماست ابتدا دشمن درون را شناخته و از نقشه هاى او آگاهى پيدا كنيم و پس از سركوبى او و با عزمى استوار بر دشمن بيرون بتازيم.
مهمترين دشمنان درونى انسان، نفس انسان و شيطان ملعون هستند كه به بررسى هر كدام در آيات قرآن كريم مى پردازيم.
نفس امّاره:
«وَما أُبَرِّىءُ نَفْسِى انَّ النَّفْسَ لَامّارةٌ بِالسُّوءِ الّا ما رَحِمَ رَبّى (يوسف: 53)؛ من نفس خود را تبرئه نمى كنم همانا نفس بسيار انسان را به بدى امر مى كند مگرآنكه را پروردگارم به من رحم كند!». در وجود انسان دو نيروى رحمانى و نفسانى وجود دارد و خداوند اين دو نيرو را به انسان فهمانده است.[2] در واقع اين دو نيرو در درون انسان با يكديگر در مقابله مى باشند و هر كدام پيروز شوند وجود انسان را مالك مى شوند. نفس انسان داراى مراتب مهم سه گانه زير است كه عبارتند از:
مراتب نفس
الف) نفس اماره: همواره انسان را به هوس و گناه میکشاند.
ب) نفس لوامه: انسان را پس از خطا سرزنش میکند.
پ) نفس مطمئنه: به آرامش و اطمینان میرسد و جز خدا نمیاندیشد.
حضرت یوسف (ع) فرمودند:
لطف و رحمت خدا سبب نجات من از شرّ نفس اماره گردید[3].
پیامبر (ص) نیز فرمود:
«دشمنترین دشمن تو نفس تو است که در درونت قرار دارد.»[4]
امیرالمؤمنین (ع) هشدار دادهاند:
اطاعت از شهوات نفس، انسان را به هلاکت میکشاند.[5] گاهی این پیروی چنان شدید میشود که انسان هوس خود را «خدای» خویش میگیرد (فرقان:43) و در نتیجه، به قساوت و شقاوت میرسد.
صفات نفس
نفس انسان ترکیبی از صفات حیوانی و ملکوتی است. اگر صفات حیوانی تحت فرمان ملکوتی قرار گیرد، سعادت حاصل میشود و برعکس، اطاعت عقل از شهوت و غضب به شقاوت میانجامد.
فیض کاشانی صفات انسان را در چهار دسته معرفی کرده است:
- درندگی (غضب – سگ)
- شهوت (خوک)
- شیطنت (تحریک شهوت و غضب)
- ربانی (عقل – حکیم) که وظیفه دارد شیطان را دفع کند.[6]
شيطان
«إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِيناً (اسراء: 64)؛ همانا شيطان براى انسان دشمنى آشكار است»
شيطان موجودى شرور و گمراه كننده است كه با نفوذ به درون انسان به وسوسه و اغواگرى مى پردازد. او همراهى شوم و همدمى ناميمون است.[7] كه انسان را به كارهاى زشت تشويق[8] ( بدىهاى او را نيز زيبا جلوه مىدهد تا به توبه موفّق نگردد.
امام على (ع) فرمودند:
«لا عدوّ يُحاربه اعدى كن ابليس»[9]؛ انسان در جنگ، با دشمنى كينه توزتر از شيطان روبه رو نيست. قرآن كريم نيز تصريح مى كند كه شيطان را دشمن خود بگيريم.[10]
وسوسههای شیطان در مقابله با انسان
شیطان برای فریب انسان از روشهایی چون وسوسه، وعدههای دروغین، ایجاد ترس و اختلاف، زینت دادن گناهان و غفلت از یاد خدا استفاده میکند و نفوذش تنها با گناه ممکن میشود.
