اسلام آوردن بلال بن ریاح
س:بلال بن رباح که بود و در چه شرایطی اسلام آورد؟
ج:بلال جوانى بود لاغر اندام و سيه فام و قد بلند كه دست تقدير او را از سر زمين حبشه به مكه آورده بود، و پس از حوادثى سر انجام غلام مردى شده بود كه ازنظر سنگدلى و دشمنى با اسلام، ميان قريش، ضرب المثل بود.
او اگر چه ظاهرى دل آرا و قيافه اى گيرا نداشت، و مانند حبشى هاى ديگر، مورد خشم طبيعت!! قرار گرفته بود، ولى دلى روشن و فكرى روشن ترازآن داشت.
هنوز امواج گسترش اسلام، از سرزمين مكه تجاوز نكرده بود كه او با كمال ميل و رغبت اسلام آورد و از خدايان مصنوعى كه ملتهاى عرب، آنها را معبود خود مى پنداشتند، ابراز تنفر نمود.
شهادت قابل تحسين و ستايش وى در اين بود كه او زیردست و برده مردى به نام «اميه بن خلف» بود كه از سران قريش به شمار مى رفت ؛ و با تمام قوا در كوبيدن اسلام و محو آثار توحيد كوشش مى كرد هر گاه برده چنين مردى، به محمد (ص) ايمان آورد، و توحيد و اسلام در دل زير دستان او راه يابد، بايد طرز رفتار ظالمانه و مبارزه ناجوانمردانه او را با زير دستانش حدس زد!
«اميه» براى بر گردانيدن بلال از پيروى اسلام، او را با وضع بسيار خشنى شكنجه مى داد، ما دو نمونه از شكنجه هاى وى را در اينجا مى آوريم كه از جهاتى مشابه شكنجه هاى قرون وسطاى اروپا است:
1- در گرماى داغ و سوزان ظهر، كه نمى توان پا را برهنه به روى ريگ و سنگ مكه نهاد، بلال را لخت مى كرد و او را روى سنگها و ريگهاى سوزان مكه مى خوابانيد، و سنگ ويا چوب بزرگى به روى سينه وى مى گذاشت ؛ و مى گفت: بايد به همين حالت باقى بمانى تا جان بسپارى! و يا اينكه از آئين توحيد و روش محمد باز گردى! و سر بر آستان بتان قريش، مانند «لات و عزى» بگذارى ولى او در برابر اين خشونت هاى ضد انسانى، با تمام قدرت استقامت مى ورزيد و با صداى بلند بر تمام اين آزارها لبخند تمسخرآميز مى زد و مى گفت: احد،احد، يعنى خداى من و خداى آسمانها و زمين و خداى تمام موجودات جهان، بر خلاف انديشه هاى شما ملت عرب بت پرست، يكى است، و شريك و انبازى ندارد، و سيصد و شصت خداى شما موهوم و بى اساس مى باشد!(1)
2- اميه براى ارعاب وتر سانيدن بلال، از طربق ديگر نيز وى را شكنجه مى داد. گاهى پوست گاوى را با آن آلودگى و تعفن بر روى او مى افكند، تا لحظه اى كه نزديك مى شد كه بلال خفه گردد؛ ولى بلال از شعار توحيد و يكتا پرستى خود (احد احد) دست بر نمى داشت. (2)
«ورقه بن نوفل» كه از دانشمندان مكه بود و بر اثر مطالعه كتب دينى مسيحيان به آئين مسيح گرائيده بود ؛ از ثبات و استقامت اين غلام حبشى، در عقيده و مذهب خود، سخت در شكفت ماند، بود و از نيروئى كه ايمان به يك فرد داراى هدف، مى دهد، فوق العاده تعجب مى نمود، حتى روزى به «اميه» پر خاش كرد و گفت ثبات و بردبارى بلال، و ايمان او به آئين يكتا پرستى، مرا مجذوب خود ساخته است، به خدا سوگند اگر اين غلام در اين راه شهيد شود من قبر او را مزار خويش قرار داده به عنوان تبرك قبر او را زيارت مى كنم.(3)
تنها بلال نبود كه در اين راه پايدارى و استقامت مى ورزيد، بلكه تمام شاگردان ممتاز پيامبر، در برابر شكنجه هاى ضد انسانى قريش، سينه هاى خود را سپر كرده و سر سختانه در برابر آزار بت پرستان استقامت مى ورزيدند، گاهى اين ملت در نده، زره آهنين بر تن مسلمانان بى پناه مى پو شانيدند و آنها را زير آفتاب نگاه مى داشتند و گاهى در ميان ظرفهاى بزرگ مملو از آب مى انداختند، وبا گذاردن سر پوش بر آن، بيچارگان را به سر حد خفگى مى رسانيدند، گاهى ريسمانى به گردن «بلال» افكنده، سر ريسمان را بدست يك مشت جوان بازيگر مى دادند تا او را ميان دو كوه بدوانند