برتری قدرت شیطان بر خدا
در یکی از مجلات روشنفکری درباره خداشناسی و خدا نوشتهاند: خدایی که برای اثبات خود نیاز به مخلوقات دارد و از راه مخلوقات و نشانهها باید پی به وجودش برد؛ چنین خدایی محتاج است! در حالی که در قرآن و روایات مهمترین دلیل بر خدا، وجود نشانهها و مخلوقاتاش است. چنین خدایی چگونه بر بندگانش خدایی خواهد کرد …؟!
پاسخ:
ممنون از سوال بسیار مهمی در زمینه خداشناسی مطرح کرده اید.
اوّلا، شناخت از روی نشانهها که در قرآن کریم راجع به شناخت خداوند متعال بسیار به آن سفارش شده است،[1] اختصاص به معارف توحیدی ندارد، بلکه حتی کوچکترین موجودات این عالم، همه با نشانههایشان برای انسان شناخته میشوند؛ وقتی خودتان را بخواهید معرفی کنید، میگویید: «من انسان، مرد یا زن، جوان یا میانسال، ایرانی، مسلمان یا غیرمسلمان، متأهل یا مجرد هستم، قد و وزنم این است، مدرک تحصیلیام این است، تخصصم این است و…، همه این مواردی که گفتید، بیان نشانههاست نه ذات خودتان. بنابر این شناخت انسان از ذات یک موجود در این عالم و از جمله ذات باریتعالی تنها به شناخت نشانههای اوست.
ثانیا، اگر کسی از جهت مفهومی خدا را بشناسد و بداند که خداوند هستی و کمال محض است و در ذاتش هیچ نیازی راه ندارد، خالق، مالک، رازق، ربّ و صاحب اختیار و تربیت کنندة تمام عالم هستی است؛ کسی است که زنده میکند و میمیراند و…، در این صورت هیچگاه نخواهد گفت که خداوند برای اینکه شناخته شود نیاز به مخلوقات دارد؛ زیرا نیاز در موجودی است که کامل نیست و هستیاش با نیستی و نقص همراه است. خداوند کمال محض است و نقصی در او راه ندارد تا نیاز به شناخت داشته باشد، هستی محض و هستی بخش است و هر چه در زمین و آسمانهاست نشانههایی از هستی بخشی اوست؛ خواه بندگان او را بشناسند و یا نشناسند؛ بندگان هستند که به شناخت او نیاز دارند.
یکی از خصلتهای ناپسند برخی افراد بشر این است که وقتی میبیند نیاز دارد کسی را بشناسد، میگوید: او نیاز دارد که من او را بشناسم؛ وقتی میبیند که نیاز دارد نسبت به قدرتی اظهار بندگی و خشوع نماید، میگوید: لابد او به بندگی و خشوع من نیازمند است؛ وقتی میبیند به رغم میلش، محبتی در جانش شعلهور میشود، میگوید: لابد محبوب و معشوق، محتاج این است که من عاشق او شوم، درحالی که همه اینها نیاز خود انسان است نه خداوند متعال.
[1] . بقره(2)، آیه 164؛ انعام(6)، آیه 99؛ رعد(13)، آیه 3-4؛ و… .
[2]. اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكيل (زمر: 62)؛ خداوند آفريدگار همه چيز است و حافظ و ناظر بر همه اشيا است.
[3]. قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعينَ (اعراف: 18) خداوند به شیطان فرمود: «از آن (مقام)، با ننگ و عار و خوارى، بيرون رو! و سوگند ياد مىكنم كه هر كس از آنها از تو پيروى كند، جهنم را از شما همگى پر مىكنم.
[4]. قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْني إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (حجر: 36)؛ شیطان گفت: «پروردگارا! مرا تا روز رستاخيز مهلت ده».
[5]. قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً (اسراء: 63) خداوند به شیطان فرمود برو! هر كس از آنان از تو تبعيت كند، جهنم كيفر شماست، كيفرى است فراوان.
[6]. «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (النّحل، 99) همانا او را بر كسانى كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكّل مىكنند تسلطى نيست.
[7]. وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ (آل عمران: 189)؛ و حكومت آسمانها و زمين، از آن خداست؛ و خدا بر همه چيز تواناست.
[8]. إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا (انسان: 3) ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس.
[9]. وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (ابراهیم: 22) و شيطان، هنگامى كه كار تمام مىشود، مىگويد: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد؛ خود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرك شما درباره خود، كه از قبل داشتيد، (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم!» مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكى دارند.