تاریخچه فرقه قرآنیان
س: درباره فرقه قرآنیان کمی توضیح بدهید؟
——————————————–
ج: قرآنيان يا قرآنيون، نامي است كه بر جرياني اسلامي اطلاق شده كه در مصر پيدا شده و به طور محدود در داخل مصر و بيرون از آن طرفداراني پيدا كرده است. قرآنيون نامي است كه در اصل دشمنان آنان بر ايشان گذاشتند؛ اما آنان ايرادي نمي بينند كه به اين نام خوانده شوند؛ بلكه آن را شرافتي براي خود مي دانند و بر خود «اهل قرآن» اطلاق مي كنند. ويژگي فكري جريان قرآنيون عبارت است از عدم اخذ احاديث و رواياتي كه به حضرت محمد پيامبر اسلام(ص) نسبت داده مي شود يا به سنت نبوي معروف است؛ بنابراين قرآنيون به قرآن به عنوان مصدر تشريع بسنده مي كنند؛ زيرا معتقدند، خدا حفظ آن را وعده كرده و فرموده است: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ سوره حجر/آیه 9 ؛ ما قرآن را خود نازل كرده ايم و خود نگهبانش هستيم. و با استناد به آن مي گويند: قرآن يگانه كتابي است كه تمام مسلمانان بر درستي اش اتفاق نظر دارند؛ در حالي كه در باره درستي احاديث اختلاف بسياري ميان فرقه هاي اسلامي گوناگون وجود دارد؛ حتي در ميان هر فرقه ميان علمايشان اختلاف وجود دارد. قرآنيون به اقوال سلف يا اجماع علماء يا قياس و جز آنها كه از مصادر تشريع سني يا شيعي يا ديگر فرقه ها شمرده مي شود، اعتنايي ندارند. قرآنيون بر اين فرقه ها «اديان زميني» اطلاق مي كنند. بر همين اساس، آنان با فكر اسلامي كه از عصر محمد بن ادريس شافعي رايج شد، مخالف اند و آن را انحراف در اسلام صحيح ومخالف آن مي شمارند.پيدايش:برخي از پژوهشگران بر اين نظرند كه فكر انكار سنت براي اولين بار از سوي خوارج اظهار شد كه اقامه حد سنگسار زناكار و مسح كردن بر كفش و ديگر تشريعاتي را كه از رهگذر روايت از پيامبر بود و در قرآن وجود نداشت، رد كردند. اگر چه مي توان گفت بنيانگذار آن، عمر و ابوبكر بوده اند. چون عمر بن خطّاب اوّلين كسي است كه شعار « حسبنا كتاب الله » را سر داده است؛ و در در زمان ابوبكر و عمر بود كه احاديث نبوي سوزانده شدند و تا زمان اميرمومنان(ع) نقل حديث نبوي ممنوع بوده است. اما در دوره جديد فكر انكار سنت در هند در فاصله اشغال انگلستان از سوي احمد خان اظهار شد كه قرآن را با روش عقلي تفسير كرد و براي پذيرش حديث شروط سختي را قرار داد كه بر اساس آن بيش تر احاديث را انكار مي كرد؛ سپس عبد الله جكر الوي در پاكستان كار او را پي گرفت. او به تدريس حديث اشتغال داشت؛ به همين رو با شماري از شبهاتي درباره حديث رو به رو شد تا آنجا كه در نهايت به انكار حديث به طور كلي روي آورد و اين كه قرآن تنها چيزي است كه خداوند بر پيامبر اسلام(ص) نازل كرده است. او گروهي را به نام «اهل ذكر و قرآن» بنيان نهاد كه از طريق آن ادعا كرد كه قرآن تنها منبع احكام شرعي است و در اين زمينه كتاب هاي بسياري را تأليف كرد و فكر احمد الدين امرتسري بينانگذار گروه امت مسلمان را بنيان نهاد كه به افكار او دعوت مي كرد و پس از آن غلام احمد پرويز به آن دعوت مي نمود. سپس شروع كرد، ديگران را به افكار خود از رهگذر مجله طلوع الاسلام كه آن را براي همين هدف تأسيس كرده بود، دعوت كند. پيوسته اين افكار در شبه قاره هند تا كنون وجود دارد. دكتر احمد صبحي منصور رهبر معنوي قرآنيون در مصر و جهان عرب بر اين نظر است كه ريشه هاي قرآنيون از حركت اصلاحي شيخ محمد عبده در سال 1905م شروع شده