جنگ های پیامبر در سال دوم هجرت
س: جنگ های رسول خدا در سال دوم هجرت چه بودند؟
ج: غزوه ودان يا غزوه ابواء
تاريخ غزوه : صفر سال دوم هجرت
جانشين رسول خدا: سعد بن عباده
مقصد: قريش و بنى ضمرة بن بكر
نتيجه : قرار صلحى با بنى ضمره به امضاى مخشى بن عمرو ضمرى : سرور بنى ضمره در آن تاريخ
غزوه بواط
تاريخ غزوه : ربيع الاول سال دوم هجرت . جانشين رسول خدا در مدينه سائب بن عثمان بن مظعون يا سعد بن معاذ بود.
عده سپاهيان : 200 نفر.
مقصد: كاروانى از قريش (شامل 100 مرد) بودند كه مدينه در خطر تجاوز ايشان قرار داشت و 2500 شتر داشتند.
نتيجه : رسول خدا تا بواط پيش رفت و چون با دشمنى برخورد نكرد به مدينه بازگشت .
غزوه عشيره
تاريخ غزوه : جمادى الاولى ، سال دوم هجرت . جانشين رسول خدا در مدينه ابوسلامة بن عبدالاسد بود.
عده سپاهيان اسلام : 150 يا 200 نفر.
مقصد: كاروان قريش كه رهسپار شام بود.
نتيجه : رسول خدا با سپاهيان اسلامى تا عشيره پيش رفت ، ماه جمادى الاولى و چند روزى از جمادى الاخره آن جا ماند و با قبيله بنى مدجل و هم پيمانانشان از بنى ضمره قرار صلحى منعقد ساخت و سپس بى آن كه جنگى روى دهد به مدينه بازگشت .
غزوه سفوان ، عزوه بدر اولى
تاريخ غزوه جمادى الاخره [1] يا ربيع الاول سال دوم[2] . جانشين رسول خدا در مدينه زيد بن حارثه بود
مقصد: از بازگشت رسول خدا صلى الله عليه و آله از غزوه عشيره ده روز نمى گذشت كه كرز بن جابر فهرى رمه مدينه را غارت كرد. رسول خدا در تعقيب وى تا وادى سفوان از ناحيه بدر شتافت و بر وى دست نيافت و به مدينه بازگشت .
غزوه بدر كبرا
تاريخ غزوه : رمضان سال دوم هجرت . جانشين رسول خدا در نماز عبدالله بن ام مكتوم و جانشين آن حضرت در مدينه ابولبابه بودند.
عده سپاهيان : 313 نفر (مهاجرى اءوسى و خزرجى(.
سپاه دشمن : 950 مرد جنگى كه 600 نفر زره پوش و 100 اسب داشتند.
مقصد: رسول خدا خبر يافت كه ابوسفيان همراه 30 يا 40 نفر از قريش با كاوان تجارت ، از شام به مك برمى گردند به اصحاب خويش چنين فرمود: اين كاروان قريش و حامل اموال ايشان است ، به سوى آن رهسپار شويد، باشد كه خدا آن را نصيب شما گرداند.
ابو سفيان چون از چنين تصميمى آگاه شد، ضمضم بن عمرو غفارى را براى دادرسى به مكه فرستاد، قريش همداستان آماده دفاع از مال خويش شدند و از اشراف قريش كسى جز ابولهب باقى نماند كه براى جنگ بيرون نرود.
رسول خدا چون از حركت قريش اطلاع يافت با اصحاب خود مشورت كرد تا اين كه مقداد بن عمرو به پا خاست و گفت : به خدا قسم اگر ما را تا نواحى يمن ببرى تا آن جا راه تو را از دشمن هموار خواهيم ساخت و رسول خدا درباره وى دعاى خير كرد روز دوشنبه هشتم ماه رمضان بود كه رسول خدا از مدينه بيرون رفت و على بن ابى طالب پرچمدار سپاه بود. سعد بن معاذ در حالى كه رسول خدا را از صميم قلب همراهى مى كرد، گفت : اكنون به نام خدا ما را رهسپار ساز، اگر ما را امر كنى كه به اين دريا بريزيم به دريا خواهيم ريخت . رسول خدا شادمان شد و فرمود هم اكنون گويى به كشتارگاه مردان قريش مى نگرم .
رسول خدا ابتدا در محل ذفران و بعد از چند منزل ديگر نزديك بدر فرود آمد و در همان شب اول ، دو غلام از قريش به دست مسلمانان افتاد و آنها اطلاعاتى از دشمن در اختيار گذاردند.