امام علی(ع) در نهجالبلاغه هشدار دادهاند
که شیطان پنهانی در دلها نفوذ کرده، در گوشها نجوا میکند و با وعدههای پوچ و آرزوهای دروغین، انسان را فریب میدهد.[11] او صفات ناپسند را منتقل میکند، گناهان را زیبا جلوه میدهد و بزرگی آنها را کوچک میشمارد تا آرامآرام انسان را به بند خود بکشد و راه توبه را بر او ببندد. هدف نهاییاش تسلط بر انسان و بازداشتن او از بازگشت به سوی خداست.
دشمن بيرونى
دشمنانی که به طور آشکار عداوت خود را نشان میدهند، در واقع ضعیفترین دشمنان بهشمار میآیند؛ چون شناخت آنان آسان است و در رویارویی با ایشان، مؤمنان معمولاً پیروز میشوند.
با این حال، نباید دشمن را کوچک شمرد یا از او غفلت کرد؛ زیرا دشمن همواره در کمین است و هیچگاه از تلاش دست برنمیدارد.
قرآن کریم در آیات مختلف به معرفی این دشمنان بیرونی پرداخته و مؤمنان را نسبت به آنان هشدار داده است.
الف) كافران
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوْا بِمَا جَاءَكُم مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُم خَرَجْتُمْ جِهَاداً فِيسَبِيلي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَ مَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ (ممتحنه: 1 و 2)؛
اى ايمان آورندگان، دشمن من و دشمن خود را دوست (خود) نگيريد شما (در حالى) به آنان اظهار دوستى مى كنيد كه آنان به حقيقتى كه برايتان آمده كافر شده اند و پيامبر (ص) و شما را به دليل ايمان به خداوند (از شهر خود) بيرون مى كنند!
اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من جهاد كرده ايد (شما) با آنها پنهانى رابطه دوستى داريد و من به آنچه مخفى كرده ايد و آشكار نموده ايد آگاه ترم و كسى كه چنين كند قطعاً از راه درست منحرف گرديده است.
شأن نزول:
شخصى به نام حاطب بن ابى بلتعه به مدينه مهاجرت كرده بود امّا زنش در مكه بود.
كفار به سراغ زن او آمدند و از او خواستند كه طى نام هاى، از شوهرش بپرسد آيا محمد (ص) قصد دارد كه براى جنگ به مكه بيايد؟ او نيز چنين كرد.
حاطب در جواب نوشت كه رسول خدا (ص) قصد دارد به سوى شما بيايد آماده دفاع باشيد. آنگاه نامه را به زنى به نام صفيه داد تا آن را به مكه ببرد جبرئيل نازل گرديد و به پيامبر (ص) خبر داد.
حضرت به على (ع) و چند نفر از صحابه (عمار، عمر، زبير، طلحه، مقداد و ابومرثد) دستور داد كه به سوى مكه حركت كند و در راه نامه را از آن زن بگيرند.
ابتدا زن انكار كرد اما با تهديد على (ع) نامه را از لابهلاى گيسوان خود درآورد و به خدمت پيامبر آوردند.[12]
واژه كفر به معنى پوشاندن نعمت به جهت ترك شكرگزارى است و بزرگترين كفر انكار خداوند يا دين اسلام يا نبوت پيامبر گرامى اسلام (ص) است.
كافران كسانى هستند كه حقيقت به آنان عرضه شده اما آنان در مقابل آن دشمنى مى ورزند در تعدادى از آيات خداوند كافران و مشركان را دشمن آشكارى براى مسلمانان برشمرده است.
(نساء:101) و دشمن ترين آنها را يهود و مشركان دانسته (مائده: 82) از مسلمانان خواسته است كه آنان را دوست خود نپندارند.
