جریان فکری مسجد مکی در زاهدان
درباره جریان فکری مسجد مکی زاهدان و مطالبات آن ها لطفا توضیحاتی بدهید.
قبل از انقلاب در این استان سه مدرسه دینی و تعداد محدودی مسجد اهل سنّت وجود داشت و اکنون حدود شش هزار مسجد و 130 مدرسه دینی مخصوص برادران و 450 مدرسه دینی خواهران در حال فعالیت هستند.[1] از میان این مساجد و مدارس، مسجد مکّی و مدرسه دارالعلوم زاهدان به جهت میزان تأثیر بر افکار اهل سنّت استان، از جایگاه ویژهای برخوردار است.
علمای مدرسۀ دارالعلوم زاهدان بعد از انقلاب اسلامی با ورود در مسایل سیاسی و اجتماعی مدّعی احقاق حقوق اهلسنت ایران از نظام جمهوری اسلامی هستند. این جریان از مسجد مکی بهعنوان مرکز فعالیتهای فکری خود بهره میبرد. مدرسه دارالعلوم توسط مولوی عبدالعزیز ملاّزاده در سال 1349ش در کنار مسجد جامع عزیزیه تأسیس گردید. ایشان پس از ساخت مدرسه از مفتی خدانظر که در پاکستان بود برای تدریس در این مدرسه دعوت کرد.[2] مفتی خدانظر تبحر بسیار بالایی در تدریس داشت و به همین علت، پس از آمدنش مدرسه رونق گرفت. مولوی نذیراحمد سلامی، مولوی عبدالرّحمن محبی و مولوی خدارحم رودینی نیز از دیگر استادان اوّلیة این مدرسه بودند. بعدها مولوی محمدقاسم قاسمی[3] به مدرسه آمد و سطح آموزشی مدرسه ارتقا پیدا کرد.[4]
در سال 1350 مدرسه از مسجد جامع عزیزیه به مکان فعلی انتقال یافت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رشد و ترقی مدرسه بیشتر شد.[5] اکنون این مدرسه حدود دو هزار طلبه (برادر و خواهر) دارد و شمار فارغالتّحصیلان آن از سال 1367 تا سال 1382 در طیّ 14 سال، 561 نفر بوده است.[6] به گفته مولوی عبدالحمید: طلّاب شافعی، حنفی، حنبلی و حتی سلفی در این مدرسه درس میخوانند، در آنجا دعوت به دین است، نه مذهب و هرکس به مذهب خودش عمل میکند.[7]
مولوی عبدالحمید درباره نقش این مسجد و مدرسه میگوید: ««نقش مسجد جامع مکی و هم نقش مدرسه و دارالعلوم زاهدان در جامعه بهویژه بعد از پیروزی انقلاب بسیار پررنگ بوده است… در این دو مرکز؛ در مراسم نمازجمعه و دیگر گردهماییها مشکلات مردم و مسایل و مباحث مربوط به نیازهای روز جامعه مطرح میشود. این نکات موجب شده شهرت و آوازۀ این دو مرکز به همهجا برسد».[8]
وی میگوید: «گردانندگان مسجد مکی به هیچ حزب و گروهی، چه در داخل کشور و چه در خارج، وابسته نیستند و فقط به اسلام و جمهوری اسلامی که متعلق به سرزمین آنهاست وابستهاند».[9]
این مرکز علمی دارای یک دارالافتاء میباشد که تحت سرپرستی مفتی خدانظر تأسیس شد و بعد از درگذشت او، مفتی محمد قاسم قاسمی آن را اداره میکند که جوابگوی مسایل فقهی جامعۀ اهلسنت شرق ایران است. ماهنامۀ ندای اسلام نشریة مهم مدرسۀ دارالعلوم مکی است که به صورت مستمر چاپ میشود و افکار و نظریات اعتقادی و سیاسی علما و بزرگان این جریان را بازتاب میدهد.
