آیا بر اساس عقاید شیعیان لازم است به عقاید اهل سنت احترام گذاشت؟
بر هر مسلمانی لازم است به برادران مسلمان خود در هر مذهبی که هستند احترام بگذارد، او را گرامی بدارد و از توهین و بی احترامی پرهیز کند.
زیرا این دستور قرآنی و سیرۀ اهل بیت(علیهم السلام) میباشد.
قرآن کریم هرگونه بی احترامی به دیگر مؤمنان را مانند: استهزاء، بدگمانى، غيبت، تجسس، و القاب زشت ممنوع کرده و میفرماید:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (حجرات، 11)؛
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، نبايد قومى قوم ديگر را ريشخند كند، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و نبايد زنانى زنانِ [ديگر] را [ريشخند كنند]، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و از يكديگر عيب مگيريد، و به همديگر لقبهاى زشت مدهيد؛ چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان. و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند.
نخستین امام شیعیان امام علی(علیه السلام) هرگز به خلفا توهین و ناسزاگویی نکرد.
بلکه رفتار کریمانه و محترمانه آن حضرت بود، که آنان در معضلات علمی و حکومتی به آن حضرت رجوع می کردند.
« لَولا عَلیًّ لَهَلَکَ عُمَر؛[1] اگر علی نبود، عمر هلاک میشد».
امام علی(علیه السلام) با احترام تمام به پرسشهای علمی و حکومتی پاسخ می داد
تنها استوانۀ خلیفه دوّم
در حل معضلات علمی و حکومتی امام علی(علیه السلام) بود، زیرا وی چنین گفته است:
« كانَ عُمَرُ يَتَعَوذُ بِاللهِ مِنْ مُعْضَلَةٍ لَيْسَ لَها ابو الْحَسَن؛[2]
عمر همیشه از مشکلی که ابوالحسن( علی بن بی طالب )حضور نداشته باشد به خدا پناه می برد».
امام علی (علیه السلام) وقتی شنید برخی از اصحابش در جنگ صفین اهل شام را فحش میدادند، میفرماید:
إنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ، وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ، وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ، کانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ، وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ،
وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ: اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ، وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ، وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلاَلَتِهِمْ، حَتَّى یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ،وَ یَرْعَوِیَ عَنِ الْغَیِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ؛[3]
همانا من نمی پسندم (اکراه دارم) كه شما دشنام دهنده باشيد، ولى اگر در گفتارتان كردار آنان را وصف كنيد و حالشان را بيان نماييد به گفتار صواب نزديكتر و در مرتبه عذر رساتر است.
بهتر است به جاى دشنام بگوييد: خداوندا، ما و اينان را از ريخته شدن خونمان حفظ فرما، و بين ما و آنان اصلاح كن،
اين قوم را از گمراهى نجات بخش تا آن كه جاهل به حق است آن را بشناسد، و آن كه شيفته گمراهى است از آن باز ايستد.
روزى مردى از شام كه تحت تأثير تبليغات بنى اميه قرار گرفته بود،
در كوچه هاى مدينه به حضرت امام حسن(علیه السلام) رسيد و بدون تأمل، شروع به دشنام و ناسزا كرد.
حضرت سكوت كرده، تا خوب عقده هايش خالى شد، سپس فرمودند:
«من فكر مى كنم تو در اين شهر غريب باشى و امر بر تو مشتبه شده؛
اگر منزل ندارى، منزل ما متعلق به تو است، اگر بدهكارى من قبول مى كنم كه بدهى تو را بدهم، اگر گرسنه اى تو را سير مىكنم». چنان حضرت با آن مرد برخورد كردند كه او مجذوب شد و گفت:
يابن رسول الله اگر قبل از اين ملاقات به من مى گفتند، بدترين افراد زير اين آسمان كيست؟
تو را و پدرت را معرفى مى كردم؛ ولى الان به عنوان نيك ترين افراد معرفى مى كنم، او چنان شیفته اخلاق حضرت شد كه تا در مدينه بود، در منزل و سر سفره آن حضرت بود.[4]
معاویة بن وهب از امام صادق(علیه السلام) می پرسد:ما شیعیان در معاشرت با اقوام و عشیرۀ خود یا سایر طبقات مردم که در سلک مذهب ما نیستند، چـه وظـیفه ای داریم؟ ایـشان پاسخ می دهند:
تَنْظُرُونَ إِلَی أَئِمَّتِکمُ الَّذِینَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ فَتَصْنَعُونَ مَا یصْنَعُونَ فَوَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَیعُودُونَ مَرْضَاهُمْ وَ یشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ وَ یقِیمُونَ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ عَلَیهِمْ وَ یؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ إِلَیهِمْ؛[5]
ببینید امامان شما که به آنها اقتدا میکنید با آنها چه میکنند؛ هرچه کردند، شما بکنید.
