آیا توکل بر خدا با مدیریت دقیق کارها تعارض ندارد؟
پاسخ
توکل در اسلام بهمعنای آن است که بندة خدا، خدا را وکیل در امر خود قرار دهد. شخصی که بر خدا توکل کرده، کارهای خود را به خدا حواله کرده و هر عامل دیگری را مستقلاً در امور خود مؤثر نمی بیند. پیامبر گرامی اسلام (ص) در بیان معنای توکل فرمود: «آگاهی به این واقعیت است که مخلوق ضرر و نفعی ندارد، نه میبخشد و نه توان منع از آن را داراست. و نیز از آنچه نزد مردم است مأیوس باشد. اگر چنین شد، بنده برای غیر خدا عملی انجام نمیدهد، و به غیر او امید نداشته و از غیر او هراسی ندارد و به کسی غیر از خداوند طمع ندارد».[1]
دو بعد توکل
- باتوجهبه معنایی که برای توکل بیان شد، و مطابق روایتی که از پیامبر اکرم (ص) نقل شد، در توکل دو بُعد مدنظر است: اوّل بُعد فکری و اعتقادی که انسان بداند کسی توانایی نفع و ضرر ندارد؛ دوم بُعد عملی که انسان از غیر خدا امید به کمک نداشته و در انجام کارها از هیچکس هراسی نداشته باشد. بنابراین، توکل بهمعنای بیمسئولیتی، تنبلی، رهاکردن کارها و منتظر امداد الهی بودن نیست، بلکه اقدام و عملکردن به وظیفه و در کنار آن تکیهدادن به پایگاه و ستون استوار قدرت الهی است و این امر یک نوع اعتماد در انسان ایجاد میکند که کارها را اگرچه در ظاهر سخت و طاقتفرسا باشند، آسان ببیند و علاوهبرآن بهواسطة توکلی که کرد، خداوند موانع موجود در مسیر تحقق کارها را برمیدارد و لذا انجام آنها آسان میشود.
- هرچند همة امور عالم در قبضة قدرت حقتعالی است، هر امری در وضعیت عادی ازطریق علل و عوامل طبیعی خود محقق میشود. امامصادق (ص) میفرماید: «أبَی اللَّهُ أن یجرِیَ الأشیاءَ إلّا بِأسبابٍ؛[2] خداوند ابا دارد از اینکه چیزی را بدون علت جاری سازد.» خداوند به انسان قدرت اندیشه و تفکر و نیز توانایی انجام کار و نیز امکانات عنایت کرد. اعطای این نعمتها به این معناست که انسان آنها را در پیشبرد اهداف معنوی و مادی خود بهکار گیرد؛ قدرت عاقلة خویش را بهکار اندازد، اگر به نتیجه نرسید به برادران خویش رجوع و با آنها مشورت کند یا با خداوند مشورت کرده و از او بهوسیلة استخاره طلب خیر کند؛ توانایی جسمی خویش و امکانات را بهکارگیرد و درپی فراهمکردن و برآوردن مایحتاج زندگی مادی خویش باشد و اگر نشد از دیگران کمک گیرد. در کنار همة اینها و پس از اینکه انسان تمام اسباب را بهکار گرفت و عزم بر کارها کرد به خدا توکل کند؛ چراکه اسبابِ همة امور به دست خداوند متعال است.
در روایتی از پیامبر (ص) -که ضربالمثل شده- آمده است که یکی از اصحاب از حضرت میپرسد: آیا زانوی شتر را ببندم و توکل کنم یا رها نمایم و توکل کنم؟ حضرت در پاسخ فرمود: ببند و توکل کن.[3]
مولوی در مثنوی میگوید:
گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل زانوی اشتر ببند
بنابراین:
هرچند همة امور در قبضة قدرت حقتعالی است، خداوند برای همة امور اسباب و عللی قرار داده و انسان باید از راه اسباب و علل کارها را پیگیری کند؛ ولی چون همة اسباب و علل در دست قدرت الهی است و تا او نخواهد هیچ کاری تحقق پیدا نمیکند، باید در کنار کمکگرفتن از اسباب و علل به خدای متعال توکل کرد.