مهمترین شاخصههای فکری و عملی این جریان عبارتند از:
یک – رویکرد عدم جدایی دین از سیاست
از شاخصهای این جریان ورود به گروههای سیاسی و حزبی به منظور رسیدن به خواستههای خود است. در سال 1357، جمعی از علمای بلوچستان با هدف دفاع از حقوق و مطالبات مردم منطقه، «حزب اتحادالمسلمین» را تأسیس کردند و رهبری حزب به مولوی عبدالعزیز تفویض گردید.[10] این حزب در بسیاری از رویدادهای جاری جامعه، مثل اوّلین دورۀ انتخابات شورای شهر و مخالفت با اصل دوازده و سیزدۀ قانون اساسی موضع گرفت.[11]
دو – آزادی اهل سنت در برگزاری فعالیتهای دینی
مولوی عبدالحمید میگوید: «با در نظر گرفتن قانون میگوییم که اهل سنت باید در ساخت مسجد و ادای نمازهایشان در همه شهرها، دانشگاهها، مراکز نظامی و اداری و… آزاد باشند».[12]
سه – آزادی سازمان جماعة التّبلیغ
فعالیت این جماعت در برخی کشورها ممنوع ولی در ایران بدون هیچ محدودیتی آزاد است؛ فقط برخی محدودیتها در رفت و آمد آنها به برخی شهرها ایجاد شده است که مورد اعتراض جریان مکی قرار گرفت. مولوی عبدالحمید در اعتراض به این برخوردها گفت: « اگر مردم احساس کنند دخالتهای بیموردی در جماعت تبلیغ صورت گرفته و آزادی قانونی آنان سلب میشود همه خود را تبلیغی میدانند و تشکیل جماعتهای تبلیغی را از تمام مساجد آغاز خواهند کرد».[13]
چهار – مطالبهگری از نظام
جریان مکی اعتقاد دارد که وحدت، زمانی واقعی میشود که مطالبات اهل سنت رعایت شود. مولوی گرگیچ امام جمعه گالیکش استان گلستان موانع عملی شدن وحدت را مواردی چون توهین به خلفای ثلاثه، بیان مسائل مختلففیه، یاد کردن اهل سنت به عنوان دشمن اهل بیت (علیهم السلام)، معرفی خلیفه دوم به عنوان قاتل حضرت زهرا و توهین به عموم صحابه میداند.[14]
ساخت مسجد در تهران و شهرهای بزرگ، تأسیس شبکه ماهوارهای، حضور اهل سنت در مناصب کلان کشوری و حکومتی، ورود اهل سنت در نیروهای مسلح، ورود حدّاقل دو وزیر اهلسنت در کابینۀ دولت از دیگر مطالبات این جریان است.
پنج – جمعیت؛ معیار امتیازات اجتماعی
از مؤلفههای فکری این جریان میزان جمعیت است؛ زیرا هر طیفی بتواند جمعیت قابل توجهی داشته باشد، از پشتوانه بهتری برای رسیدن به خواستههایش برخوردار است. بر این اساس آنها معتقدند، درصد قابل توجهی از جمعیت کشور را اهل سنّت تشکیل میدهند و باید از امتیازات مساوی در مناصب حکومتی برخوردار باشند.[15]
شش – رسیدن به مناصب اداری از طریق رشد علمی
این جریان برخلاف علمای گذشته که از شرکت در مدارس دولتی و دانشگاهی منع میکردند، جوانان را توصیه میکنند که در حوزههای مختلف علوم تجربی و مهندسی حضور یابند و با کسب مقاطع علمی، برای مناصب اداری و کشوری آمادگی داشته باشند.
هفت – تأکید بر جدایی از وهابیت
جریان مکی بر فقه حنفی و مسلک دِیُوبَندی متکی است، و نسبت دادن «وهابی» به خودشان را قبول ندارد. مولوی عبدالحمید میگوید: «اهل سنت مانند شیعیان دارای تفکرات و گروههای مختلفی هستند و از مذاهب حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی تبعیت میکنند و جریانی به نام وهابیت با تعبیری که امروزه در ایران مطرح میشود اصلاً در بین اهلسنت ایران وجود ندارد. ما اهل سنت هستیم و وهابی نیستیم؛ چرا به ما تهمت وهابیت میزنید و بعضاً مراجع و آیات عظام از این موضوع ابراز نگرانی کردهاند. اینها شایعات و تهمتهای نادرستی است که از سوی گروههای افراطی از جمله شبکۀ معلومالحال «سلام» با هدف ایجاد تفرقه و دودستگی مطرح میشود و به بیگانگان وابسته هستند».[16]
هشت – پایبندی به نظام و عدم تقاضای خودمختاری
علمای این جریان معتقدند هیچ قصد استقلال نداشته و پایبند نظام هستند. مولوی عبدالحمید میگوید: «ما خیرخواه نظام جمهوری اسلامی هستیم. ما بهدنبال حکومتی لائیک نیستیم. تا زمانیکه در کشور عدالت و مساوات برقرار باشد، ما هیچ نظامی را بر نظام جمهوری اسلامی ترجیح نمیدهیم».[17]
نه – محکوم کردن جریانهای جهادی ضدّ نظام
مولوی عبدالحمید پس از عملیات انتحاری به مسجد جامع شیعیان در زاهدان گفت: « بنده به صراحت اعلام میکنم این کار خلاف شرع بوده و حرام است، این اقدام نه تنها جهاد نیست بلکه فساد محض است و ما این جنایت وحشیانه را به شدت محکوم میکنیم… اگر دولتها در گذشته به خواستههای مردم اهمیت داده بودند و رضایت آنها را حاصل میکردند امروزه گروههای تندرو نمیتوانستند در منطقه سوء استفاده کنند و مشکلات درست کنند».[18]
ده – جریان مکی و انقلاب اسلامی ایران
مولوی عبدالعزیز ملّازاده[19] در سال 1347، در بازگشت از سفر حج برای ملاقات با امام خمینی(رحمة الله علیه) به نجف رفتند و با ایشان دیدار کردند.[20] وی در اوایل انقلاب عضو مجلس خبرگان قانون اساسی بهشمار میرفت، و کاملا حامی و مدافع نظام بود.[21] پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بهعنوان اوّلین نمایندۀ مردم این استان در مجلس خبرگان انتخاب شد و در تصویب قانون اساسی با بند داوزدهم آن مبنی بر اینکه مذهب رسمی جمهوری اسلامی ایران، شیعۀ «اِثنا عَشَری» باشد، مخالف کرد و اصرار داشت تنها «اسلام» مذهب رسمی باشد؛ پیشنهادش پذیرفته نشد، به همین دلیل برای همیشه از مجلس خبرگان کناره گرفت.[22]
–—————————————-
[1] . عبد الغنی دهانی و…، «مدارس دینی اهل سنت ایران»، پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب، دسترسی در: https://www.adyannet.com/fa/news/22343.