است. او مي گويد: محمد عبده حديث و تصوف را رد كرد و بخاري را نقد نمود و شفاعت را منكر شد؛ اما شاگردش محمد رشيد رضا با مباني او مخالفت كرد و با سلفيه همكاري نمود. او استاد حسن بنا بنيانگذار گروه اخوان المسلمين بود. او مي گفت: آثاري از مكتب محمد عبده دراين زمينه هست و آخرين كس شيخ محمد شلتوت شيخ اسبق الازهر بود و پيش از آن شيخ مرتضي مراغي بود كه شيخ محمود شلتوت در آن زمان مدير كتابخانه الازهر بود. دكتر منصور در آغاز به تدريس در الازهر به سال 1977 اشتغال داشت؛ اما بعد با علماي ديني اعم از صوفيه و سلفيه درگير شد و كار به آنجا كشيد كه از در سال 1987 به اتهام انكار سنت از شغلش بركنار شد و در پايان همين سال دو ماه به زندان افتاد. بعد از آن به طور مستقل از طريق كتاب ها ومقالات و بحث ها و جلساتش در «مركز ابن خلدون» و جاهاي ديگر افكارش را تبليغ مي كرد. دكتر منصور مي گويد: ما گروه بزرگي از استادان دانشگاه و وكلاء و گروه هاي ديگر شده بوديم و همگرايي ميان ما رو به ازدياد بود و در سال 2002م من در مساجد قاهره و جاهاي ديگر سخنراني مي كردم. تا اين كه بعد از بستن مركز ابن خلدون و موج دستگيري به اتهام تحقير مذاهب ناچار شدم به عنوان پناهنده سياسي به امريكا بروم. روش قرآنيون:روش قرآنيون در تدبر قرآن روشي عقلي است كه بر فهم قرآن با قرآن متكي است. آنان عبارت «تفسير قرآن» را رد مي كنند؛ زيرا عقيده دارند، تفسير براي چيز غامض و پيچيده است؛ در حالي كه قرآن براي فهم و تدبر آسان قرار داده شده؛ همان طور كه در خود قرآن چنين ذكر شده است. قرآنيون روايات اسباب نزول و تفسيرهاي مذكور در كتب گذشتگان را نيز رد مي كنند. آنان معتقدند، عموم مسلمانان تفسيرهاي گذشتگان و روايات اسباب نزول را تقديس مي كنند ولو آن كه با قرآن معارض باشد و از اين طريق كلام بشري را كه در درستي متن و سندش ترديد است، بر كلام الهي كه به درستي اش قطع وجود دارد، مقدم مي شمارند. آنان با تكيه بر فهم قرآن با قرآن مصطلحات قرآن را فهم مي كنند. انديشه ها و باورها:برخي از مهم ترين انديشه هاي قرآنيون از اين قرار است:الف. يكي از انديشه هاي قرآنيون اين است كه در قرآن ناسخ و منسوخ وجود ندارد. آنان بر خلاف باور رايج معتقدند كه هيچ آيه حكم آيه ديگري را نسخ نكرده و كلمه «آيه» در عبارت «مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» بقره/106 ؛ هيچ آيه اي را منسوخ يا ترك نمي كنيم مگر آنكه بهتر از آن يا همانند، آن را مي آوريم آيا نمي داني كه خدا بر هر كاري تواناست. به معناي معجزه است.ب. ديگر از انديشه هاي آنان اين است كه حديث منبع تشريع نيست. قرآنيون آنچه را كه احاديث نبوي ناميده مي شود، منسوب به پيامبر اسلام(ص) نمي دانند و روشي كه در تصحيح احاديث نبوي اتخاذ شده است، فاقد بي طرفي و مخالف روش صحيح علمي مي شمارند؛ بر اين اساس، بسياري از احاديث از صحاح كه مسلمانان تا امروز در آن اختلاف دارند، خارج مي شود. به علاوه معتقدند كه تصحيح اين احاديث نبوي متكي بر نظر صاحبان صحاح است و قابل رد و قبول است. افزون بر اين عقيده دارند، پيامبر اسلام(ص) از كتابت احاديثي كه اكنون در صحاح است، نهي كرده است و اين احاديث تا قرن سوم هجري يعني بعد از متجاوز از 280 سال از وفات پيامبر(ص) تدوين نشد. علاوه بر آن بسياري از احاديث جعلي و اختلافي طي اين سه قرن پديدار شد؛ از اين رو قرآنيون سنت قولي يا آنچه كه