اگر پیامبر(ص) معصوم است چرا قرآن به پیامبر (ص) می فرماید استغفار کن (فاستغفر لذنبک)؟
پاسخ
اصل آیه چنین است: « فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ یعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ(محمّد: 19)؛ پس بدان که معبودی جز «اللّه» نیست؛ و برای گناه خود و مردان و زنان باایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را میداند!»
بر اساس برهان قاطع ثابت شده است كه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، از هر گونه ترك اولی، گناه، خطا، اشتباه، سهو و نسیان، مطلقاً معصوم است، بنابراین آیه به یكى از وجوه تفسیر مىشود:
-
- «اسْتَغْفِرْ: طلب آمرزش نما» در این جا به معناى «استعصم: طلب عصمت نما» میباشد، یعنی طلب عصمت نما تا خدا ترا از گناهان نگاهدارد.[1]
- مراد از استغفار، انقطاع کلّی از غیر خدا و توجه کامل به درگاه الهی است؛[2]
- مراد، استغفار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) براى امّت است و این اكرامى است از خداوند متعال در شأن امّت اسلام؛[3]
- استغفار بر اساس روایات، بهترین دعا به شمار میآید؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«خَیرُ اَلْعِبَادَةِ اَلاِسْتِغْفَارُ، وَ ذَلِكَ قَوْلُ اَللَّهِ فِی كِتَابِهِ: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اِسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ» استغفار بهترین عبادت است و این است گفتار خداى عز و جل در قرآن (كه فرماید): «پس بدان كه همانا نیست معبودى جز خدا و آمرزش خواه براى گناه خویش.»[4]
استغفار پیامبر
-
- مراد این است که انسان هر چه مقامش بالا رود باید خود را در پیشگاه عظمت الهی كوچك و حقیر و مقصر بداند چنانچه از خود آن حضرت است که عرض میكند: « مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَ مَعْرِفَتِكَ؛ تو را آن گونه که حق عبادت تو است، عبادت و بندگی نکردیم و آن گونه که حق معرفت تو است، نشناختیم.»[5] و استغفار كند که دارد هر روزی چندین مرتبه، صد مرتبه، هفتاد مرتبه استغفار میكرد.[6]
- مشركین پس از بعثت حضرت رسالت نسبتهای ناروا و زشتی به حضرتش میدادند و پیغمبر خوش نداشت از خداوند طلب میكرد که این خیالات سوء را از ذهن آنان بیرون سازد؛ لذا استغفار میكرد و مغفرت الهی این بود که آنها بشرف اسلام مشرف شدند و فهمیدند که این نسبتها همگی بیجا بوده است و معنای آیه شریفه، استغفار از گناهان مد نظر کفار و مشرکین است.[7]
- گناه و مغفرت همیشه و در همه جا معنای عرفی یعنی مخالفت تكالیف الهی و آمرزش و صرف نظر از عقاب را ندارد و گناه و مغفرتی كه در برخی از آیات به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نسبت داده شده به معنایی كه عرف می فهمد نیست بلكه گناه و مغفرتی است كه تنها ذوق عشق و محبت آن ها را درك می نماید به این بیان كه علاقه انسان نسبت به محبوب حقیقی هرگاه به حد شیفتگی برسد
حتی اشتغال به ضروریات زندگی از قبیل خوردن و خوابیدن را گناه می شمارد چون این كارها هر چند از ضروریات زندگی است ولی یك یك آن ها اشتغال اختیاری به غیر خداست و لذا مایه شرمندگی محبّ و بنده خالص خداست. بندگی ناشی از محبت، كار بنده را به جایی می رساند كه دیگر اراده چیزی غیر از خواسته های خدا را برای انسان باقی نمی گذارد و در چنین حالتی انسان احساس می كند كه كوچكترین توجه به خود، گناهی عظیم و پرده ای است ضخیم كه جز مغفرت پروردگار آن را نمی تواند برطرف كند و لذا بیشترین استغفار را پیامبران و ائمه( علیهم السلام) داشتهاند كه نمونه هایی از استغفار برخی پیامبران و از جمله خاتم المرسلین(صلی الله علیه و آله) در قرآن آمده است.[8]
مراد از كلمه” ذنب” در آیه شریفه
-
- گناه به معناى معروف كلمه یعنى مخالفت تكلیف مولوى الهى نیست. و نیز مراد از” مغفرت” معناى معروفش كه عبارت است از ترك عذاب در مقابل مخالفت نیست، چون كلمه «ذنب» در لغت آن طور كه از موارد استعمال آن استفاده مىشود عبارت است از عملى كه آثار و تبعات بدى دارد، حال هر چه باشد.
