افتخارآمیزی ازدواج حضرت زهرا(س)وحضرت علی(ع)
س:چراحضرت علی وحضرت زهرابه ازدواج بایکدیگرافتخارمی کنند؟
ج: ازدواج اين دو مهم بود. و همه جنبه ها، حركات، سكنات، روابط و رفتارشان درس آموز بود. زندگى شان زندگى دو نور بود كه راه را براى ديگران و خودشان روشن مى كرد. و حاصل آن پديد آمدن گلهایى كه هر كدام ميدان حيات اسلام را روشن كرده بودند .
دكتر بنت الشاطئ در وصف اين دو مى گويد: على (ع) چون كوهى سربلند بود و فاطمه (س) سرچشمه رودى كه از اين كوه جارى مى شود وبستر رود سرشار از گلهایى كه فرهنگ اسلام را زينت مى دهند… آرى فاطمه (س) آن زن بى تجربه و كياست نيست كه زندگى را بر مبناى بادى به هر جهت بگذارند شيوه زندگى دارد و هدف، او درس همسردارى را از مادرش آموخته و در زندگى على (ع) پياده كرده است .
و على (ع) هم فردى متعهد و مسؤول است، به حالات و كيفيات حيات خانوادگى آگاهى دارد و مى كوشد بناى زندگى در راه وحدت كلمه، توافق اخلاقى و از همه مهمتر ايمان و عقيده بگذرد. در برابر فرمان خدا خاضع و در انجام وظيفه اش كوشاست. على (ع) آبكشى مى كند، چوب و هيزم مى آورد و اجاق را روشن مى كند و فاطمه (س) آسياب مى كند آرد را خمير مى كند و نان مى پزد. (كان اميرالمؤمنين (ع) يحتطب و يستقى و يكنس و كانت فاطمه عليها السلام تطحن و تعجن و تخبز).
زندگى شان به گونه اى بود كه على (ع) به وجود فاطمه (س) فخر مى كرد و مى فرمود ولى الفخر بفاطمه و ابيها ثم فخرى برسول الله اذزوجينها من به فاطمه (س) افتخار مى كنم و به پدرش رسول الله (ص) كه فاطمه را به تزويج من درآورده است. و ديديم كه فاطمه (س) هم او را بهترين مردان به پدر معرفى كرده بود. اميرالمؤمنين(ع) در رابطه با اين ازدواج حتى ابوبكر را زير سؤال مى برد و مى گويد آيا من مختار و برگزيده رسول خدا نيستم؟ آيا من آنكسى نيستم كه رسول خدا (ص) دخترش را به زوجيت من در آورد؟ …
اين دو يار و همراه هم بودند، با هم سازگارى داشتند. و اين سازگارى و وحدت و انس شان براى ما درس است. فاطمه (س) 9 سال در خانه على (ع) زندگى مى كند و در اين مدت از او درخواستى و تمنائى ندارد. اصل را بر اين گذاشته كه بارى بر دوش على (ع) نباشد. گرسنه است و على (ع) از او مى پرسد كه پس چرا نگفته اى مى فرمايد انى لا ستحيى من الهى ان اكلف نفسك ما لا تقدر عليه من حيا مى كنم از خدايم چيزى را بر تو تكليف كنم كه ترا توانائى انجام آن نباشد.
فاطمه (س) نوعروس است ولى در اتاقى زندگى مى كند كه نصف آن حصير است و نصفى ديگر از شن نرم ولى به اين دلخوش است كه شوهر آقایى چون على (ع) دارد و خداى به رضاى او راضى است .
همدل و دلدار على (ع) است، تسلاى ده اوست، مشاور و همراز است، پناهگاه على (ع) است واين امربه حدى بود كه اگر عملى بر على (ع) وارد مى شد مى فرمود به خانه روم و كمى با فاطمه (س) سخن بگويم و آرام گيرم و اين اقدام در تمام مدت زندگى مشترك على (ع) با فاطمه (س) رعايت مى شد حتى پس از وفات فاطمه (س) على (ع) در كنار قبر فاطمه (س) سخن مى گفت و به درد دل مى نشست.
او كدبانوى خانه بود و در عين حال مشاور على (ع)، محرم راز او و در مشكلات زندگى دلدار على (ع)، تلقىشان از هم تلقى امانتدارى بود و رفتارشان با هم رفتار دو امين امانتدار. بدين نظر سعى بر اين داشتند موجبى براى كدورت هم پديد نياورند و عامل آزار هم نباشند. و هرگز اين انديشه در ذهن على (ع) نبود كه در حيات فاطمه (س) با زنى ديگر ازدواج كند و به فرموده امام صادق (ع) خداى آن را بر على (ع) حرام كرده بود (حرم الله النساء على علىٍّ مادامت فاطمة حية لانها طاهرة لا يحيض)