احاديث نبوي ناميده مي شود، از منابع تشريع اسلامي نمي شمرند؛ بر اين اساس طبق نظر آنان روا نيست كه شريعت بر پايه هايي مشكوك احاديث نبوي بنا شود. در باره اصل احاديث نبوي دكتر احمد صبحي مي گويد: امويان به منظور پايه دار كردن حكومتشان احاديثي را ساختند كه مقام معاوية بن ابي سفيان جد امويان را بالا ببرد و مقام مخالفان آنان مثل علي بن ابي طالب و فرزندانش يا عبد الله بن زبير و ديگران را پايين آورد. به همين رو آن احاديث را قصه گويان در خيابان ها و مساجد نقل مي كردند؛ همان طور كه عباسي ها در بزرگداشت ابن عباس چنين كردند. خلفاي اين دو دولت از طريق علماي ديني درباري به جعل احاديثي مثل قتل مرتد پرداختند و آنها را به پيامبر نسبت دادند تا به تثبيت حكومتشان كمك كنند و از مخالفانشان رهايي پيدا كنند و اين احاديث در پيدايش جبري ها در دوره اموي مؤثر بود و به موجب آن هر امري از جمله وجود حاكمان براي انسان مقدر دانسته شد. دكتر منصور معتقد است، غرضي كه وراي اين احاديث بود، عبارت بود از سرگرم ساختن مردم به امور فرعي تا به مطالبه حقوقشان و آزادي انديشه نپردازند. قرآنيون معتقدند، بعضي از احاديث را گروهي از فارس ها جعل كردند تا قدرت از دست رفته اشان را احيا كنند. در عين حال، قرآنيون به آنچه كه آن را سنت فعلي مي نامند، عمل مي كنند و آن عبارت از افعالي است به نحو تواتر نقل شده است؛ مثل كيفيت نماز و حج و زكات و ديگر اموري كه جزئيات آنها در قرآن ذكر نشده؛ اما نسل اندر نسل نقل شده است و تقريباً تمام مسلمانان بر كيفيت انجام آنها اتفاق نظر دارند؛ بدون اين كه نيازي به احاديث موجود در كتب حديث باشد. قرآنيون معتقدند، سنت پيامبر عبارت از همان عمل پيامبر به آنهايي است كه در قرآن آمده است و نه بيش از آن. بنابراين بر مسلمانان است كه از طريق عمل به آنچه كه در قرآن آمده است، به پيامبر تأسي كنند؛ چنان كه در قرآن آمده است: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً» احزاب/ 21؛ براي شما اگر به خدا و روز قيامت اميد مي داريد و خدا را فراوان ياد مي كنيد ، شخص رسول الله مقتداي پسنديده اي است.ج. ديگر از انديشه هاي قرآنيون اين است كه اسلام به نظر آنان به دولتي عرفي مي خواند كه ميان مردم كشور بر اساس نژاد يا دين يا جز اين ها فرقي نگذارد؛ چنان كه نظام دموكراسي و مردم بر مردم چنين است. به باور قرآنيون حكومت اسلامي آزادي انديشه و بيان و رعايت حقوق بشر و آزادي هاي فردي را تضمين مي كند و وظيفه ندارد، مردم را به زور به بهشت ببرد. قرآن هيچ كيفر دنيوي بر ضد مرتكبان گناهاني كه زياني به ديگران نمي رساند و جزو آزادي هاي فردي است، ذكر نمي كند. نيز هيچ كيفري را ضد كساني كه تفكرشان را بيان كنند يا عقيده اش را تغيير بدهند و دينش را عوض كنند، ذكر نمي كند؛ بلكه بر عكس به آزادي عقيده و آزادي بيان و احترام انديشه مخالف فرا مي خواند.ـ نقد اين تفكّر:1ـ اينها از آنجا كه منكر حديث مي باشند، لذا قاعدتاً بايد نماز هم نخوانند. چون كيفيّت نماز در قرآن كريم نيامده است. اينها مدّعي اند كه كيفيّت عباداتي چون نماز نسل به نسل و با تواتر منتقل شده و مسلمين بر آن اجماع دارند؛ حال آنكه اين پنداري است در نهايت سستي. افزون بر اين كه شيعه در كيفيّت نماز با اهل سنّت اختلاف دارد، خود اهل سنّت نيز بر سر كيفيّت نماز و وضو و امثال آن اتّفاق نظر كامل ندارند. لذا اگر اينها حقيقتاً