مبارزات آیت الله مدرس در زمان رضاخان
س:مبارزات آیة الله مدرس علیه رضاخان چگونه بود؟
ج: 1
شما مى دانيد و ما هم مى دانيم ، مدرس يك ملاى ديندار بود، چندين دوره زمامدارى مجلس را داشت و از هر كس براى او استفاده مهياتر بود، بعد از مردن چه چيز به جاى خود گذاشت جز شرافت و بزرگى ؟ ما مى گوييم مدرس ها بايد بر رأس هيئت تقنينيه و قواى مجريه و قضايى واقع شود تا كشور از اين حال فلاكت بيرون بيايد.
2
يك وقتى دريك سفر رفته بود، يك سفرى كه مورد خطر شايد بود، مرحوم مدرس رحمه الله كه آن روز مخالف با رضاشاه بود و جانش را هم سر همان مخالفت داد، گفته بود كه من دعا كردم به شما در اين سفر كه سالم برگرديد، خيلى خوشحال شده بود كه مدرس به او دعا كرده ، گفت دعا كرديد؟ خوب ، ايشان گفته بود آخر نكته دارد، اينست كه اگر تو در اين سفر مرده بودى همه اموال ما از بين رفته بود، من مى خواهم زنده باشى تا اموالمان را پيدا كنيم .[1]
3
در اوايل سلطنت رضاخان كه يك قدرى قدرتش كم بود، در تهران فقط كه مركز بود يك آزادى به مردم داده بودند، يك آزادى فى الجمله كه وكلائى تعيين كند و آن وكلاى تهران بودند كه مخالفت مى كردند،مثل مرحوم مدرس و يك عده اى كه تبع ايشان بودند.[2]
از آخوند مى ترسيدند يك آخوند توى مجلس بود پدرش را در مى آورد، يك مدرس كه در مجلس بود مكرر شكست داد، آخر گرفتند او را كشتند.[3]
4
رضاشاه مى ديد كه آخوند است كه ،… مدرس است كه جلوى او ايستاده است . او مى ديد كه مدرس جلوى او ايستاد وفرياد مى زد كه زنده باد خودم ، مرده باد رضاخان ، در آن وقتى كه قدرت داشت رضاخان .[4]
5
آن كه در مجلس مخالفت مى كرد، جبهه ملى نبود مدرس بود، نهضت آزادى نبود مدرس بود كه مى ايستاد[5]
6
كه ما خودمان ديديم تنها آدمى كه در مقابل رضاخان قلدر ايستاد اين است ، اين شخص است ، يك روحانى كه لباسش از ساير اشخاص كمتر بود و كرباس به تن مى كرد، آن وقت وقتى كه شعر گفته بودند، براى تنبان كرباس مدرس ، آن فاسد شعر گفته بود، او در مقابل قدرت بزرگ رضا خان ايستاد و آن كه هجوم كرده بود به مجلس كه مجلس را چه بكند و زنده باد زنده باد رضا خان مى گفتند ايستاد و گفت كه مرده باد او و زنده باد من . يك چنين مرد قدرتمندى بود براى اينكه الهى بود براى خدا مى خواست كار بكند، نمى ترسيد. خداوند انشاء الله او را رحمت كند.[6]
7
يك آدم اگر موافق تعليم قرآن درست شود يك وقت مى بينيد كه يك مدرس از كار در مى آيد كه يك مدرس مثل يك گروه است جلوى قدرت رضاخان را، آن قدرت شيطانى را مى ايستد، مى ايستد تنها، با پيرمردى خودش مى ايستد جلويش را مى گيرد و جلوى شوروى كه مى خواستند به ايران حمله كنند مى گيرد. اينها هم ، خارجى ها هم از انسان مى ترسند.[7]
8
مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شد از بيمارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم . مدرس حالاهم زنده است . مردان تاريخ تا آخر زنده هستند.[8]
9
وقتى كه روسيه دريك قضيه اى (كه الان يادم نيست ) اولتيماتوم [9] داد به ايران و آوردند به مجلس و قواى نظامى اش هم حركت كرده بودند به طرف تهران يا قزوين كه اين را قبول كنند، مجلس ( آنطور كه حالا نقل كنند) مجلس بهت شان زده بود كه بايد چه بكنند. قوا، قواى شوروى است ، مقاومت نمى توانيم بكنيم ، قبول اين هم كه خيانت است . آنجا نوشته است كه يك روحانى با دست لرزان آمد و گفت حالا كه ما بايد از بين برويم چرا خودمان از بين ببريم ؟ ما اين را ردش مى كنيم . رد كرد، همه هم قبول كردند. آنها هم هيچ كارى نكردند.[10]
