انتخابات مجلس در زمان سلطنت پهلوی ها
س:انتخابات مجلس در زمان شاهان پهلوی چگونه بود؟
ج: 1
از زمان رضاخان – كه من همه آن را يادم هست ، كوشش مى كردند كه درمجلس شوراى ملى انسان نباشد در سرتاسر اداره و نمى دانم – وزارتخانه ها واينها، يك انسان مهذبى كه اسلامى باشد و كار از او بيايد، نباشد و لهذا تقريبا همه مجلس ها اينطورى بوده (تقريبا نه تحقيقا، بودند بعضى از افراد صحيح و همان ها اسباب زحمت شدند.[1]
2
خود محمدرضا اين را اقرار كرد كه از سفارتخانه ها تعيين مى كردند كه وكلايى باشند و ما هم عمل مى كرديم ، منتها اين را كه گفت ، مى خواست بگويد كه نه ، حالا ديگر ما اين طور نيستيم ، درعين حالى كه پدرش را اين طورى معرفى مى كرد، خودش هم در اوائل امر، خودش را اين جورى معرفى مى كرد، لكن اينكه گفت ، روى ناشيگرى كرد، روى اين نظر گفت كه مى خواست حالا بگويد كه من ديگر حالا آن طور نيستم و بعد هم كه همه فهميدند كه در زمان اين بسيار بدتر بود وابستگيش به خارج از زمان پدرش ، اين وابستگى كه اين داشت ، بسيار زيادتر بود از آن وابستگى هايى كه او داشت ، او هم وابسته بود نه به اندازه اين .[2]
3
تا آنجائى كه من شاهد انتخابات در ايران بودم ، از زمان قبل از رضاشاه ، سال هاى طولانى كه شاهد بودم انتخابات را، انتخاب آزاد در ايران نبود. منتها انتخابات يك وقت با زور خوانين بلاد و مالكين بلاد انجام مى گرفت و زمان رضاشاه كه دست آنها كوتاه شد، تحت كنترل رضاشاه بود و ديگر مجلسى در كار نبود به جز انتصاباتى كه از اشخاص معلوم و در زمان محمدرضا بدتر از او شد.[3]
4
در زمان رضاخان ، آنوقت كه قدرت پيدا كرد و در زمان محمدرضا مجلس باز به ملت كار نداشت ، مجلس شوراى ملى نبود. آن اول را بايد بگوئيم مجلس خان ها و اين را بگوئيم مجلس شاهنشاهى ، هم سنايش ، هم شورايش ، مردم هيچ دخالتى نداشتند و مردم هم كه مى ديدند كه كارى از آنها نمى آيد، كنار مى نشستند و مى ديدند كه اشخاصى را كه مى برند در مجلس ، يك اشخاصى هستند كه خود آنها ساخته اند و مصلحت مملكت تو كار نيست ، حرف البته هميشه بود، هميشه حرف و ثناخوانى و ترقيات ، هم در زمان محمدرضا بود و هم در زبان آنهائى كه او را تعيين كرده بود. اگر الان صورت مجلس هايى آن وقت پيدا بشود، مى بينيد كه سر تا ته مجلس به ثنا و مدح محمدرضا و كسانى كه به او مربوط بودندگذشت . در آن زمان مسووليت ملت نداشت براى اينكه قدرت نداشت و تحت سلطه خان ها در آن وقت و تحت سلطه اين دو نفر، رضا و محمدرضا در اين دوره و ملت هم هيچ كارى از او نمى آمد و نمى توانست ، نفس هم نمى توانست بكشد، از اين جهت هر مسووليتى پيش خدا و پيش نسل هاى آينده متوجه مى شد، بر خان ها و بر وكلاى خان ها در آن زمان بود و بر رضاخان و محمدرضا و وكلاى منسوب از قبال اينها در اين زمان بود. اين مال آن زمان .[4]
5
زمانى كه رضاخان سلطه پيدا كرد و محمدرضا سلطه پيدا كرد كه همه مى دانيد كه يعنى زمان محمدرضا را اكثرا ديديد كه به مردم ارتباطى نداشت . خود محمدرضا گفت ، در يك گفتگويى گفته است به اينكه ليست اين وكلا را از سفارتخانه ها مى فرستند پيش ما- مى فرستادند-خواهد بگويد حال اين جور نيست ، مى فرستادند پيش ما و ما همان ها را ملزم بوديم كه تعيين كنيم . اين يك اقرارى است از يك كسى كه به غصب سلطنت براى اين مملكت مى كرد و مطلع بود بر مسائل . و اين ما را مى شناساند كه به ما مى فهماند كه افرادى كه آن وقت در اين مجالس بود چه اشخاصى بودند. افرادى بودند كه با ليست سفارت آمريكا يا با ليست سفارت شوروى تحميل مى شدند، اين حرفى است كه محمدرضا گفت كه ليست ها را مى فرستادند. اين را براى اين تعريف كرد كه مى خواست بگويد من ديگر اين طور نيستم . حتى پدرش را تضعيف كرد كه خودش رو بيايد و مردم به خودش توجه پيدا كنند. اين اقرارى بود كه ايشان كرد كه ليست را مى فرستادند و ما مجبور بوديم كه همان ليست را، افراد را تعيين كنيم . اين نمايانگر اين است كه اينهايى كه در مجلس شوراى ملى بودند نه شوراى اسلامى ، اينها چه اشخاصى بودند، اينها نوكرهائى بودند كه نوكرهاى خارجى بودند و با زور اين نوكر بزرگ اينها مى رفتند در مجلس .[5]