راست مي گويند بايد اكثر سنن نبوي را كنار بگذارند؛ جز چند موردي را در قرآن كريم به صراحت بيان شده اند. امّا چنين نمي كنند؛ چون مي دانند كه اگر چنين كنند نسلشان منقرض مي شود. چرا كه به محض اتّخاذ چنين موضعي علماي اسلام حكم ارتدادشان را صادر خواهند نمود.2ـ طبق آيه 7 آل عمران خداوند متعال به صراحت بيان نموده كه برخي از آيات متشابهند و معني واقعي آنها را نمي داند مگر خدا و راسخان در علم. حال اگر اينها نتوانستند معني آيه اي را از ساير آيات بفهمند چه مي كنند؟! اگر خودشان را راسخان در علم مي دانند به چه دليل؟! راسخ در علم يعني كسي كه علم او صد در صد يقيني است و خطا برنمي دارد. لذا هر عاقلي مي فهمد كه راسخ در علم بودن يعني معصوم بودن در فهم. لذا طبق اين آيه آنها بايد از معصوم تبعيّت كنند.3ـ اينها مدّعي اند كه اخبار متواتر را قبول دارند. امّا دروغ مي گويند. چون حديث غدير و حديث ثقلين متواتر است ولي برخلافش رفتار مي كنند. طبق حديث ثقلين، رسول خدا(ص) به صراحت بيان داشته كه وظيفه امّت تبعيّت از قرآن و عترت است نه قرآن تنها.4ـ اينها مدّعي اند كه قرآن كتاب آساني است و بدون كمك احاديث به راحتي فهميده مي شود. مي توان صدها آيه را براي اينها مطرح نمود كه اگر احاديث را كنار بگذارند قادر به فهم مقصود آنها نخواهند بود.براي نمونه:ـ سوره كوثر با صرف نظر از شأن نزولش قابل فهم نيست؟ مصداق كوثر چيست؟ بدون حديث هر چه بگويند، تفسير به رأي و حدس خواهد بود. ـسوره فيل را با صرف نظر از شواهد روايي معني كنند. اگر اينها حديث را كنارگذاشته اند، تاريخ را به نحو اولي بايد كنار بگذارند. چون اكثر نقلهاي تاريخي يا همان احاديثند يا فاقد سند متعبرند يا اسناد ضعيف دارند. ـ با صرف نظر از احاديث، منظور از بلد امين در سوره تين چيست؟ بدون حديث هر حرفي بزنند حدس است نه يقين. آيا مكّه مراد است؟ آيا مدينه مراد است؟ آيا حجاز مراد است؟ يا … ؟ اينها ممكن است بگويند: اين سوره مكّي است؛ پس مكّه مراد است؛ و سوره بلد را هم شاهد بياورند. امّا اين كار را نمي توانند بكنند؛ چون بدون احاديث شأن نزول، نمي توان مكّي و مدني بودن سوره ها را با قطع مشخّص نمود، مگر از روي حدس و تخمين. ـ با صرف نظر از حديث، آيه 7 سوره ضحي ، كفر و شرك رسول الله(ص) در قبل نبوّتش اثبات مي شود، كه يقيناً درست نيست؛ و بدون حديث، تأويل اين آيه خلاف اطلاق آيه و تفسير به رأي خواهد بود. مگر اينكه عصمت رسول خدا(ص) را با برهان عقلي اثبات كنند؛ كه اگر چنين كنند، باعث خوشحالي است. امّا از سنّي جماعت چنين خرق عادتي بعيد مي نمايد. ـ منظور از والد و ولد در سوره بلد كيستند؟ بدون حديث، هر سخني در اين باب، حدس و تخمين مي باشد؛ كه حقّي را اثبات نمي كند. اينها اگر حديث نبوي را كنار بگذارند چاره اي جز تفسير ظنّي و تخميني قرآن نخواهند داشت؛ كه اين نوع تفسير از منظر قرآن مذموم مي باشد. « وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ » (الأنعام:116) « وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَفْعَلُونَ » (يونس:36)5ـ اينها مدّعي اند كه در اموري كه تمام مسلمين بر آن اتّفاق نظر دارند، تابع مسلمين هستند؛ امّا دروغ مي گويند. چون تمام مسلمين ـ اعمّ از فِرق شيعه و اهل سنّت ـ سنّت پيامبر(ص) را واجب الاتّباع دانسته و روايات نبوي را با رعايت ضوابطي قبول دارند. لذا اعتقاد اينها تناقض دروني دارد.