چرا كه آنان هيچ گاه خيرخواه اهل حق نبوده و دوست نمى دارند كه خير و بركتى از طرف خداوند به آنان برسد. (بقره: 105)
كافران با اختصاص بودجه هاى مالى خود درصدد بازداشتن مردم از راه خدا بوده (انفال:36 ) و با سلاح مكر و نيرنگ تلاش مى كنند كه مسلمانان را از راه حق بازگردانده (نساء:89) و پيوسته در پى غفلت و بى خبرى آنان هستند تا با هجوم بر جان و مال آنان پيروزى خود را جشن بگيرند. (نساء: 102)
ب) منافقان
وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ (منافقون: 4)؛
و چون منافقان را بينى، هيكلهايشان تو را به تعجّب وامى دارد، و چون سخن گويند به گفتارشان گوش فرا مى دهى؛ گويى آنان چوب هاى خشكى هستند كه به ديوار تكيه داده شده اند. هر فريادى را به زيان خويش مى پندارند. خودشان دشمن اند؛ از آنان دور شو؛ خدا بكشدشان؛ تا كجا (از حقيقت) انحراف يافته اند!
منافق کسی است که کفر خود را پنهان کرده و به ظاهر خود را مسلمان نشان میدهد؛ واژه «نفق» به معنای سوراخ زیرزمینی، اشاره به همین پنهانکاری دارد. خداوند برای آنان عذاب حتمی مقرر کرده و از شدیدترین نفرینها در قرآن درباره آنان آمده است.
صفات منافقان
نماز را با کسالت میخوانند.
اهل نیرنگ و فریباند.
به زشتی فرمان میدهند و از کار نیک بازمیدارند.
به خدا سوءظن دارند و دلهایشان بیمار است.
مانع دسترسی مردم به تعالیم الهی میشوند.
نه تنها در راه خدا انفاق نمیکنند، بلکه دیگران را هم بازمیدارند.
چندچهره، متکبر، نادان، بهانهجو، کارشکن، طغیانگر، خودخواه، دروغگو، فرصتطلب، بدگمان، ترسو و در عین حال پرمدعا.
پیامبر (ص) فرمود:
از مؤمن و مشرک هراسی ندارم، اما از منافقان بیم دارم؛ چون ظاهرشان آراسته و سخنانشان دلنشین است، اما در باطن پر از جهل، کفر و عمل زشتاند.
پ) مرجفان و مجرمان
لَئِن لَمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا (احزاب: 60)؛
اگر منافقان و افراد (مجرمى) كه در دلهايشان مرض است و شايعه پراكنان مدينه دست از كارهاى زشت خويش بازنايستند، تو را سخت بر آنان مسلط مى كنيم پس جز مدت كوتاهى نمى توانند در همسايگى تو در شهر بمانند.
مرجف: در لغت به معناى شايعه پراكنى و ايجادكننده جوّ رعب و وحشت تفسير شده است.[13]
كسانى كه در جامعه اسلامى پرده درى كرده، با كلام و عمل خود ديگران را به انحراف مى كشانند و امنيت روانى و آبرويى و اقتصادى و … مسلمانان را تهديد مى كنند دشمن مسلمانان مى باشند و بايستى بعد از دادن اخطار لازم با آنان برخورد قانونى صورت گيرد.
مجرم:
كسانى كه به صورت آشكار گناه مى كنند و در واقع به اشاعه فساد مشغول مى باشند از دشمنان مسلمانان محسوب مىشوند.
امام رضا (ع) فرمودند:
خصماء الله و اعداؤه فى ارضه شرّاب الخمر و الزّناة. دشمنان خدا در زمين او شرابخواران و زناكاراناند.
همچنين كسانى كه از روش و فرهنگ دشمن پيروى مى كنند و با نوع لباس پوشيدن و طرز رفتار خويش مبلّغ فرهنگ دشمنان دين هستند از دشمنان محسوب مى شوند. از امام على (ع) روايت شده كه:
خداوند به يكى از پيامبرانش وحى كرد كه به قوم خود بگو: در (شكل) لباس، خوردن طعام مانند دشمنان من نباشند؛ مثل آنان نخورند و نپوشند و به شكل دشمنان من نشوند كه (در آن صورت) آنان نيز دشمن من بوده چنانچه آنها دشمنان من هستند.[14]
ت) دوستان دشمن
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ (مائده: 15)؛
اى مؤمنان از يهوديان و مسيحيان (كسى را) دوست (صميمى) خود قرار ندهيد كه آنها برخى از آنها اولياء برخى ديگر هستند و هر كس (سرپرستى يا) دوستى آنها را بپذيرد از آنها خواهد بود.