[2]. یعقوب شهبخش و ثناءاللّه شهنواز، «تاریخ دارالعلوم زاهدان و مسجد مکی»، فصلنامۀ ندای اسلام، زاهدان، شمارۀ 56-55، پاییز و زمستان 1392، ص25.
[3]. بعد از مفتی خدانظر، مولوی محمد قاسم قاسمی مفتی رسمی دارالعلوم زاهدان شد.
[4]. یعقوب شهبخش و ثناءاللّه شهنواز، همان، ص 26-27.
[5]. یعقوب شهبخش و ثناءاللّه شهنواز، همان، ص 27.
[6]. جمعی از پژوهشگران، طرح پژوهشی جریان شناسی سلفی گری در ایران، همان، ص 328.
[7]. ثناء اللّه شهنواز، «گزارش سفر شیخ الاسلام مولوی عبدالحمید به هند»، فصلنامۀ ندای اسلام، شماره 33-32، زاهدان، زمستان 1386- بهار 1387، ص74.
[8]. یعقوب شهبخش و ثناء اللّه شهنواز، همان، ص31.
[9]. عبدالحمید اسماعیل زهی، « بیانات در خطبههای نماز جمعه»، فصلنامۀ ندای اسلام، زاهدان، شمارۀ 8، زمستان 1380، ص82.
[10] . عبدالباسط بزرگزاده، «عالم ربانی و مصلح بزرگ حضرت مولوی عبد العزیز ملازاده»، همان، ص24.
[11] . یعقوب شهبخش، «زندگینامۀ شهید مولوی عبدالملک ملّازاده»، فصلنامۀ ندای اسلام، زاهدان، شمارۀ 15، پاییز 1382، ص50.
[12] . عبدالحمید اسماعیل زهی، «بیانات امام جمعه اهل سنت زاهدان»، فصلنامه ندای اسلام، شماره 36و37، زمستان1387و بهار 1388، ص 20.
[13] . عبدالحمید اسماعیل زهی، «سخنرانی مولوی عبدالحمید در عید فطر 1390»، فصلنامه ندای اسلام، زاهدان، شماره 46، تابستان 1390، ص 8.
[14] . ر.ک: محمد تیموری و یعقوب شه بخش، «هجدهمین حمایش فارغ التحصیلی طلاب دارالعلوم زاهدان»، فصلنامه ندای اسلام، زاهدان، شماره 38، تابستان 1388، ص 59.
[15] . ر.ک: عبدالحمید اسماعیل زهی، «بیانات شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید»، فصل نامه ندای اسلام، زاهدان، شماره 47و 48، پاییز و زمستان 1390، ص 80.
[16]. عبد الحمید اسماعیل زهی، «خطبه نماز عید فطر»، فصلنامه ندای اسلام، شمارۀ 35 و 34، تابستان و پاییز 1387، ص32.
[17]. عبدالحمید اسماعیل زهی، «ما در مقابل اقوام مختلف اهلسنّت ايران»، فصلنامۀ ندای اسلام، زاهدان، شمارۀ 42-43، تابستان و پاییز، 1389، ص100.
[18] . مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی، «حمله انتحاری به مردم بی دفاع»، فصلنامه ندای اسلام، زاهدان، شماره 42-43، بهار و تابستان 1393، ص 6.
[19] . مؤسس و مدیر پیشین مدرسۀ دارالعلوم زاهدان.
[20]. ثناءاللّه شهنواز و محمد ذاکری فر، «سه دهه گذشتۀ انقلاب اسلامی و چشمانداز دهۀ چهارم»، فصلنامه ندای اسلام، زاهدان، شماره ۳۶-۳۷ (بهار ۱۳۸۸)، ص24.
[21]. عبدالباسط بزرگزاده، «عدالت اسلامی در گفتار مولوی عبدالعزیز رحمهاللّه»، فصلنامۀ ندای اسلام، زاهدان، شمارۀ 24، زمستان 1384، ص11.
[22]. عبدالعزیز ملّازاده، «شرح کوتاهی از زندگی حضرت مولوی عبدالعزیز»، همان، ص42.