10
در زمان رضاخان يك مدرس بود كه در مجلس بود نگذاشت رضاخان آن وقت كه مى خواست جمهورى را درست بكند، مدرس نگذاشت ولو بر خلاف مصالح شد و اگر درست شده بود بهتر بود، لكن آن وقت اينها نظر سوء داشتند، يعنى او به سلطنت كه نرسيده بود، او مى خواست رئيس جمهور بشود و بعدش حالا كارهاى ديگر بكند و كسى كه جلوى او را گرفت مدرس بود كه نگذاشت اين كار عملى بشود. كسى كه تا آخر ايستاد در مقابلش و بالاخره هم جانش را از دست داد، مدرس بود كه نگذاشت او كارهائى بكند، لكن آخرش هم در يك جائى شهيدش كردند.[11]
11
رضاشاه از مدرس مى ترسيد، آنقدرى كه از مدرس مى ترسيد، از دزدهاى سرگردنه نمى ترسيد، از تفنگدارها نمى ترسيد. از مدرس مى ترسيد، مدرس مانع بود از اينكه يك كارهاى زشتى را انجام بدهد و آخر مدرس را گرفت و كشت .[12]
12
مرحوم مدرس كه با شاه سابق دشمن سرسخت بود يك وقتى كه شاه به سفر رفته بود، وقتى آمده بود، مرحوم مدرس گفته بود كه من به شما دعا كردم . خيلى او خوشش آمده بود كه چطور يك دشمن دعا كرده بود گفته بود نكته اين است كه اگر تو مرده بودى اموالى كه از ما غارت كرده بودى و به خارجى ها داده بودى همه از بين رفته بود و من دعا كردم تو زنده باشى برگردى بلكه بتوانيم ما مال ها را برگردانيم .[13]
13
مرحوم مدرس خدا رحمتش كند يك وقتى كه رضاخان رفته بود و در يك جايى در يك سفرى و برگشته بود، ايشان گفته بود كه من به شما دعا كردم ، تعجب كرده بود كه خوب ، ايشان دشمن سر سخت من است چطور به من دعا كرده ؟ گفته بود نكته اش اين است كه اگر تو در اين سفر از بين مى رفتى پول هاى ما از بين مى رفت ، ما براى حفظ پول هايمان به تو دعا كردم .[14]
14
مرحوم مدرس يك كسى بود كه در مقابل همه مى ايستاد و مع الاسف اينها مى گويند روحانيون نقشى نداشتند. يك روحانى در يك مجلسى رضاخان مى خواست كه جمهورى درست كند و مدرس مخالفت مى كرد، مى دانست كه اين مى خواهد حقه بزند و مردم را بچاپد، فقط مدرس ايستاد و جلوى او را گرفت.[15]
[1] صحيفه نور جلد:4 صفحه :44 تاريخ سخنرانى :18/9/57
[2] صحيفه نور جلد:4 صفحه :117 تاريخ سخنرانى : 10/10/57
[3] صحيفه نور جلد:4 صفحه :255 تاريخ سخنرانى :1/11/57
[4] صحيفه نور جلد:5 صفحه :52 تاريخ سخنرانى :17/11/57
[5] صحيفه نور جلد:6 صفحه :32 تاريخ سخنرانى :29/1/58
[6] صحيفه نور جلد:6 صفحه :171 تاريخ سخنرانى :25/2/58
[7] صحيفه نور جلد:6 صفحه :231 تاريخ سخنرانى :31/2/58
[8] صحيفه نور جلد:6 صفحه :284 تاريخ سخنرانى :5/3/58
[9] در سال 1911 ميلادى دولت ايران براى اصلاح امور مالى خود مورگان شوستر امريكايى را به خزانه دارى كل ايران منصوب نمود. كه با مخالفت شديد روسها مواجه شد؛ دولت روسيه به ايران اولتيماتوم داد ظرف 48 ساعت مورگان شوستر از مقام خزانه دارى كل معزول و ايران را ترك كند. در غير اين صورت تهران را اشغال خواهد كرد؛ وى با مخالفت تعدادى از نمايندگان از جمله شيخ محمد خيابانى و مرحوم مدرس مجلس و اولتيماتوم را نپذيرفت .
[10] صحيفه نور جلد:7 صفحه :63 تاريخ سخنرانى :16/3/58
[11] صحيفه نور جلد:8 صفحه :199 تاريخ سخنرانى :30/4/58
[12] صحيفه نور جلد:8 صفحه :241 تاريخ سخنرانى :26/5/58
[13] صحيفه نور جلد:9 صفحه :93 تاريخ سخنرانى :21/6/58
[14] صحيفه نور جلد:10 صفحه :42 تاريخ سخنرانى :2/8/58
[15] صحيفه نور جلد:12 صفحه :145 تاريخ سخنرانى :14/3/59