جدایی مردم از حکومت محمدرضاشاه
س:از نظرامام خمینی دلیل جدایی مردم از حکومت چه بود؟
ج: 1
دوگل [1] وقتى آمده بود اينجا، ظاهرا دو گل بود كه با شاه با هم رفته بودند توى بازار، خوب ، شاه خيلى جرات نمى كرد بيرون بيايد، اين بيرون آمده بود رفته بود توى جمعيت ولى خوب ، نمى ترسيد از آنها مردم به او كارى نداشتند اما خود او مى ترسيد كه ، چرا مى ترسيد؟ براى اينكه به مردم بد كرده ، وقتى آدم به كسى بد بكند، از آنها مى ترسد بد بكنند به آن .[2]
2
اين شاه سابق جرئت نمى كرد بيايد توى مردم ، هيچ امكان نداشت برايش كه بيايد با مردم بنشيند دوگل بود كه آمده بود اينجا، رفته بودند نزديكيهاى بازار و با آن همه حفاظت و اينها، دو گل پياد شده بود رفته بود توى جمعيت ، براى اينكه او نمى ترسيد از جمعيت ايران ، شايد درجمعيت خودش هم آنجا نمى ترسيد.[3]
3
اين محمدرضا يك وقت توى جامعه نتوانست بيايد، هر وقت اينها مى خواستند عبور بكنند از يك خيابانى ، اين خيابان قرق مى شد، اجزاى سازمان امنيت تحت نظر مى گرفتند همه خانه هاى مشرف به خيابان را، همه جا قرق مى كردند و تحت نظر مى گرفتند و آنها هم كه هياهو مى كردند از خودشان بودند نه مردم ، مردم كه براى اينها هياهو نمى كردند. تا همچو نمى شد و همه چيز كنترل نمى شد و تحت نظر و مراقبت قرار نمى گرفت ، اين جرات نمى كرد از اين خيابان عبور كند، چرا؟ براى اينكه مردم با او خوب نبودند، او از هر فردى مى ترسيد مبادا يك وقتى يك مثلا تفنگى به او بزنند يك سنگى به او بزنند. مى ترسيدند از مردم .[4]
4
زمان رژيم سابق اگر مى خواست اين شخص از يك خيابانى عبور كند، سازمان امنيت و مامورها قبل از اينكه بيايد، دو روز، سه روز قبل اين جاها را همه را تحت نظر مى گرفتند، خانه ها را اين خانه ها را خالى مى كردند از مردم تحت نظر مى گرفتند كه ايشان مى خواهد يك عبورى از اينجا بكند. چرا؟ براى اينكه خودش خائن بود و خائن مى ترسد. خيانت به مملكت كرده بود و خائن خائف است ، از خودش مى ترسد، مى ترسد بكشندش .[5]
5
ما آن چيزى را كه مشهودمان بود همين خود ايران بود كه در ايران مادامى كه حكومت خودش را مسلط بر مردم ، فرمانفرماى مردم مى دانست و شاهنشاه مى دانست و آريامهر مى دانست ، ملت همراه او نبود اگر ملت همراه او بود ممكن نبود كه از اينجا جاى ديگر برود.[6]
6
همان طورى كه زمان محمدرضا بود، شما ديديد كه اينهااگر يك ، اگر محمدرضا مى خواست از يك خيابانى عبور كند، در عين حالى كه اتومبيلى كه نشسته بود، مسلح به همه جور چيزى بود و شيشه هايش هم ضد گلوله و همه بساط بود، مع ذلك از يك هفته قبل مى رفتند همه خانه ها را تخليه مى كردند و جايش نظامى ها و ساواكى ها را مى نشاندند تا ايشان بيايند از اينجا عبور كنند بروند آن طرف .[7]
7
دولت هاى رژيم سابق و خود رژيم سابق چون با مردم نبود و مردم هم با او نبودند، شايد جرات نكرد يك دفعه محمدرضا توى بازار بيايد.[8]
8
شما ديديد كه در زمان محمدرضا و رضاشاه ، دولت ، ملت را هيچ حساب مى كرد چنانچه آن كسى كه در رأس بود، آن خائنى كه در رأس بود، همه را هيچ حساب مى كرد، رضاخان همه را هيچ حساب مى كرد، ومحمدرضا هم اين طور بود و اين اسباب اين مى شد كه آنها بتوانند سلطه خودشان را تحميل كنند.[9]
9
ما هم گرفتار يك همچو مساله اى بوديم در زمان رضاخان ، در زمان محمدرضا خان همين مساله بود كه به ملت كار نداشتند، ملت چكاره است ؟ آنها ملت را هيچ كاره مى دانستند. هر چه هست اعليحضرت است ، غير اعليحضرت خبرى نيست . لكن ملت ايران شكست اين را و فهماند كه هر چه هست ملت است .[10] [11]
[1] ژنرال دوگل ، رئيس جمهور اسبق فرانسه
[2] صحيفه نور جلد:5 صفحه :226 تاريخ سخنرانى :9/1/58
[3] صحيفه نور جلد:7 صفحه :173 تاريخ سخنرانى :31/3/58
[4] صحيفه نور جلد:7 صفحه :260 تاريخ سخنرانى :12/4/58
[5] صحيفه نور جلد:8 صفحه :18 تاريخ سخنرانى :13/4/58
[6] صحيفه نور جلد:10 صفحه :215 تاريخ سخنرانى :29/8/58
[7] صحيفه نور جلد:13 صفحه :136 تاريخ سخنرانى :6/8/59
[8] صحيفه نور جلد:13 صفحه :279 تاريخ سخنرانى : 25/10/59
[9] صحيفه نور جلد:15 صفحه :215 تاريخ سخنرانى : 23/8/60
[10] صحيفه نور جلد:15 صفحه :226 تاريخ سخنرانى : 26/8/60
[11] علاوه بر موارد مذكور براى اطلاع بيشتر رجوع شود به :
1- صحيفه نور، ج 7، ص 241
2- صحيفه نور، ج 8، ص 125
3- صحيفه نور، ج 8، ص 206
4- صحيفه نور، ج 13، ص 1
5- صحيفه نور، ج 13، ص193