خوف و رجا
چگونه «امید به رحمت خدا» و «ترس از عذاب الهی» وقتی کنار هم قرار میگیرند، انسان را از سقوط در گناه، یأس، غرور و غفلت نجات میدهند و مسیر درست بندگی را برای او میسازند؟
چرا مومن همیشه نیمی امید است و نیمی ترس؟
پاسخ
شخص با ايمان گرچه بايد همواره از جهت گناه و خطاى خود از عذاب الهى بترسد و از كيفر و مؤاخذه او ايمن نباشد، ولى در عين حال، بايد به رحمت و آمرزش پروردگار مهربان نيز اميدوار باشد.
مفهوم رجا
«رجا» به معناى اميدوار بودن و درمقابل نااميدى است. انسان بايد به رحمت الهى اميدوار باشد. اميد به رحمت خدا اين است كه انسان در عين حالى كه در كسب رضاى الهى مى كوشد، براى دورى از عذاب خدا به خدا پناه برد و به او اميدوار باشد.
نيز براى نيل به درجات بالاتر كمال و رهايى از كوتاهی ها و غفلت ها و آثار ناشى از آنها به رحمت الهى اميد داشته باشد وگناهان او هر چند بسيار سنگين باشد او را از رحمت خدامأيوس نسازد؛
زيرا يأس از رحمت گسترده خدا انسان را به ورطه گناه بيشتر مى كشاند و فساد و تباهى فرد در اثر يأس افزون مى گردد و منطق مأيوس اين است «آب كه از سرگذشت چه يك نى، چه صد نى»
يعنى من كه غرق شده ام چه فرقى مى كند كه تا چه عمقى از منجلاب فرو روم، امّا اگر اميدوار باشد با تنبّه و توجه به گناه و فساد خويش و مشاهده روزنه نجات توبه كرده، از گناه بيشتر خوددارى مى كند
و رو به اصلاح خويش مى گذارد و ممكن است، تا آنجا پيش رود كه گذشته ناهنجار خويش را جبران كند.
خداى مهربان مى فرمايد:
«وَلا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ انَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ الَّاالْقَوْمُ الْكافِرُونَ (یوسف: 87)؛ از رحمت الهى مأيوس نباشيد؛ زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت خدا نااميد نيست».
نيز مى فرمايد:
«قُلْ يا عِبادِىَ الَّذينَ اسْرَفُوا عَلى انْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ انَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً انَّهُ هُوَ الْغَفُورُالرَّحيمُ (زمر: 53)؛ بگو اى بندگان من كه بر نفس خويش تعدى كرده ايد (يعنى به خود ستم روا داشته مرتكب گناه شدهايد) از رحمت خدا مأيوس نشويد؛ زيرا خدا همه گناهان را مى آمرزد. او آمرزنده و مهربان است».
اميرمؤمنان عليه السلام به مردى كه گناهان بسيار، او را از رحمت خدا مأيوس كرده بود، فرمود:
«اى مرد! نااميدى تو از رحمت خدا، از بقيه گناهان تو بزرگتر است.»[1]
حقيقت رجا آن است كه آدمى، دل خود را براى انتظار محبوب و به دست آوردن آن، آماده سازد؛ يعنى اسباب پذيرايى محبوب را به شكل شايسته اى درخانه دل خود، مهيّا ساخته، براى رسيدن به آن تلاش كند و نسبت به آنچه از قدرت و اختيار او خارج است، اميد فضل و كرم خدا را داشته باشد.
اين حالت، رجا نام دارد ولى هرگاه اسباب رسيدن به آن امر مورد انتظار را آماده نكرده باشد، آن را غرور و نادانى مى نامند.
اگر بندهاى تخم ايمان را در سرزمين دل افشانده، با آب طاعت و عبادت خدا آبيارىاش كند و صفحه دل را از خار و خاشاك انحرافات اخلاقى پاك سازد و در اين حال به انتظار فضل خدا بنشيند كه خدا او را تا فرا رسيدن لحظه مرگ بر ايمان و عمل صالح ثابت بدارد و رحمت و آمرزش خود را شامل حال او گرداند، اين گونه انتظار، رجاى حقيقى است.
