اسلام با لعنکردن، که خلاف وحدت است، موافق است؟
مقدمه
انسانها اجتماعی زندگی میکنند و به یکدیگر علقه و محبت دارند. دستورهای دینی نیز بر حفظ ارتباط و محبت بین انسانها تأکید دارند؛ زیرا همه از یک جنس بوده و مخلوق خدا هستند.
اکنون این سؤال مطرح میشود که آیا لعن و نفرین دیگر انسانها با منطق رحمانی و الهی قرآن و اسلام سازگاری دارد؟ آیا اینکه گفته میشود اهل بیت علیه السلام برخی افراد را لعن کردهاند، با منش اتحاد و وحدت، که مورد تأکید آنان بوده است، سازگاری دارد؟ در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت.
پاسخ
- «لعن» با «سب» تفاوت دارد. لعن بهمعنای درخواست دوری از رحمت خداوند است، اما «سب» بهمعناى فحش و دشنام است.[1] خداوند متعال حتی «سب» کفار را ممنوع کرده است:
وَ لاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَيَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم (انعام: 108).
و شما مؤمنان بر آنان که غير خدا را مىخوانند دشنام می دهيد تا مبادا آنها هم ازروى دشمنى و جهالت خدا را دشنام دهند.
پيامبر گرامى اسلام صلی الله فرمودند: «سِبابُ المُسْلمِ فُسُوقٌ؛[2] دشنام به مسلمان، فسق و گناه است.» در جنگ صفين امير مؤمنان به یارانش فرمودند:
إنّى أَکرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبّابِينَ وَ لکِنَّکُم لَو وَصَفْتُم أَعْمالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حالَهُمْ کانَ أَصْوَبَ فى الْقَولِ وَ أَبْلَغَ فِى الْعُذْرِ.[3]
دوست ندارم دشنامدهنده باشيد، اما اگر کردار آنان را بازگو کنيد و روش آنان را تشريح کنيد، به حقيقت نزديکتر و عذرى رساتر براى شما خواهد بود.
بنابراين، «سب» در اسلام حرام است.
اما لعن بهمعناى دعا برای دورکردن از رحمت خداست.
جوهری، لغتدان، مینویسد: «اللّعن، الطرد و الإبعاد من الخير؛[4] لعن، راندن و دورکردن از خوبیها است.» بنابراین، لعنکردن یعنی خدایا به او مهربانی نکن؛ او را شامل رحمت خویش قرار مده، یعنی از او نگذر، او را نیامرز.[5] لعن در اسلام در برخی موارد جایز است که در مطالب پیشِرو شرح آن خواهد آمد.
-
مشروعیت جواز لعن بهخوبی از آیات قرآن برداشت میشود.
- خداوند متعال در قرآنکريم در موارد متعددى گروهى را لعن و نفرين كرده است كه اين دليلى بر مشروعيت بهکاربردن اين واژه بهصورت اصل اوّلى مىباشد. در ادامه برخی از این موارد را بیان میکنیم:
الف) ابليس:
«وَ إنَّ عَلَيْکَ لَعْنَتى إلى يَوْمِ الدِّينِ (ص: 78)؛ و (ای شیطان) همانا لعنت من بر تو است تا روز جزا.»
ب) کافرين:
«إنَّ اللهَ لَعَنَ الْکافِرينَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعيراً (مائده: 64)؛ همانا خداوند لعنت کرده کافران را و براى آنان جهنم را آماده نموده است.»
پ) ظالمين:
«ألا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمينَ (هود: 17)؛ آگاه باش لعنت خدا بر ظالمان است.»
ت) آزاردهندگان پیامبر صلی الله:
«وَ الَّذينَ يُؤْذوُنَ اللهَ وَ رسُولَهُ لَعَنَهُمَ اللهُ فِى الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ (احزاب: 57)؛ و کسانىکه خدا و رسول را اذيت مىکنند خداوند آنان را در دنيا و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده است.»
ث) منافقين:
«وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفّارَ نارَ جهنّم خالِدينَ فِيها هِىَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ (توبه: 68)؛ خدا مرد و زن از منافقان و کافران را وعدۀ آتش دوزخ و خلود در آن داده؛ همان دوزخ براى کيفر آنان کافى است و خدا آنان را لعن کرده و براى آنان عذاب ابدى است.»
اهل بیت علیه السلام اگر از افراد انگشتشماری اعلان بیزاری کردند، براساس منطق قرآن بوده است و علت آن نیز بهجهت عملکرد نادرست اجتماعی آن افراد بوده که معتقد بودند سبب انحرافات بزرگ اجتماعی شدهاند.
باید دقت داشت لعن ایشان بهصورت کلی بوده و فرد خاصی را به نام لعن نکردهاند؛
مثلاً فرمودهاند:
«اللّهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد و آل محمّد.» همچنین، آن حضرات به لعن افراد خاص یا لعن علنی اقدام نکردهاند تا حساسیتبرانگیز نباشد و باعث جریحهدارشدن احساسات آحاد جامعه نشود و آتش اختلافات شعلهور نشود.