مسلمانان موظفاند نه تنها از دشمنان دین خدا برحذر باشند و با آنان دوستی نکنند، بلکه دوستان دشمنان خدا نیز قابل اعتماد نیستند؛
زیرا ارتباط آنان با دشمنان خدا میتواند سبب انحراف افکار یا حتی جاسوسی گردد.
امام صادق(ع) میفرمایند:
«دوستِ دشمن خدا، دشمن خداست»[15]. در آیه قرآن آمده است: «وَ مَنْ يَتَوَلَّهُم فَإِنَّهُ مِنْهُمْ»؛ هر کس آنان را دوست گیرد، از آنان خواهد بود[16].
امام علی(ع) نیز میفرمایند:
«دشمنان تو سه گروهاند: دشمن تو، دشمن دوست تو و دوست دشمن تو»[17].
ث) مسلمانان متجاوز
وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَالْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ(حجرات: 9)؛
اگر دو گروه از مؤمنان با يكديگر بجنگند ميان آن دو را صلح دهيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تعدّى كرد با او بجنگيد تا به فرمان خدا باز گردد. اگر بازگشت ميان آن دو به عدالت سازش دهيد.
در شأن نزول اين آيه آمده است كه ميان دو قبيله اوس و خزرج اختلافى رخ داد كه كار اختلاف بالا گرفت و با يكديگر به زد و خورد برخاستند كه آيه فوق نازل گرديد.[18]
توضيح:
چه بسا گروهى از مسلمانان براى منافع دنيايى خود، به حقوق گروه ديگرى از مسلمانان تعدى كنند. در اين موارد ابتدا بر همه مسلمين واجب است كه آنها را از درگيرى باز داشته و ميان آنها صلح برقرار كنند اما در صورتى كه يكى از آنان به ديگرى ظلم نمايد، بايد با او مبارزه كرد تا به امر خدا (صلح) تن دردهد.
ج) محاربان
إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَاداً أَن يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِيالدُّنْيَا وَلَهُمْ فِيالْآخِرَةِ عَذَابٌعَظِيمٌ (مائده: 33)؛
همانا جزاى كسانى كه با خدا و رسولش مى جنگند و در زمين به فساد مى كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت بريده شود و از آن ديار تبعيد گردند.
اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.
شأن نزول:
جمعى از مشركان خدمت پيامبر (ص) آمدند و مسلمان شدند، اما در آب و هواى مدينه بيمار شدند. پيامبر (ص) براى مدتى آنان را به خارج از مدينه فرستادند؛ مكان خوش آب و هوايى كه شتران زكات را در آنجا به چَرا مى بردند.
آنان با مداوا و استفاده از شير تازه شتران بهبود يافتند، امّا به جاى تشكر از پيامبر (ص) دست و پاى چوپان هاى مسلمان را بريدند و چشمان آنها را كور كردند و شتران را غارت كردند!
در اين زمان آيه فوق درباره آنها نازل شد كه پيامبر (ص) آنان را دستگير كند و به مجازات برساند.[19]
توضيح:
منظور از محاربه با خدا و رسول، فساد كردن از راه اخلال در امنيت عمومى و راهزنى (و قتل و غارت) است نه اينكه با همه مسلمانان جنگ كند.
همچنين منظور تهديد فردى نيست (مانند چاقوكشى براى يك شخص)، چون به امنيت عمومى خللى وارد نمى كند.