رجاى حقيقى و دروغين
با توجه به معناى حقيقى رجا به اين نتيجه مى رسيم كه انسان هر چند پارهاى گناهان را انجام داده باشد، بايد وظايف دينى خود را به بهترين شكل، انجام داده، از گناهان خود توبه كند و بكوشد كه دوباره گِرد گناه نگردد
و خود را از انحرافات اخلاقى پاك نمايد و در عين حال، به لطف و كرم الهى براى آمرزش گناهانش اميدوار باشد و نگويد كه با آن همه گناه، ديگر اعمال صالح، توبه و پاكسازى دل براى من فايده ندارد.
به عبارت ديگر، رجاى حقيقى بدون انجام عمل صالح، ترك گناهان و پاكسازى دل، معنا ندارد و هر گاه كسى بگويد من به خدا اميد دارم، درحالى كه عمل صالح انجام نداده و مرتكب گناه شود و قلب او لبريز ازانحرافات اخلاقى باشد و با اين حال، بازهم منتظر بخشش الهى باشد،
انتظار وى نادانى و غرور بوده و داراى رجاى دروغين است.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود:
«انسان احمق كسى است كه نفس وى از هوس هاى شيطانى اش پيروى كند و در عين حال، آرزومند بهشت، از خداوند باشد.»[2]
به امام صادق عليه السلام گفتند:
گروهى از پيروان شما درحالى كه نامه اعمال خود را به وسيله گناه سياه كرده اند، مى گويند: ما اميدواريم! حضرت فرمود: دروغ مى گويند، آنها پيروان ما نيستند. آنها گروهى هستند كه آرزوها ايشان را به اين سو و آن سو مى برد.
هر كسى كه اميد چيزى را داشته باشد، به خاطر آن كوشش مى نمايد و هر كس از چيزى بترسد، از آن مى گريزد.[3]
امام زين العابدين عليه السلام نيز در مناجاتش به درگاه الهى عرض مى كند:
«… وَ اعُوذُ بِكَ مِنْ … رَجاءٍ مَكْذُوبٍ»[4] … (خداوندا!) از رجاى دروغين به تو پناه مىبرم.
مفهوم خوف
«خوف» در لغت به معناى ترس، بيم و هراس بوده[5]و دراصطلاح عبارت است از آنكه قلب، به جهت نگرانى از حوادث ناخوشايندى كه در آينده نزديك تحقق مى يابد، به درد آيد و بسوزد.
انسان بايد ازخدا بترسد و دل مؤمن بايد لبريز از اين گونه ترس باشد؛ البته ترس ازخدا از آن جهت نيست كه خدا- نعوذ بالله- موجود ترسناكى است،
ترس از خدا معانى و مراتبى دارد.
يك معناى ترس از خدا، ترس از خشم خدا و عذاب خدا در دنيا و آخرت است و منشأ خشم و عذاب الهى، نافرمانى بشر است. انسان اگر از قدرت برترى بترسد نافرمانى نمى كند و چه قدرتى به قدرت الهى مى رسد و بلكه چه قدرتى قابل مقايسه با قدرت قاهر الهى است،
بنابراين بايد ترس از خدا مانع نافرمانى بشر گردد. نيز ترس از خدا به همين معنا در جايى صادق است كه انسان در صدد فرمانبرى بر آمده؛
اما از انجام فرمان آنچنان كه بايسته است كوتاهى كرده و تمام همت، توان و توجه خود را براى فرمانبرى به كار نبرده است، بازبايد ترسيدكه مبادا چنين اطاعتِ دست و پا شكست هاى مقبول حضرت حق نيفتد و در نتيجه فرمانبرى به شمار نيايد و پاداشى بر آن مترتب نشود وعذابى را از انسان دفع نكند
يا درجه مورد انتظارى را براى او نسازد، چنين خوفى به معناى دلهره داشتن ازرد و قبول اعمال در درگاه خداست، نتيجه چنين ترسى دقّت بيشتر در درستى اعمال و افزودن بر طاعت و درجه اخلاص نيّت است.
