آسیبهای عدم توجه والدین به فرزندان
آسیبهای عدم توجه والدین به فرزندان و بالعکس را ذکر کنید.
در مسألۀ تربیت، خانواده ها را از منظر برخورد والدین با فرزندان، می توان به سه گروه کلی تقسیم نمود:
الف. خانواده های مستبد(خودکامه): الگوی تربیتی در این خانواده ها، بر مبنای سخت گیری های بی مورد، تنبیه بدنی، دستورات پی در پی و انتظارات بی جا، عدم احترام به فرزندان، عدم توجه به احساسات و عواطف و عدم م**** و اجازۀ اظهار نظر به فرزندان در دستور کار قرار دارد.
فرزندانی که در این خانواده ها پرورش می یابند عموماً گرفتار ویژگیهای زیر می شوند:
1- احساس حقارت و کوچک بودن می کنند.
2- شخصیت مستقل ندارند.
3- از خودباوری و اعتماد بنفس تهی اند.
4- به توانمندی های خود واقف نیستند.
5- نسبت به دیگران افکار منفی دارند.
6- بیشتر به دیگران متکی اند.
7- قدرت تصمیم گیری ندارند.
8- استعداد و خلاقیت کمتری از خود نشان می دهند.
9- از انجام یک وظیفه به خوبی بر نمی آیند.
10- دارای اختلالات روانی هستند.
11- و از همه مهمتر با والدین و اطرافیان خود دچار کشمکش و درگیری اند و از با اصول و فرهنگ خانوادۀ خود به شدت تعارض دارند.
ب:. خانواده های مداراگر: الگوی تربیتی در این خانواده ها، بر مبنای مدارای شدید و دادن آزادی عملافراطی به فرزندان، تسلیم در برابر خواسته هاشان، توجه بیش از حد به تمایلات و خواسته های فرزندان شکل گرفته است.
فرزندانی که در این خانواده ها پرورش می یابند عموماً گرفتار ویژگیهای زیر می شوند:
– فقدان احترام و سپاسگذاری به والدین
– مسئولیت پذیر نیستند.
– از رشد عاطفی و اجتماعی بسیار پائینی برخوردارند.
– هنگام ورود به جامعه پرخاشگرند و خود از از همه طلبکار می دانند.
– اگر در گروه پرخاشگر قرار گیرند احتمال بزهکاری آنها زیاد است.
– رفتارهای دیگران را نمی پذیرند.
– دچار خود بزرگ بینی اند و خود را مهم تر از دیگران می دانند.
ج : خانواده های آزادمنش (معتدل): الگوی تربیتی در این خانواده ها، بر مبنای نظارت و کنترل دقیق بر رفتار فرزندان، تکریم و ارزش گذاری، استفاده از اظهار نظر ایشان، مشارکت دادن در تصمیم گیری ها، م**** با فرزندان، برخورد منطقی و مستدل، پرهیز از تنبیه بدنی، پذیرش فرزندان با نقاط ضعفشان، گوش دادن به سخنان فرزندان، اختصاص وقت مخصوصی برای فرزندان، احترام به توانمندی های ایشان و ابراز مداوم توجه و محبت به فرزندان شکل گرفته است.
نتیجه ای که از این الگوی تربیتی حاصل می شود و فرزندانی که در این خانواده ها پرورش می یابند به قرار زیر است:
– دارای اعتماد بنفس لازم هستند.
– برای کسب استقلال خود تلاش می کنند.
– دارای ابتکار و خلاقیت و سازندگی هستند.
– می توانند در اوج مسئولیت پذیری باشند.
– معمولاً تضادی با والدین ندارند.
– در اوج سازگاری با اصول، فرهنگ و انتظارات منطقی اطرافیان هستند.
– نگران و مضطرب نیستند.
– از والدین حرف شنوی لازم را دارند.
– نسبت به احساسات و عواطف دیگران پذیرائی لازم را دارند.
– فردی آرام با خلق و خوی معتدل هستند.
نتیجه ای که از این بحث حاصل می شود عبارت از این است که در عصر ارتباطات و دورانی که بدلیل تأثیرات وسیع و عمیق محیطی بر نسل امروزی زمینه های گسست فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی فرزندان و والدین به شدت وجود دارد، برای به حداقل رساندن این فاصله و شکاف و تقویت ارتباطات صحیح فی مابین و حفظ گرمای موجود کانون خانواده، می بایست خانواده ها بر انتخاب الگوی صحیح تربیتی دقت و اتفاق نظر داشته باشند.
بدون شک با توجه به ویژگی هائی که در بارۀ الگوها و مدل های تربیتی سه گانه برشمردیم، الگوی سوم (خانواده های آزادمنش) مناسب ترین و کارسازترین الگو برای تأمین خواست و آرزوی هر خانواده ای است. و به همین میزان که این الگو، والدین را به نمونۀ خانوادۀ موفق و فرزندانی سازگار و آرام و ارزشمند نزدیک می کند، بکارگیری از دو مدل دیگر، یعنی الگوی مستبد و مداراگر، خانواده را از مسیر اصلی توفیق و آرامش، که موهبتی الهی به خانواده است دور و دورتر می کند.