6
در سابق ، زمان شاه مخلوع سابق و رضاخان مطرود، مجلس پر بود از دوله ها، ممالك ها، سلطنه ها، متملكين ، اشراف ، طرفدارهاى شرق و غرب ، نوكرهاى ممالك اجنبى .[6]
7
اين شاه مخلوع و ملعون اقرار كرد اين معنا را و از بس احمق بود پدر خودش را هم به لجن كشيد، و از بس خودخواه بود حاضر شد كه پدر خودش را هم به لجن بكشد. مى گفت كه اسمائى را مى نويسند از سفارتخانه كه اينها وكيل بايد بشوند، مى آورند پيش ما، ما هم همين كار را مى كرديم . اين را مى خواست بگويد كه نه ديگر ما حالا به دروازه تمدن بزرگ رسيديم . مى خواست مردم را بازى بدهد كه نه ، پيشتر اين جورى بوده ، ما چند سال پيش از اين اينطور بوديم و حالا اينجور نيستيم . و حال اينكه حالاش بدتر از چند سال پيش از اينش بود.[7]
8
افرادى كه در مجلس هستند از رئيس مجلس ، آقاى هاشمى با ساير افرادى كه در مجلس هستند، اين را مقايسه بكنيد با مجلس سابق ، حتى بهترين ارگانى كه در آنوقت بود و دولتى كه در آنوقت بوده و مجلسى كه در آنوقت بود و مقايسه كنيد با مجلس زمان رضاخان و محمدرضاخان كدام يك از روساى مجلس بهتر از رئيس مجلس حالا هستند و كدام يك از افراد كانديداى مردم ، بهتر هستند؟ بله ، در طول مشروطيت افراد بسيار ارزنده اى در مجلس بودند اما در اين پنجاه سال اخير يك نفر هم آدمى كه بشود به او گفت اين نماينده ملت است سراغ نداريم بعد از اينكه آن مجلسى كه مرحوم مدرس در آن بود، به مجرد اينكه مجلس تمام شد، فرستادند ايشان را گرفتند و بردند و با آن زجرها شهيد كردند، شما ديگر سراغ داريد يك مجلسى كه واقعا مال ملت باشد و مردم خودشان به طور آزاد انتخاب كرده باشند؟[8]
9
وقتى كه رضاخان آمد در كار، ديگر قضيه ، قضيه اين بود كه دست شاهنشاه بود، همه چيز دست او بود. البته اين آخر هم همين جور بود فرماندارها هر جا بودند مامور بودند كه در آنجا اين آدم را از صندوق بيرون بياورند، بتوانند مردم را وادار كنند به اين كار. نتوانستند صندوق ها را عوض بكنند نتوانستند صندوق ها را بد بخوانند و آن چيزهائى كه دست همه چيز هم دست خودشان بود. مردم هم چون مايوس شده بودند كنار رفته بودند، راه ديگر باز بود.[9]
10
در زمان رضاشاه كه ديگر شاه و هر چه بود اينها بودند، مجالى براى مردم اصلش نبود. اين در انتخاباتى كه حق مردم بود، در ساير امور كه ديگر مردم آنقدرها خودشان حق قائل نبودند با اينكه آن هم حق آنها بود اصلا دخالت نداشتند.[10]
[1] صحيفه نور جلد:9 صفحه :180 تاريخ سخنرانى :30/6/58
[2] صحيفه نور جلد:10 صفحه :13 تاريخ سخنرانى :29/7/58
[3] صحيفه نور جلد:11 صفحه :268 تاريخ سخنرانى :23/11/58
[4] صحيفه نور جلد:12 صفحه :5 تاريخ سخنرانى :22/12/58
[5] صحيفه نور جلد:12 صفحه :110 تاريخ سخنرانى :3/3/59
[6] صحيفه نور جلد:12 صفحه :285 تاريخ سخنرانى :20/5/59
[7] صحيفه نور جلد:15 صفحه :57 تاريخ سخنرانى : 10/4/60
[8] صحيفه نور جلد:16 صفحه :90 تاريخ سخنرانى :1/1/61
[9] صحيفه نور جلد:18 صفحه :320 تاريخ سخنرانى : 13/10/62
[10] صحيفه نور جلد:18 صفحه :720 تاريخ سخنرانى : 27/10/62