اگر انسان چنين ترسى در دل نداشته باشد، خاطرش از ناحيه خدا و قبولى اعمال جمع باشد، سستى و سهل انگارى مى كند، عمل نيك خود را ارزشمند وممتاز مى شمارد،
يا گناه خود را ناچيز و قابل چشم پوشى مى انگارد، در نتيجه از گناه هراسى نخواهد داشت و برگناهان مى افزايد و در اصلاح خود و بهبود كيفيت اعمال خود نخواهد كوشيد و بر كمال خويش نمى افزايد.
معناى ديگر ترس از خد:
لرزش دل در برابر هيبت و عظمت الهى است، از چنين ترسى در آيات قرآن به «خشيت» تعبير شده است؛ خشيت، حالت خضوع و خشوع وتسليم است،
هر چه مرتبه آگاهى و معرفت انسان نسبت به عظمت و جلال خدا افزون شود و خود را در برابر اين عظمت نامتناهى كوچك و حيران احساس كند، درجه خشوع او افزون مى گردد.
خدا مى فرمايد:
«انَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ (فاطر: 28)؛ ازميان بندگان خدا، تنها عالمان هستند كه از خدا مى ترسند».
نيز مى فرمايد:
«رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِىَ رَبَّهُ (بینه: 8)؛ خدا از آنان خشنود است و آنان نيز از خدا خشنود و راضى هستند. اين مقام، از آن كسى است كه از پروردگارش مى ترسد».
در جاى ديگر مى فرمايد:
«وَامَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَانَّ الْجَنَّةَ هِىَ الْمَأْوى (نازعات:40و41)؛ آن كس كه از مقام پروردگارش ترسيده و نفس را از هوا باز داشته، بهشت جايگاه اوست».
كسى كه به اين مرتبه از خوف، برسد خداوند ابهت او را در دل همه جهانيان قرار مى دهد.
امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
«مَنْ خافَ اللَّهَ اخافَ اللَّهُ مِنْهُ كُلَّ شَىْءٍ وَمَنْ لَمْ يَخَفِ اللَّهَ اخافَهُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ شَىْءٍ[6] كسىكه از خدا بترسد خداوند همه چيز را از او مى ترساند و كسى كه از خدا نترسد، خداوند او را از هر چيزى مى ترساند».
نمونه آشكار اين گفتار، امام خمينى (قدس سره) است كه خداوند متعال بر اثر رسيدن آن حضرت به اين مقام، هيبتش را در دل همگان قرار داد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
حد خوف و رجا
راه درست در زمينه خوف و رجا راه اعتدال است؛ زيرا با توجه به بيان مفهوم رجا، رجاى الهى دقيقاً در راستاى نجات انسان از گناهان گذشته و توبه و پشيمانى از آنها و رهايى از ادامه گناه عمل مى كند،
اگر نتيجه رجا ادامه گناه يا افزايش روحيه عصيان باشد طبعاً رجاى غلط و انحرافى است كه نمى تواند همراه با خوف باشد.
انسان به واسطه رجاى بيش از حد به وادى آمال و آرزوهاى بى جا كشيده مى شود و از انجام تكاليف باز مى ماند و به واسطه خوفِ زياد به نااميدى كشيده مى شود
و در او انگيزه اى براى انجام وظايف باقى نمى ماند. به عبارت ديگر، رجا تا حد معيّنى خوب و پسنديده است و آن حد غلبه نكردن برخوف است و چنانچه اميدوارى از حدّ خود تجاوز كند به غفلت از مكر و عذاب الهى مى گرايد.
قرآن كريم مى فرمايد:
«وَلا يَأْمَنُ مَكْرَاللَّهِ الَّاالْقَوْمُ الْخاسِرُونَ (اعراف: 99)؛ تنها زيانكاران هستند كه از مكر خدا ايمن هستند.
همچنين خوف نيز در حد معيّنى پسنديده است و آن حد تحت الشعاع قرار ندادن اميد است. اگر خوف از حد خود تجاوز كرد، به نااميدى منجر مى شود وعين گمراهى خواهد بود.
