آیه ی 22 سوره فاطر و شنیدن مردگان
بسم الله الرحمن الرحیم
با اهداء سلام و تسلیت ایادم شهادت حضرت علی علیه السلام
در مورد آیه 22 سوره فاطر که
إنّ الله يُسمعُ من يشاءُ ، وما أنت بمُسمع من في القبُور
> > و اینکه آیا اهل قبور می توانند بشوند یا نه.
> > البته می دانم این سوال شبهه رایجی است و جوابهای آن را هم خوانده ام اما جوابها برایم قانع کننده نبودند..
> > این جوابها کلا سه دسته داشتند:
> > ا- جواب های روایی: که مهمترین مستندشان روایت مشهور تلقین در صحیح مسلم است که لقنوا موتاکم لا اله الاالله . و اینکه تلقین واجب است.
> > حال آنکه که در اینجا دو بحث مطرح می شود اول اینکه حدیثی که علیه قرآن باشد را نباید پذیرفت و ثانیا اینکه عده ای آن را تفسیر به محتضر کرده اند. و این مساله در سنی ها بشدت اختلافی است. بنابراین به عنوان پاسخ کافی نیست. لذا بسیاری از آنها تلقین را بدعت می دانند. و حتی آنها هم که بدعت نمی دانند آن را بلااشکال دانستند نه واجب. ( یعنی ممکن است کسی چیزی خطاب به مرده بگوید اما عملا تلقین به خودش و یادآوری مرگ به خودش باشد و لهذا نمی شود استنباط کرد که میت حتما تلقین را می شنود)
> > دقت کنیم که سایر روایات مربوط اینکه مثلا فلان صحابی به زیارت قبر پیامبر رفت و نظایر آن را می شود نوعی حدیث نفس و درددل توصیف کرد و نمی شود ثابت کرد که پیامبر واقعا این جملات را شنیده است یا نه. همانطور که خود ما هم قبول داریم امام علی علیه السلام با چاه درددل می کرد اما چاه که جماد است و این دردل را هم ما به معنای شنوا بودن جمادات ننامیده ایم.
> > 2- جوابهای تفسیری : که با توجه به آیات قبلی منظور از من فی القبور را کفار که حرف حق را نمی شنوند تفسیر می کنند. این تفسیر البته می تواند درست باشد اما نمی شود کتمان کرد که اساسا مثال زدن کافران با اهل قبور به دلیل این است که اهل قبور نمی شوند و این وجه شبه چنین تشبیهی است. لهذا بحث نشنیدن اهل قبور به قوت خود باقی می ماند.
> > 3- جواب از نص قرآن: که تنها مدعایش ظاهرا آیه 93 سوره اعراف است که حضرت شعیب علیه السلام بعد از عذاب و مرگ قومش خطاب به آنها می گوید
> > وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ
> > که این آیه هم گر چه سخن گفتن با اموات را تایید می کند اما مشخص نمی کند که آیا این قوم حرف او را شنیدند یا نه. به آسانی می شود گفت که این گفته حضرت شعیب علیه السلام از روی حسرت است و نمی شود استنباط کرد که آن مردگان حرف های ایشان را شنیدند یا اینکه در قیامت که اعمال بشر نشان داده شد آن را خواهند فهمید. اساسا آه و اسف و حسرت در موارد مختلف در قرآن زیاد بیان شده است و این هم می تواند یکی از آن موارد باشد.
> > همچنین همه آیاتی که در مورد زنده بودن شهدا هم هست در اینجا نمی تواند برای استدلال کفایت کند چرا که شهدا گر چه مرده نیستند اما من فی القبور که هستند! به این ترتیب شهدا هم با وجود آنکه زنده اند می شود با استفاده ا ظاهر آیه گفت که نمی شنوند.
> > لهذا خواهش می کنم جوابی بدهید که قطعیت شنیدن مردگان را ثابت کند و قابل ان قلت آوردن نباشد.
> > البته این احتمال می دهم که شاید این روایت از قرائت قرآن صحیح نباشد و مسمع با فتح عین در اصل صحیح بوده باشد که معنایش بشود تو حرف اهل قبور را نمی شنوی که این مساله با اعتقادات شیعه منافاتی ندارد.
> ——————————-
> باسلام دوست عزیز اشکال شما اینجاست که شبهه را خود در ذهنتان پرورش داده اید و خود نیز در مقام پاسخ گویی از آن بر آمده اید و علت لغزش نگاه حضرتعالی هم این است که مرگ را فنا و نابودی معنا کردید باید بحضور شما عرض کنم که وقتی ما از مردگان سخن به میان میآوریم، در حقیقت از کسانی سخن میگوییم که جان ایشان از تن بیرون رفته است. (زمر، آیه 42) از این حالت در فرهنگ قرآنی و اسلامی به عنوان توفی و وفات یاد میشود؛ زیرا توفی و وفات به معنای گرفتن چیزی به صورت تمام و کمال است (اخذ الشی بتمامه). پس تعبیر به فوت به معنای نابودی، تعبیر نادرست و غلط است که در زبان فارسی رایج شده است و باید بجای آن از عبارت وفات استفاده کرد.