تقتيل و تصليب و تقطيع به معناى كشتن، دار زدن و بريدن به شدت (يا بسيارى) است و لفظ «او» مى رساند كه هر سه مجازات براى محارب در نظر گرفته نشده بلكه يكى از آنها به ترتيب بر او انجام شود.[20]
منابع
[1] . سید محمد حسین طباطبائی، الميزان؛ ترجمه سید محمد باقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1363، ج9، ص148-151 (با اندکی تغییر).
[2] . فالهمها فجورها وتقواها، شمس( 91)، آيه .8.
[3] . مرحوم علامه طباطبايى دو احتمال دادهاند يك احتمال اينكه سخن حضرت يوسف( ع) باشد و احتمال دوم آنكه سخن خود زليخا بوده باشد.
[4] . محمد محمدی ری شهری، ميزان الحكمه، قم، دارالحدیث، 1386، ج 6، ص 95.
سعدى در گلستان مىگويد: از عارفى معناى اين حديث را پرسيدند كه چرا پيامبر( ص) چنين فرمودند، گفت: براى اينكه اگر تو به دشمن خود
نيكى كنى و هر چه مىخواهد به او دهى با تو دوست گردد اما به نفس خود هر چه بيشتر دهى با تو دشمنتر مىگردد.
[5] . محمد بن یعقوب، کلینی، اصول كافى، بیروت، دارصعاب و دارالتعارف، 1401 ق، ج 2، ص 335.
[6] . فيض كاشانى، الحقايق، قم، آیت اشراق، 1392، ص 45.
[7] . نساء (4)، آیه 38.
[8] . نور(24)، آیه 21.
[9] . میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرك الوسائل، قم، آل البیت، ج 5، ص 340.
[10] . فاطر (35)، آیه 6.
[11] . محمد دشتی، ترجمه نهج البلاغه، قم، موسسه تحقیقاتی امیرالمومنین، 1391، ح 83، ص 137، با اندکی تغییر در ترجمه.
[12] . سید محمد حسین، طباطبائی، الميزان، قم، بنیاد علمی فرهنگی علامه طباطبائی، 1378، ج 19، ص 224.
[13] . محمد بن محمدرضا قمی مشهدی و حسین درگاهی، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1366، ج 10، ص 444.
[14] . میرزا حسین نوری طبرسی، همان، ج 11، ص 119؛ جوادآقا ملکی تبریزی، اسرار الصلوة، قم، مومنین، 1391، ج 1، ص .115
[15] . میرزا حسین نوری طبرسی، همان، ج 12، ص 236.
[16] . مرحوم علامه طباطبايى( ره) در اين زمينه توضيحات فراوانى دارد و حاصل و نتيجه بحث اين است كه مراد از ولايت در آيه، محبت و مودت
است؛ يعنى يهودى و مسيحى را دوست( نزديك) خود نگيريد. براى توضيح بيشتر، ر.ك: الميزان، ج 5، ص 609- 604.
[17] . محمد دشتی، همان، حكمت، 295.
[18] . اين آيه با آيه بعد از آن كه مىفرمايد:« انما المؤمنون اخوة» با هم يك شأن نزول دارند.
[19] . ناصر مکارم شیرازی، تفسير نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1389، ج 4، ص 358.
[20] . يا به نحو ترتيب است يا به نحو تخيير( كه از اختيارات حاكم باشد)، سید محمدباقر موسوی، ترجمه تفسير الميزان، همان، ج 5، ص 3.
پیوندها
مرکز فضای مجازی حقیق در آپارات
پرسش وپاسخ
پاسخ: نفس اماره که انسان را به گناه و هوس میکشاند و خطرناکترین دشمن پنهان است.
پاسخ: با وسوسه، وعدههای دروغین، زینت دادن گناهان و ایجاد غفلت از یاد خدا.
پاسخ: چون کفر خود را پنهان کرده، ظاهرشان آراسته و سخنانشان دلنشین است اما در باطن پر از فریب و نفاقاند.