قرآن كريم مى فرمايد:
«وَلايَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ الَّاالْقَوْمُ الْكافِرُونَ (یوسف: 87)؛ از رَوْح و رحمت خدامأيوس نمى شوند، مگر گروه كافران».
اگر انسان بين خوف و رجا باشد، به همان راه مستقيمى كه راه اوليا و برگزيدگان خداست، دست يافته است.
قرآن كريم آنان را چنين توصيف مى كند:
«انَّهُم كانُوا يُسارِعُونَ فِى الْخَيْراتِ وَيَدْعُونَنا رَغَباً وَرَهَباً وَكانُوا لَنا خاشِعينَ (انبیا:90)؛ براستى آنان پيشى گيرندگان در خوبيها بودند و ما را از روى اميد و بيم مى خواندند و در برابر ما خاشع و فروتن بودند.
امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش چنين نقل مى كند:
«هيچ بنده مؤمنى نيست، مگر اينكه در قلب او دو نور است: نور خوف (از گناهش كه مبادا خداوند متعال او را كيفر دهد) و نور اميد (به رحمت، فضل و آمرزش الهى كه اورا مى بخشد) كه اگر اين دو نور با هم سنجيده شود، هيچ يك بر ديگرى زيادتى نكند»[7]
خوف برتر است يا رجا؟[8]
اگر بر قلب انسان، درد غفلت از مكر و عذاب خدا و غرور تكيه بر لطف خدا غالب بود، در اينجا خوف، برتر و لازمتر است و اگر نااميدى از رحمت خدا بر قلب او غالب بود، اميدوارى بهتر است.
در رابطه با مؤمن متّقى كه ظاهر و باطن و آشكار و نهان او ازاعمال ناپسند منزه است، بهتر آن است كه خوف و رجا در قلب او متساوى و متعادل باشند.
اينكه مى بينيد، در بسيارى از مردم، اميدوارى به بخشش وعفو خداوندى بيش از ترس از عذاب الهى است، به جهت كمى معرفت و مغرور شدن به لطف و عنايت خداست.
در حالى كه در مورد زندگى قبل از مرگ چنين كسانى، بهتر آن است كه خوف، بيش از رجا باشد و در لحظات مرگ آنان، بهتر است رجا و خوش گمانى آنان بيش از خوف باشد، چرا كه خوف، نقش شلاق را در وادار كردن به كار دارد،
در حالى كه به هنگام مرگ كار از كار گذشته و موقع عمل به اتمام رسيده است. پس در آنجا، ترس ديگر كار بردى ندارد؛ زيرا رگهاى حيات بريده شده و زمان مرگِ وى فرا رسيده است.
ولى در چنين موقعيتى، رجا و اميد به خدا قلب را تقويت كرده، خدا را در نظرش دوست داشتنى جلوه مى دهد، خدايى كه تمام اميد و آرزوى انسان به اوست.
جمع بندی
رجا يعنى اميدوار بودن و خوف يعنى ترس و بيم. انسان بايد به رحمت الهى اميدوار باشد و از خدا بترسد؛ اميد به رحمت خدا اين است كه انسان در عين كوشش در كسب رضاى الهى براى دورى از عذاب خدا به خدا پناه برد و به او اميد داشته باشد و نيز براى نيل به درجات كمال و رهايى از غفلت ها به رحمت الهى اميدوار باشد و گناهانش او را از رحمت خدا مأيوس نكند.
از سوى ديگر بايد از عذاب الهى بترسد و از كيفر ومؤاخذه او ايمن نباشد.
ترس ازخدا معانى و مراتبى دارد از قبيل ترس از خشم وعذاب خدا در دنيا و آخرت، لرزش دل در برابر عظمت الهى
اميدوارى در حد معيّنى خوب و پسنديده است و آن حد، غلبه نكردن بر خوف است. چنانكه از حد تجاوز كند به غفلت ازمكر و عذاب الهى مى گرايد.