والله قسم زمانی که آنها مریض میشوند امامان شما به عیادت آنان میروند، زمانی که از دنیا میروند در تشییع جنازه آنان شرکت میکنند،
زمانی که در محکمه احتیاج به شهادت دارند برای آنان شهادت میدهند، اگر امانتی به دست امامان شما بسپارند برای آنان امانت داری میکنند.
زيد شحّام از امام صادق (علیه السلام) روايت كرده است:
اى زيد با مردم (يا با اهل سنّت) با طريقه و آداب آنان معاشرت كنيد، در مساجد آنان نماز بخوانيد، و از بيمارانشان ديدن و احوالپرسى كنيد
و بر جنازههايشان حاضر شويد و اگر توانستيد كه پيشنماز آنان باشيد و أذان گوى ايشان شويد.
پس حتما اين كار را بكنيد يا كوتاهى نورزيد، زيرا وقتى شما چنين رفتار مىكنيد آنان مىگويند:
اينان از شيعيان جعفرى مذهباند رحمت خداوند بر جعفر بن محمّد باد كه چه نيكو اصحاب خود را مؤدّب مىكند و چون اين رفتارهاى شايسته را ترك ميگوئيد با خود مي گويند:
اينان شيعيان جعفرىاند خداوند او را جزا دهد
و چنين و چنان كند كه اصحاب
خود را چه بد پرورش داده است.[6]
سیره اهل بیت(علیهم السلام)در برخورد با عالمان مذاهب اهل سنت،مبنی بر احترام و تکریم آنان بوده است؛
چنان که مالک بن انس، برخورد حضرت امام صادق(علیه السلام) با خود را چنین توصیف می کند:
من هرگاه بر امام صادق وارد می شدم بر من احترام می گذاشت.
برایم بالشتی می آورد که بر آن تکیه کنم و قدرم را می شناخت و می فرمود:
ای مالک من تو را دوست دارم و من بر این سخن خوشحال می شدم.
خدا را بر این دوستی سپاس می گفتم آن حضرت بسیار حدیث می فرمودند و خوش مجلس و پر فایده بود…»[7]
علمای اهل سنت با کمال آزادی و بدون ترس به حضور ائمه می رسیدند و با صراحت انتقادهای خود را نسبت به اسلام و تشیع بیان می کردند
در برخورد با علمای اهل سنت همانند برادران دینی و همکیش حقوق و مزایای معاشرتی یک مسلمان را در حق آنان رعایت می کردند.
به آنان احترام می گذاشتند و به هنگام بحث و گفتگو دلسوزانه در رفع ابهامات فکری و یا تهاجمات اعتقادی به آنان یاری میرساندند.[8]
رویکردهای محترمانه امامان شیعه منجر به این شد که چهار فقیه بزرگ اهل سنت به طور مستقیم یا غیر مستقیم در محضر اهل بیت(علیهم السلام) شاگردی کرده و به عظمت علمی ایشان اعتراف داشتند.
ابوحنیفه بسیار می گفت:
«لَولاَ السِنَتان لَهَلَکَ النُّعمان؛ اگر آن دو سالی که نزد امام صادق(علیه السلام) شاگردی کردم نبود، هلاک می شدم»؛[9]
بنابر این با تمسک به سیره گفتاری و عملی اهل بیت (علیهم السلام)
می توان میان علمای شیعه و سنی و دیگر فرق رابطه و تعامل محترمانه برقرار کرد
و با پیروی از ایشان، کرسیهای علمی را همراه با رعایت اصول اخلاقی
و با معیار حق و انصاف و لحاظ مصالح همه مسلمانان دائر کرده،
به تبادل علمی بپردازند و در نتیجه این روابط، انسجام اسلامی میان
پیروان دین پیامبر اسلام (ص) آن چنان استوار گردد که دسیسههای کفار نتواند آن را متزلزل سازد.
[1] . یوسف بن عبدالله بن عبدالبر نمری القرطبی المالکی، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، بیروت، دارالجیل،1312ق، ج3، ص11309.
[2] . احمد بن علی بن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت، دارالمعرفه، 1379 ق، ج13، ص343.
[3] . محمد حسین شریف رضی، نهج البلاغه، همان، ص 323.
[4] . محمد بن علی بن شهرآشوب، المناقب ابن شهرآشوب، قم، علامه، 1379ق، ج4، ص19.
[5]. محمد بن حسنشيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1409 ق، ج 12، ص 6.
[6] . محمد بن على بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، تحقیق وتصحیح على اكبر غفارى،،قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1413 ق، ج1، ص383.
[7] . فاطمه زهرا داوودی، اهل بیت در کتاب و سنت، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی،1381،ص ۱۹
[8] . همان.
[9] .محمدبن احمد بن اثیر، جامع الاصول فی احادیث الرسول، بیروت، عبدالقادر ارناؤوط، 1403ق، ج ۱، ص۱۸۶؛
عبد الحلیم جندی، الإمام جعفر الصادق (علیه السلام) ، تحقیق احمد جاسم المالکی، تهران،المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه – المعاونیه الثقافی،1427ق،ص ۲۵۲.