ابوسفيان با بيم و هراس در آبگاهى نزديك بدر فرود آمد و چون از آثار دو سوار اطلاع يافت راه كاروان تجارت را تغيير داد و هنگامى كه كاروان تجارت را از خطر گذراند، به قريش پيام داد كه : منظور شما از اين حركت ، حمايت از كاروان و حفظ اموالتان بود، اكنون كه كاروان از خطر گذشته ، بهتر همان كه به مكه بازگرديد.
بنى زهره كه در جحفه بودند همگى از جحفه بازگشتند و حتى يك نفر از ايشان در بدر شركت نداشت ، از بنى عدى هم كسى همراه قريش بيرون نيامده بود، طالب بن ابى طالب هم كه همراه قريش بيرون آمده بود با گفتگويى كه ميان او و قريش درگرفت ، به او گفتند: به خدا قسم ، ما مى دانيم كه شما بنى هاشم ، هر چند كه با ما همراه باشيد، هواخواه محمد هستيد پس طالب با كسانى كه برمى گشتند به مكه بازگشت .
غزوه بنى سليم در كدر
ابن اسحاق مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله در بازگشت از بدر، پس از هفت شب اقامت در مدينه براى غزوه بنى سليم از مدينه بيرون رفت تا به آبگاهى از بنى سليم كه به آن كدر مى گفتند، رسيد در آن جا سه شب اقامت گزيد و سپس بى آن كه جنگى روى دهد به مدينه بازگشت .
ابن سعد مى نويسد: اين غزوه بدان جهت روى داد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيد كه جمعى از بنى سليم و غطفان بر ضد مسلمانان فراهم آمده اند، اما با كسى برخورد نكرد، ولى 500 شتر در اين غزوه به دست مسلمانان افتاد كه پس از اخراج خمس به هر مردى از اصحاب كه جمعا 200 نفر بودند دو شتر سهم رسيد، مدت اين غزوه پانزده روز بود.
غزوه بنى قينقاع
يهود بنى قينقاع از همه يهوديان شجاعتر بودند، شغلشان زرگرى بود و با رسول خدا پيمان سازش و عدم تعرّض داشتند، اما پس از واقعه بدر، از راه نافرمانى و حسد درآمدند و پيمان خود را نقض كردند. رسول خدا آنها را فراهم ساخت و به آنان گفت : اى گروه يهود! از آنچه بر سر قريش آمد بترسيد و اسلام آوريد…
بزرگان طايفه در جواب رسول خدا گفتند: اى محمّد! چنان گمان مى برى كه ما همچون قريش خواهيم بود، به خدا قسم : اگر ما با تو جنگ كرديم ، خواهى فهميد كه مرد ميدان ماييم نه ديگران . [3]
رسول خدا بعد از پاسخ درشتى كه از سران اين طايفه شنيد، ابولبابه را در مدينه به جانشينى خود گماشت و با سپاه اسلام ، آنان را محاصره كرد تا به تنگ آمدند و تسليم شدند، ولى از كشتن آنان در گذشت ، فرمود تا از مدينه بيرونشان كنند و اموالشان پس از اخراج خمس بر مسلمانان قسمت شد.
غزوه سويق
ذى حجّه سال دوم : ابوسفيان در بازگشت از بدر به مكّه ، نذر كرد كه تا با محمّد جنگ نكند و انتقام بدر را نگيرد، با زنان آميزش نكند، پس با 200 سوار از قريش بيرون آمد و راه نجديّه را در پيش گرفت تا در يك منزلى مدينه فرود آمد، آنگاه به سوى مدينه تاختند و در ناحيه اى به نام عريض چند خانه را آتش زدند و مردى از انصار را با هم پيمانش در كشتزار كشتند و سپس به مكّه بازگشتند.
رسول خدا با 200 نفر از مهاجر و انصار، ابوسفيان و همراهانش را تا قرقرة الكدر تعقيب كرد، امّا بر دشمن دست نيافت و پس از پنج روز به مدينه بازگشت و چون ابوسفيان و همراهان در حال گريختن ، به منظور سبكبارى قسمتى از بار و بنه خود را ريخته بودند و از جمله مقدار زيادى سويق )آرد جو يا گندم ) به دست مسلمانان افتاد، اين غزوه را غزوه سويق گفتند.[4] )ذى حجّه سال دوم ، 22 ماه بعد از هجرت(.