پذیرش امر به معروف و نهی از منکر
سوال: امر به معروف و نهی از منکر در حکومت دینی و از جانب حاکمان در امر حکومت تا چه اندازه قابل پذیرش است؟
پاسخ : در این باره باید دو نکته را از یکدیگر تفکیک کرده، جداگانه مورد بررسی قرار داد:
یک. حاکمان و کارگزاران حکومت دینی باید چه موضعی در برابر «امر به معروف و نهی از منکر» اتخاذ کنند؟
دو. افراد یاد شده در عمل، چه می کنند و واقعیت های موجود در حکومت های دینی چه وضعیتی را نشان می دهد؟
حاکمان دین بایستی امور زیر را رعایت کنند:
۱. بستری در جامعه فراهم کنند که افراد، بتوانند به خوبی بر رفتار آنان نظارت کرده، صحیح را از نادرست باز شناسند و به هنگام لزوم، بتوانند به راحتی، رهنمودهای لازم را به مسؤولان ارائه کنند.
۲. رهنمودها و امر به معروف و نهی از منکر مردم را بدون هیچ گونه پیش داوری و با تقوای لازم، مورد مطالعه و بررسی قرار دهند. آنان اگر پس از بررسی های لازم، سخن مردم را درست یافتند، با شهامت و شجاعت آن را بپذیرند و تسلیم آن گردند و اگر آن را بر خطا یافتند، با منطقی استوار و بیانی نرم پاسخ دهند، و یا کریمانه از آن درگذرند.
اما اینکه حاکمان در حکومت دینی، تا چه اندازه نسبت به امر به معروف و نهی ازمنکر پذیرش دارند، باید گفت: کلمه «حاکمان»، تعبیری کلی و تا حدودی ابهام آمیز است؛ یعنی، دقیقاً مشخص نیست چه کسانی و تا چه رده هایی مورد نظر است. افراد بسیار متفاوتند و نمی توان پاسخ قاطعی – که شامل همگان شود – ارائه داد. اما باید حاکمان، از شایسته ترین افراد جامعه و حدالامکان افرادی حقیقت پذیر و واقع نگر انتخاب شوند. هر اندازه در انتخاب این افراد، دقت نظر بیشتری به عمل آید؛ میزان پذیرش امر به معروف و نهی از منکر بیشتر خواهد بود.
اما اینکه حکومت دینی در طول تاریخ، چه تجربه ای را نشان داده است؛ باید گفت: نمونه های برجسته و عینی حکومت دینی، حکومت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بوده است. رسول اکرم(ص) در دوران حکومت الهی خود، چنان مردمی رفتار می کرد و فضایی پدید آورده بود که با وجود عصمت آن حضرت؛ هر کسی می توانست به راحتی، در حوزه مسائل اجتماعی و رفتاری پیامبر(ص) اظهار نظر کند.
جانشین حقیقی آن حضرت، امیرالمؤمنین(ع) نیز همین گونه رفتار می کرد. برخوردهای امیرالمؤمنین(ع) نشانگر این واقعیت است که آن حضرت، خواستار تربیت جامعه به نحوی بودند که هرگز بین خود و مسؤولان جدایی احساس نکنند و به راحتی سخنان خود را با آنان مطرح نمایند.
یکی از سخنان ارزشمند آن حضرت – که به زیباترین شکلی از چنین رابطه ای پرده برمی دارد – این است:
«خوش ندارم گمان کنید که دوست دارم مرا بستایید و ثنا گویید … پس با من آن گونه که با گردن کشان سخن گویند، سخن مگویید … نمی خواهم مرا بزرگ انگارید … پس از گفتن حق یا رای زدن در عدالت باز نایستید …». «و قد کرهت ان یکون جال فی ظنّکم انی احب الاطراء و استماع الثّناء … فلا تکلّمونی بما تُکلَّم به الجبابرة … و لا التماس اعظامٍ لنفسی … فلا تکفّوا عن مقالة بحقٍ او مشورةٍ بعدلٍ»؛ نهج البلاغه، خ ۲۱۶.
چنین برخوردی، به جامعه «شخصیت» می دهد و آنان را برای اظهار نظر و انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر، تا بالاترین سطوح اجتماعی، آماده می سازد. شبیه همین روش در سیره امام خمینی(ره) نیز مشاهده می شود. ایشان می فرماید:
«همه ملت موظفند که نظارت کنند بر امور، نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است بگوید پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن». ر.ک: امام خمینی(ره)، صحیفه نور، ج ۷، صص ۳۱ – ۳۵.
نیز می فرماید:
«باید مسلمان این طور باشد که اگر هر که می خواهد باشد، خلیفه مسلمین و هر که باشد اگر دید پایش را کج گذاشت، شمشیرش را بکشد که پایش را راست بگذارد». همان، ص ۳۴.