منتظر حضور گرم شما در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران هستیم آدرس ما: مصلی تهران شبستان امام خمینی(ره)،راهروی 22، غرفه 404زمان: 17 الی 27 اردیبهشت ماه
logo-new-javabgoo4logo-new-javabgoo4logo-new-javabgoo4logo-new-javabgoo4
  • صفحه اصلی
  • موضوعات
    • اخلاق
    • اعتقادات و کلام
    • تاریخ
    • دفاعی
    • سبک زندگی
    • سیاسی
    • عرفان و تصوف
    • فقه اهل سنت
    • فقه واحکام
    • قرآن و عترت
    • مراجع عظام
    • مشاوره‌
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • ورود
پژوهشگاه امام صادق (ع)
✕
  • شما اینجا هستید
  • مطالب
  • تاریخ تاریخ اسلام
  • اسلام آوردن ابوسفیان

اسلام آوردن ابوسفیان

دسته بندی ها
  • تاریخ اسلام
برچسب ها

س:اسلام ابوسفیان امود چگونه بود؟

ج: نوشته اند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در مرالظهران  فرمود تا شبانه ده هزار جا آتش افروختند، در همين موقع جاسوسان قريش ، يعنى ابوسفيان بن حرب  و حكيم بن حزام  و بديل بن ورقاء از مكه بيرون آمدند تا اگر رسول خدا آهنگ مكه كرده است پيش از رسيدن به شهر، از وى براى اهالى امان بگيرند.
عباس بن عبدالمطلب  مى گويد: با خود گفتم اگر رسول خدا پيش از رسيدن رجال قريش براى امان گرفتن ، وارد مكه شود، ديگر از قريش چيزى باقى نخواهد ماند، بدين جهت بر استر سفيد رسول خدا سوار شدم تا مردم مكه را براى امان گرفتن از رسول خدا باخبر سازم . عباس  مى گويد: در همين فكر بودم كه صداى ابوسفيان  را شنيدم و او را شناختم و صدا زدم . چون مرا شناخت گفت : پدر و مادرم فداى تو باد، چه خبر است ؟ رسول خداست كه با اين سپاه آمده است ، واى بر قريش ، گفت : چه چاره اى مى شود كرد؟ گفتم همين قدر مى دانم كه اگر بر تو ظفر يابد گردنت را خواهد زد، بيا به دنبال من بر همين استر سوار شو تا تو را نزد رسول خدا برم و براى تو از وى امان بگيرم . حكيم  و بديل  بازگشتند و ابوسفيان  به دنبال عباس سوار شد و همچنان بر آتشهاى مسلمانان عبور مى كرد، مى پرسيدند: اين كيست ؟ و چون استر رسول خدا را مى ديدند و عموى او را مى شناختند كارى نداشتند و عباس با شتاب ، ابوسفيان  را نزد رسول خدا برد و گفت : من او را امان داده ام . رسول خدا به ابوسفيان گفت : هنوز ندانسته اى كه معبودى جز خداى يگانه نيست ؟ گفت : پدر و مادرم فداى تو باد، چقدر حكيم و كريمى ! راستى اگر جز خدايى بود بايد به داد من مى رسيد، سپس رسول خدا گفت : هنوز مرا پيامبر خدا نمى دانى ؟ باز گفت : پدر و مادرم فداى تو باد، در اين مطلب هنوز ترديدى باقى است . عباس  گفت : واى بر تو، اسلام بياور و پيش از آنكه تو را گردن زنند به يگانگى خدا و پيامبرى محمد اعتراف كن .
بدين ترتيب ابوسفيان  شهادتين بر زبان جارى كرد و سپس به خواهش عباس ، رسول خدا براى وى امتيازى قرار داد و گفت : هر كس به خانه ابوسفيان در آيد در امان است و هركس در خانه خويش را ببندد در امان است و هر كس به مسجدالحرام در آيد در امان است . ابوسفيان با شتاب به مكه رفت و دستور امان را ابلاغ كرد و مردم را از مخالفت و ايستادگى برحذر داشت .

تعداد بازدید: 145
اشتراک گذاری

مطالب مرتبط

آیا پیامبران تفاوت درجه دارند؟

آیا پیامبران تفاوت درجه دارند؟

2 اردیبهشت, 1404

آیا پیامبران تفاوت درجه دارند؟


مطالعه کامل
استغفار پیامبر

استغفار پیامبر

1 اسفند, 1403

چرا پیامبر استفغار می‌کردند؟


مطالعه کامل
توسل به کودکان

توسل به کودکان

30 بهمن, 1403

توسل به کودکان منطقی است؟


مطالعه کامل
اسلام

اسلام

21 دی, 1403

چرا اسلام هیچ‌وقت با ظلم کنار نمی‌آید؟


مطالعه کامل
مرکز جوابگو

مرکز جوابگو ، با هدف جوابگویی دینی و تخصصی راه اندازی گردیده است و با بهره گیری از اساتید و فضلای حوزه و دانشگاه در ده گروه تخصصی پرسش‌های مخاطبان جواب می دهد ..


بیشتر بخوانید
تمام حقوق مربوط به پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق علیه السلام می باشد
    پژوهشگاه امام صادق (ع)