> در حقیقت، هنگامی که مرگ آدمی فرا میرسد، فوت نمیشود بلکه وفات میکند و خداوند و فرشتگان مأمور الهی، جان و روح او را میگیرند و از طریق حلقوم روح و جان را از تن مرده بیرون میکشند. (واقعه، آیه83؛ قیامت، آیه26؛ زمر، آیه42)
> بر اساس آموزههای قرآنی، هر موجودی به حکم وجود از برخی صفات چون عقل و شعور برخوردار است؛ از این رو همه موجودات هستی، اهل تسبیح خداوند هستند. (حشر، آیات1 و 24 و آیات دیگر قرآن)
> ولیآنچه شعور و عقل کامل آدمی را موجب میشود، همان روح و نفس (جان و روان) آدمی است لذا خداوند کافران حق ناپذیر، ناشنوا و غیر قابل تفهیم را چونان مردگان میداند (نمل، آیه80؛ روم، آیات51و 52) و در آیات36و 121 و 122 سوره انعام نیز مشرکان را به سبب تاثیرناپذیری از پند و نصیحتها، به عنوان انسانهای مرده معرفی میکند.
> خداوند در آیاتی از جمله آیه 22 سوره فاطر مردگان و زندگان را در شنیدن و فهم و درک یکسان نمیداند. این بدان معناست که شعور کامل آدمی به سبب همان روح و روانی است که از تن بیرون رفته است و از آن جایی که کافران و مشرکان از شعور و ادراک نسبت به مفاهیم قرآنی برخوردار نمیباشند، پس همانند مردگان بیشعور هستند.
> البته باید توجه داشت که گاه وقتی ما از مردگان سخن به میان میآوریم، مراد تنها جسد و کالبد است و گاه دیگر مجموع روح و کالبد جدا شده است. با این همه مردگان در سطحی از شعور قرار دارند که همه موجودات به حکم وجود از آن بهرهمندند هر چند که این سطح شعور به سطح شعور زنده انسانی نمیرسد.
>
> اما باید توجه داشت که کافران به سبب اینکه در دنیا در سطح شعوری بسیار پایینتر از انسانهای مؤمن قرار دارند و عقلشان به حد عقل اولوالألباب نرسیده است، با مرگ، برخی از پردهها و حجابها از پیش ایشان برداشته میشود و به سطحی از شعور میرسند که برتر از شعور آنان در حیات مادی و دنیوی است. از این رو خداوند مرگ را کشف الغطاء ایشان میداند (ق، آیه22) که حقایق بسیاری برای آنان از بهشت و دوزخ و عذابهای آن کشف میشود و آنان آتش دوزخ را به عیان در برابر خود میبینند (تکاثر، آیه6) و عاجزانه از خداوند در خواست بازگشت و اصلاح امور خود را میکنند که با پاسخ رد خداوند مواجه میشوند.(مؤمنون، آیات99 و 100)
>
> پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) هنگامی که مشرکان جنگ بدر را در چاه ریخت با آنان سخن گفت. در روایت است پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در جنگ بدر وقتی اجساد مشرکین را در چاهی انداخت، بالای آن چاه ایستاد و به آنان خطاب کرد: آنچه پروردگار ما به ما وعده داد عمل کرد و حق بود آیا به حق دریافتید آنچه پروردگارتان به شما وعده داده بود؟ یکی از صحابه عرض کرد یا رسول الله با مردگان حرف میزنی؟؟
> پیامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید. (صحیح بخاری، ج5 باب قتل ابی جهل؛ و نیز سیره نبویه، ابن هشام، ج2، ص292)
>
> آیت الله جوادی آملی میفرمایند: «مردگان توان شنیدن و فهمیدن را دارند، گرچه گوش و مغز مادی آنان از کار افتاده باشد، از این رو آنان را تلقین میکنند.
>
> امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از فرو نشستن گرد و غبار پیکار جمل فرمان داد «کعب بن سوره» قاضی بصره (در زمان حکومت عمر و عثمان) را در میان کشتگان یافته او را نشاندند… آنگاه حضرت از وی سوالی پرسید. سپس همین کار را با «طلحه» تکرار کرد. مردی از یاران گفت:
> این دو کشته چیزی نمیشنوند. آن حضرت فرمود: «یا رجل فوالله لقد سمعا کلامی کما سمع اهل القلیب کلام رسول الله؛ به خدا سوگند این دو نفر سخنم را شنیدند، آن گونه که اهل چاه حفر شده در بدر کلام رسول الله را شنیدند.» (معاد در قرآن، آیت الله جوادی آملی، ج4، صص 229 و 230)
> در اینجا برای روشن شدن به ذکر چند حدیث شریف از نبی مکرم اسلام (ص)اکتفا میکنم که درک سخن گفتن با مردگان را آسان میکند :
>
> 1-عن ابي هريرة قال قال النبي صلي الله عليه وآله:
> «ما من عبد يمرّ بقبر رجل يعرفه في الدنيا فيسلم عليه الا عرفه وردّعليه السلام»[کنز العمال،ج15،ص646،ح42556.].
