حمایت و تربیت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم توسط ابوطالب
س:اینکه می گویند ابوطالب وظیفه حمایت و تربیت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را انجام می داد را توضیح دهید؟
ج: در دوران قبل از بعثت و از همان دوران کودکی نسبت به تربیت پیامبر همت گماشت و در آشنا کردن او با دنیای آن روز دریغ نکرد، به عنوان نمونه توجه ویژه ابوطالب به پیامبر در سفر اولش به همراه ابوطالب به شام که بسیار مراقب رفتار پیامبر و ادب او بود که حتی به سفارش بحیرای راهب از ترس جان برادرزاده اش ، سفر شام را نیمه کاره رها کرد و برگشت.در سفر دوم پیامبر به شام و آشنایی او با خدیجه ، و حتی قول گرفتن از خدیجه برای دادن مزد دو برابر به پیامبر نیز آثار توجه ابوطالب به منافع و تربیت برادرزاده اش پیداست،در آن هنگام خدیجه نیز پاسخ خوبی به ابوطالب داد و گفت: اگر برای بیگانه ای چنین می خواستی می پذیرفتم چه رسد که برای دوستی نزدیک چنین خواسته ای داری .
خطبه ابوطالب در مراسم عقد خدیجه و محمد صل الله علیه و آله و سلم نیز نشان از حمایت ابوطالب از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و مقام والای محمد صل الله علیه و آله و سلم نزد عمویش دارد. این ازدواج به وساطت ابوطالب انجام شد و هم او در مراسم عقد خطبه ای چنین خواند: سپاس خدای راکه ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل قرار داد و ما را بر کعبه ای حرام و حرمی امن ، سرفراز داشت و ما را بر مردم سروری دادو شهر ما را که در آن هستیم مبارک گردانید. سپس براستی برادر زاده ام محمد ابن عبدالله گر چه از مال تهی است اما با هیچیک از مردان قریش سنجیده نشود مگر بر او فزون آید و با احدی سنجیده نشود مگر از او بزرگتر باشد. [1]
حمایت ابوطالب از پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) در دوران بعثت نیز وجود داشت و از آنجا آغاز شد که : در روزهای آغازین انتشار اسلام ، پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) و پیروانش در حال نماز خواندن بودند . ابوطالب چون این صحنه را دید جعفر را هم به تبعیت از آنان فرستاد. از آن پس ابوطالب قصد کرد تا زنده است از پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) حمایت کند.در طول سالهای دعوت پنهان مشکلات قابل توجهی برای پیامبر پیش نیامد اما به هنگام دعوت آشکار، از سال سوم به بعد ،نقش ابوطالب در حمایت از پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) نمود بیشتر و مصادیق بارزی می یابد . دشمنی قریش با پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) از زمانی آغاز شد که پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) در مقاطع مختلف مردم را به اسلام دعوت می نمود و و به بدگویی بتان می پرداخت. از این رو قریشیان زبان به گلایه گشودند منافع آنان در پیروی طبقات ضعیف از بتان بود و این رول برای آنان شوکت و جلالی آفریده بود. آنان به شکایت از پیامبر نزد ابوطالب آمدند که: برادرزاده ات به خدایان ما بد می کوید . [2] در این زمان ابوطالب رییس قبیله قریش و سالار بنی هاشم بود. او به نرمی با قوم خود سخن گفت و آنها را باز گرداند. این شکایت ها چند با رتکرار شد و ابوطالب هر بار به شکلی با قریش سخن گفته آنها را برگرداند .آنان از مدارای ابوطالب با پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) به خشم آمدند و به او پیشنهاد کردند عماره ابن ولید را که جوانی آراسته بود بگیرد و او را به پسر خواندگی خود بپذیرد و در برابر آن محمد(صل الله علیه و آله و سلم) را به آنها بدهد تا او را بکشند.ابوطالب به خشم آمد که: این دور از انصاف است ، و اشعاری در مدح برادر زاده اش خواند. [3]
احمد ابن ابی واضح یعقوبی در کنار این مطلب ، داستان دیگری را نقل می کند که : وقتی گروهی از مسخره کنندگان قریشی به پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) و سایر نماز گزاران توهین کردند پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) به شکایت نزد عموی خود آمد، ابوطالب سخت در خشم شد و شمشیر به کمر بسته به میان آنها آمده عمل آنان را تلافی نمود.قریشیان یک بار هم به ابوطالب پیشنهاد نمودند تا وعده ی مال و غیر از آن به پیامبر بدهد اما پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) در پاسخ گفته بود : به خدا اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپم قرار دهید دست از دعوت بر نمی دارم . ابوطالب نیز به پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) قول داد از او حمایت می کند . [4]
[1] . یعقوبی ، پیشین ، ص 376
[2] . محمد ابن جریر طبری، تاریخ طبری ج 2 ، بیروت دارالتراث ، بی تا ، ص 366
[3] . محمد ابن ابی واضح یعقوبی ، تاریخ یعقوبی ج 1 ، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران ، ص381
[4] . سید جعفر شهیدی ، تاریخ تحلیلی اسلام ، تهران ، نشر دانشگاهی ، 1366، ص 49