توکل و رکود و تنبلی
- در هیچ کجای آیات و روایات اسلامی سفارش به تنبلی، سستی و بیمسئولیتی نشده و اسلام با رکود و سستی بهشدت مخالف است. رسول خدا (ص) عدهای را مشاهده کرد که زراعت نکرده و امرار معاش نمیکردند. حضرت فرمود: «ما أنتم؟» شما چه دستهای هستید؟ «قَالُوا نَحْنُ الْمُتَوَكِّلُونَ» عرض کردند: متوکل هستیم. «قَالَ لَا بَل أَنْتُمُ الْمُتَّكِلوُن»؛ حضرت در پاسخ فرمود: خیر، شما سربارِ دیگران هستید»[4] یعنی کَلّ بر دیگران هستید و به آنان تکیه کردهاید. امیرالمؤمنین (ع) نیز روزی مشاهده فرمود عدهای بااینکه سالم بودند در گوشة مسجد نشسته بودند. حضرت پرسیدند: شما کیستید؟ آنها گفتند: ما متوکلین هستیم. حضرت فرمودند: خیر، شما کَلّ بر دیگراناید. اگر متوکل بودید، بگویید توکل شما را به کجا رسانده است؟ عرض کردند: بود میخوریم، نبود صبر میکنیم. حضرت فرمود: سگهای ما اینچنیناند. آنها عرض کردند: شما چه میکنید؟ حضرت فرمود: ما اگر چیزی بیابیم بذل میکنیم و اگر نیافتیم شکر مینماییم».[5]
وقتی این آیة شریفه نازل شد که «کسیکه تقوای الهی پیشه کند خداوند راه خروج از مشکلات برای او قرار میدهد و او را از جایی که گمان نبرد روزی میرساند»، عدهای از اصحاب پیامبر (ص) در منزل نشستند و به امید رسیدن روزی، مشغول عبادت شدند. پیامبر متوجه شدند و فرمودند: من کسیکه لب بهسوی پروردگارش باز کند و بگوید خدایا مرا روزی بده ولی طلب روزی نکند، مبغوض میدارم».[6]
نتیجه
باتوجهبه مطالب گفتهشده، توکل شانه خالیکردن از مسئولیت نیست، بلکه انسان باید برای انجام کارهایش بکوشد و همراه آن به قدرت و لطف الهی تکیه کرده و فقط او را مؤثر حقیقی بداند.
کلمات کلیدی: توکل، خدا، امید، اسباب و علل
منابع
[1]. «الْعِلْمُ بِأنَّ الْمَخْلُوقَ لایضُرُّ وَ لا یَنْفَعُ وَ لا یُعْطی وَ لا یَمْنَعُ، وَ اسْتِعْمالِ الْیأس مِنَ الْخَلْقِ، فَاذا کانَ الْعَبْدُ کذلِک لَمْ یعْمَلْ لِأحَدٍ سِوَی اللَّهِ وَ لَمْ یرْجِ و لم یَخَفْ سِوَی اللَّهِ وَ لَمْ یطْمَعْ فی أحَدٍ سِوَی اللَّهِ، فَهذا هُوَ التَّوَکلُ» (علامهمجلسی، همان، ج 71، ص 138).
[2]. محمدبنحسن صفار، بصائر الدرجات، قم: مكتبة آيةالله المرعشي النجفي، 1420، ص 606.
[3]. «وَ دَخَلَ الْأَعْرَابِيُّ إلَى مَسْجِدِ النَّبِيِّ9فَقَالَ أَعَقَلْتَ نَاقَتَكَ قَالَ لَا قَدْ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ فَقَالَ اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» (حسنبنمحمد دیلمی، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم: الشریف الرضی، 1412، ج 1، ص 122).
[4]. «رَأَى رَسُولُ اللَّهِ (ص) قَوْماً لَا يَزْرَعُونَ قَالَ مَا أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ الْمُتَوَكِّلُونَ قَالَ لَا بَلْ أَنْتُمُ الْمُتَّكِلوُن» (حسينبنمحمدتقى نورى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسة آلالبيت :، 1408 ، ج 11، ص 217).
[5]. «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع): أَنَّهُ مَرَّ يَوْماً عَلَى قَوْمٍ فَرَآهُمْ أَصِحَّاءَ جَالِسِينَ فِي زَاوِيَةِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ7 مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ الْمُتَوَكِّلُونَ قَالَ7 لَا بَلْ أَنْتُمُ الْمُتَأَكِّلَةُ فَإنْ كُنْتُمْ مُتَوَكِّلِينَ فَمَا بَلَغَ بِكُمْ تَوَكُّلُكُمْ قَالُوا إذَا وَجَدْنَا أَكَلْنَا وَ إذَا فَقَدْنَا صَبَرْنَا قَالَ7 هَكَذَا تَفْعَلُ الْكِلَابُ عِنْدَنَا قَالُوا فَمَا نَفْعَلُ قَالَ كَمَا نَفْعَلُ قَالُوا كَيْفَ تَفْعَلُ قَالَ7 إذَا وَجَدْنَا بَذَلْنَا وَ إذَا فَقَدْنَا شَكَرْنَا» (حسينبنمحمدتقى نوری، همان، ص 220).
[6]. «أَنَّهُ لَمَّا نَزَلَ قَولُهُ تَعَالَى: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ (طلاق: 2 و 3) انْقَطَعَ رِجَالٌ مِنَ الصَّحَابَةِ فِي بُيُوتِهِمْ وَ اشْتَغَلُوا بِالْعِبَادَةِ وُثُوقاً بِمَا يَضْمَنُ اللَّهُ لَهُمْ، فَعَلِمَ النَّبِيُّ 9 بِذَلِكَ فَعَابَ مَا فَعَلُوهُ، وَ قَالَ: إنِّي لَأُبْغِضُ الرَّجُلَ فَاغِراً فَاهُ إلَى رَبِّهِ: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي وَ يَتْرُكُ الطَّلَبَ» (حسینبنمحمدتقی نوری، همان، ج 13، ص 15).