خوف نيز در حد معينى پسنديده است و آن تحت الشعاع قرار ندادن اميدوارى است. اگر خوف از حد تجاوز كرد به نااميدى منجر مىشود وعين گمراهى خواهد بود.
منابع
[1] . فیض کاشانی، الحقايق فی المحاسن الاخلاق، بیروت، دارالفکر، 1426 ق، ص 158.
[2] . فیض کاشانی، محجّة البيضا فی التذهیب الاحیاء، قم، جامعه مدرسین، 1417 ق ، ج 7، ص 250.
[3] . محمدبن یعقوب کلینی، اصول كافى، بیروت، دارصعاب و دارالتعارف، 1401 ق، ج 3، ص 111.
[4] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1386، ج 94، ص 156.
[5] . لغت نامه دهخدا، واژه خوف.
[6] . محمدبن یعقوب کلینی، اصول كافى، همان، ج 3، ص 110.
[7] . همان، 1401 ق، ج 3، ص 114.
[8] . سید عبدالله شبر و مهدی حایری تهرانی، « بنيادهاى اخلاق اسلامى»، ترجمه: على مشتاق عسكرى، صدر، 1373، ج 2، ص 508- 510، شفق، با اندك تغيير.
پیوندها
سوال 1:
چگونه «امید به رحمت خدا» و «ترس از عذاب الهی» به انسان کمک میکنند تا از گناه و یأس دور بماند؟
پاسخ:
این دو احساس، انسان را وادار میکنند همواره در تلاش برای رضا و آرامش الهی باشد و از گناه و خطا پرهیز کند. امید به رحمت موجب برانگیخته شدن انگیزه برای توبه و اصلاح میشود و ترس از عذاب مانع نافرمانی و غرور میگردد.
سوال 2:
مفهوم «رجا» چیست و چه نقشی در دینباوری دارد؟
پاسخ:
«رجا» به معنای امیدوار بودن به رحمت و آمرزش الهی است. این امید به انسان کمک میکند تا به رغم ارتکاب گناه، از رحمت خدا مأیوس نشود و به تلاش برای توبه و بازگشت به مسیر صحیح بندگی ادامه دهد.
سوال 3:
چرا «امید به رحمت الهی» نباید به غفلت و غرور منتهی شود؟
پاسخ:
زیرا اگر امیدوارى از حد تجاوز کند، انسان را به غفلت از عذاب الهی و راحتی در گناه فرو میبرد. امیدواری باید با تلاش در جهت عمل صالح و خودداری از گناه توأم باشد.
سوال 4:
تعریف «خوف» چیست و چرا برای یک مؤمن اهمیت دارد؟
پاسخ:
«خوف» به معنای ترس و نگرانی از عذاب و خشم خدا است. این ترس سبب میشود انسان در اعمال خود دقیقتر بوده، و از کفروعصیان دوری کند و به عبادت و تسلیم بیشتر نسبت به خداوند بپردازد.
سوال 5:
چگونه تعادل بین «خوف» و «رجا» به مسیر صحیح بندگی کمک میکند؟
پاسخ:
تعادل بین این دو احساس، موجب میشود تا انسان از یأس و ناامیدی نجات یابد و از سوی دیگر از غرور و فراموشی به دور باشد و همواره در مسیر اصلاح و کسب رضایت الهی تلاش کند.
سوال 6:
چه زمانی «خوف» یا «رجا» بر دیگری ترجیح داده میشود؟
پاسخ:
در زمانی که غفلت و غرور بر قلب غالب باشد، «خوف» برتر است و زمانی که یأس و ناامیدی بر قلب چیره باشد، «رجا» لازمتر است. در مرگ، بهتر است «رجا» بیشتر باشد تا امید به رحمت الهی فراهم آید.
سوال 7:
منظور از «رجای حقیقی» و «رجای دروغین» چیست؟
پاسخ:
«رجای حقیقی» ناشی از عملکرد مثبت، انجام عمل صالح و ترک گناه است، در حالی که «رجای دروغین» بدون این مقدمات و تنها با تخیل و امید به رحمت الهی بدون عمل صحیح است.