- و مغفرت هم در لغت عبارت است از پرده افكندن بر روى هر چیز، ولى باید این را هم بدانیم كه این دو معنا كه براى دو لفظ” ذنب” و” مغفرت” ذكر كردیم (و گفتیم كه متبادر از لفظ” ذنب” مخالفت امر مولوى است كه عقاب در پى بیاورد، و متبادر از كلمه «مغفرت» ترك عقاب بر آن مخالفت است) معنایى است كه نظر عرف مردمان متشرع به آن دو لفظ داده، و گرنه معناى لغوى ذنب همان بود كه گفتیم عبارت است از هر عملى كه آثار شوم داشته باشد، و معناى لغوى مغفرت هم پوشاندن هر چیز است.
- حال كه معناى لغوى و عرفى این دو كلمه روشن شد، مىگوییم قیام رسول خدا به دعوت مردم، و نهضتش علیه كفر و وثنیت، از قبل از هجرت و ادامهاش تا بعد از آن، و جنگهایى كه بعد از هجرت با كفار مشرك به راه انداخت، عملى بود داراى آثار شوم، و مصداقى بود براى كلمه ذنب” و خلاصه عملى بود حادثه آفرین و مساله ساز، و معلوم است كه كفار قریش ما دام كه شوكت و نیروى خود را محفوظ داشتند هرگز او را مشمول مغفرت خود قرار نمىدادند، یعنى از ایجاد دردسر براى آن جناب كوتاهى نمىكردند، و هرگز زوال ملیت و انهدام سنت و طریقه خود را، و نیز خونهایى كه از بزرگان ایشان ریخته شده، از یاد نمىبردند.
- و تا از راه انتقام و محو اسم و رسم پیامبر كینههاى درونى خود را تسكین نمىدادند، دست بردار نبودند. اما خداى سبحان با فتح مكه و یا فتح حدیبیه كه آن نیز منتهى به فتح مكه شد، شوكت و نیروى قریش را از آنان گرفت، و در نتیجه گناهانى كه رسول خدا (ص) در نظر مشركین داشت پوشانید، و آن جناب را از شر قریش ایمنى داد. پس مراد از كلمه” ذنب”- و خدا داناتر است- تبعات بد، و آثار خطرناكى است كه دعوت آن جناب از ناحیه كفار و مشركین به بار مى آورد، و این آثار از نظر لغت ذنب است، ذنبى است كه در نظر كفار وى را در برابر آن مستحق عقوبت مىساخت.[9]
بر این اساس، هشت پاسخ برای این شبهه وجود دارد، که در این میان، پاسخ هفتم و هشتم از بقیه پاسخها مناسبتر به نظر میرسد.
منابع
[1] . فتح الله کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، اسلامیه،1351، ج 8، ص 347.
[2] . حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، تهران، میقات، 1363، ج12، ص118.
[3] . همان.
[4] . محمدبن یعقوب کلینی، الكافى، قم، دارالحدیث، 1429ق، ج 2، ص 517.
[5] . محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403ق ، ج 68، ص 18.
[6] . سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1378، ج 16، ص178.
[7] . سید عبدالحسین طیب، همان، ص179.
[8] . سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسلامی، 1374، ج 6، ص 371 و 533.
[9] . سید محمد حسین طباطبایی، همان، ج 18، ص 254.