آنها نهتنها چنین نمیکردند، همواره دعوت به همراهی با عموم مسلمانان داشتند و از نظراتشان و حتی حقشان بهاقتضای این همراهی چشمپوشی میکردند. در نهجالبلاغه نقل شده است که امام علی علیه السلام فرمودند:
پس بدان در امّت اسلام، هیچکس همانند من وجود ندارد که به وحدت امّت محمّد صلی الله و به انسگرفتن آنان به همدیگر، از من دلسوزتر باشد. من در این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا مىطلبم.[6]
-
باید دقت داشت که لعن هرگز بهمعنای سب و دشنامدادن نیست و نباید اینها را با هم یکی دانست. لعن فوائد بسیاری دارد، ازجمله اینکه: وقتی افراد اجتماع بدانند که فلان عملکرد اشتباه است سعی میکنند از آن عمل دوری کنند. برای رسیدن به این فایده نیازی نیست لعن علنی باشد یا اسم شخص خاصی بیاید؛ خصوصاً در زمان ما که شیوۀ بیزاریجستن تغییر کرده است و مثلاً با هشتگزدن «نه به گرانی»، «نه به ظلم» و مانند اینها انجام میشود. درواقع، شیوۀ برائت، عرفی بوده که با تغییر عرف میتواند آن شیوه هم تغییر کند. اگر هم کسی اصرار دارد که به همان شیوه از عملکرد افرادی که سبب انحرافات بزرگ شدهاند، بیزاری بجوید تا خودش مبتلا نشود، حتماً باید شخصی و فردی باشد؛ زیرا حفظ وحدت در سایة احترام به عقاید دیگران بهجهت زندگی مسالمتآمیز آنقدر مهم است که حتی قرآن میفرماید به همین دلیل حضرت هارون جلوی بتپرستی را نگرفت و حضرت موسی هم این عذر را پذیرفت.[7]
- بیزاریجستن از عملکردها یا از افرادی بهدلیل عملکرد نادرستی که داشتهاند و باعث انحراف اجتماعی و تغییر سرنوشت جوامع میشدند از فروعات مسلّم شریعت است، تاجاییکه در قرآنکریم سورهای به همین نام، یعنی سورۀ برائت (توبه)، وجود دارد که با این آیه شروع میشود:
بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إلَى الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (توبه: 1).
این [اعلامِ] بیزاری و لغو پیمان ازسوی خدا و پیامبرش به کسانی از مشرکان است که با آنان پیمان بستهاید.
همانطور که ملاحظه میکنید چه در این آیه و چه در هر جا که سخن از برائت است از عملکردهاست؛ بهاصطلاح، از گناه، شرک، عصیان و غیره بیزاری جسته است نه از گناهکار و مشرک و عاصی؛ و عنوانی ذکر شده که متصل به فعل افراد است نه ذات آنها، مانند این آیۀ شریفه: «اگر تو را نافرمانى کنند بگو:
من از آنچه شما انجام میدهید بیزارم.»[8] یا درمورد قوم حضرت لوط میفرماید که آن حضرت از عملکرد آنان بیزاری میجست.[9] بنابراین، اصل بیزاریجستن بهخاطر عملکرد نادرست اجتماعی افراد، یک اصل مسلّم قرآنی است و اگر هم در جایی اسم افراد خاصی مثل ابولهب ذکر شده است[10] بهدلیل عملکرد آنهاست که توبه هم نکردند و اصرار بر کارشان داشتند.
نتیجه
اصل برائت از عملکرد اجتماعی افرادی که سبب انحرافات بزرگ شدهاند بهشیوۀ لعن از مسلّمات قرآنی است. این بیزاری ربطی به دشمنی شخصی یا توهین و بیاحترامی یا عملکرد شخصی افراد ندارد، بلکه بهدلیل تبعیتنکردن دیگران و فریبنخوردن یا مبتلانشدن بیان میشود.
بیزاری از ذات اشخاص بهدلیل مخلوق الهی بودن و داشتن کرامت ذاتی ناصواب و نادرست است و درواقع نوعی بیزاری از خالق محسوب میشود. برای همین در هیچ جای قرآن نیامده است.
اهل بیت علیه السلام همواره منادی وحدت بودند و دعوت به آن میکردند. حفظ وحدت آنقدر مهم است که حتی جلوی بتپرستی گرفته نمیشود، بااینکه توحید، اصل و اساس شریعت است. پس نباید بهسبب برائت که فرعی از فروع است یا لعن که شیوهای از آن است به وحدت مسلمانان خدشه وارد شود و اگر کسی چنین کند نهتنها اخلاقاً محکوم است که آلوده به گناه کبیره شده است.
هیچ اشکالی ندارد که در مقام تزاحم، برائت و لعن تعطیل شود، بلکه لازم هم هست. شیوۀ برائت عرفی است و میتواند تغییر کند و اگر کسی اصرار به همان شیوۀ گذشته دارد، بهخاطر ملاحظات اجتماعی و عرفی حتماً باید شخصی و غیرعلنی و در دلش باشد. البته باید دانست که مهم، برائت عملی است (نه فریاد زبانی)؛ یعنی مبتلا به آن اعمال نادرست نشدن وگرنه صِرف برائت و لعن زبانی چه سودی دارد؟! چنین فردی گویا خودش را لعن میکند و از خودش بیزاری میجوید!
منابع
[1]. اسماعیلبنحماد جوهری، الصحاح، بیروت، دار العلم للملايين، ۱۴۰۷ق، ج 1، ص 144.
[2]. محمدبنحسن طوسی، الأمالی، قم، مؤسسة البعثة، ۱۴۱۴ق، ص 537.
[3]. نهجالبلاغه، همان، ص 323.
[4]. اسماعیلبنحماد جوهری، همان، ج 6، ص 2196.
[5]. مجتبی صبوری، «لعن و سب در اسلام»، دسترسی در: https://makarem.ir/main/254254، 4 بهمن 1401.
[6]. عبدعلی بن جمعه عروسى حویزی، همان، ج 3، ص 146.
[7]. طه (20)، آیۀ 94.
[8]. شعراء (26)، آیۀ 216.
[9]. شعراء (26)، آیۀ 168.
[10]. مسد (111)، آیات 1-5.