> ابوهريره از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل ميکند که فرمود: «بندهاي نيست که بر قبر مردي که در دنيا او را ميشناخت ميگذرد و به او سلام ميدهد، مگر اين که صاحب قبر او را ميشناسد و سلام او را پاسخ ميدهد».
> ابن قيّم جوزيه در کتاب الروح مي گويد: «سلف بر اين مطلب اجماع کرده و به تواتر رسيده است که شخص مرده، کساني را که به زيارتش مي آيند مي شناسد و از آمدنشان مسرور مي شود».
>
> 2ـ ابو هريره مي گويد: پيامبر (صلي الله عليه وآله) هر گاه به قبرستان مي رفت با اهل قبور اين چنين سخن مي گفت: «السلام عليکم اهل الديار من المؤمنين و المسلمين، و انّا ان شاء الله بکم لاحقون، اسأل الله لنا و لکم العافية»[صحیح مسلم،باب 35:مایقال عند الدخول القبور…،ح2302.همچنین در احادیث شماره 607و608و998و999و2299،این مطلب بیان شده است.].
> 3-ابن ابي الدنيا در کتاب القبور از عايشه نقل مي کند که رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: «هر کس به زيارت قبر برادر مؤمنش رود و نزد قبرش بنشيند، مرده با او انس مي گيرد، و جواب سلامش را مي دهد تا هنگامي که برخيزد و برود».
4- عن عمرو بن حزم قال رآني رسول اللَّه«صلي الله عليه وآله» متکئا علي قبر فقال: «لا تؤذ صاحب هذا القبر»[نیل الاوطار،ج4ص135.ادارة الطباعة المنیریة.] .
عمرو بن حزم ميگويد: پيامبر خداصلي الله عليه وآله مرا ديد که بر قبري تکيه کردهام پس فرمود: «صاحب اين قبر را اذيت نکن».
5ـ ابن عباس مي گويد
> «ضَرَبَ بَعْضُ أَصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خِبَاءَهُ عَلَى قَبْرٍ وَهُوَ لَا يَحْسِبُ أَنَّهُ قَبْرٌ فَإِذَا فِيهِ إِنْسَانٌ يَقْرَأُ سُورَةَ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ حَتَّى خَتَمَهَا فَأَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي ضَرَبْتُ خِبَائِي عَلَى قَبْرٍ وَأَنَا لَا أَحْسِبُ أَنَّهُ قَبْرٌ فَإِذَا فِيهِ إِنْسَانٌ يَقْرَأُ سُورَةَ تَبَارَكَ الْمُلْكِ حَتَّى خَتَمَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ هِيَ الْمَانِعَةُ هِيَ الْمُنْجِيَةُ تُنْجِيهِ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ»[سنن ترمذی،باب ما جاءفي فضل سورة الملک.،ح].
> «يکي از اصحاب بر سر قبري خيمه زد، در حالي که نمي دانست آن جا قبر مرده
> اي است، ناگهان صداي قرائت سوره ملک به گوش او رسيد تا اين که سوره را ختم کرد. نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله)آمد و عرض کرد: اي رسول خدا! من بر قبري خيمه زدم، در حالي که نمي دانستم قبر است، ناگهان صداي سوره ملک را از آنجا شنيدم. حضرت (صلي الله عليه وآله) فرمود: اين سوره مانع از عذاب و نجات دهنده انسان از عذاب قبر است».
> 6ـ بيهقي از سعيد بن مسيّب نقل مي کند: ما با علي بن ابي طالب (عليه السلام) داخل قبرستان مدينه شديم. حضرت (عليه السلام) ندا داد: اي اهل قبرستان! سلام و رحمت خدا بر شما باد، از خبرهاي خود بر ما مي گوييد يا ما شما را خبر دهيم؟ سعيد مي گويد: صدايي شنيديم که در جواب مي گويد: «و عليکم السلام و رحمة الله و برکاته يا اميرالمؤمنين» خبر ده ما را از آنچه اتفاق افتاد. حضرت (عليه السلام) فرمود: اما زنان شما به همسري ديگران در آمدند، اموال شما تقسيم شد، و اولاد شما نيز در زمره ايتام در آمدند. ساختمانهايي که بنا کرديد دشمنانتان در آنها ساکن شدند. اين خبرهايي است که نزد ماست، خبرهايي که نزد شماست چيست؟
> سعيد مي گويد: مرده اي به صدا درآمد و گفت: هر آينه کفن ها پاره شد، موها ريخت، پوست ها از بدن جدا شد، حدقه ها بر صورت ها ريخت و از بيني ها چرک بيرون آمد. آنچه را فرستاده بوديم يافتيم، و آنچه را به جا گذارديم خسارت ديديم…» …………التماس دعا