حکومت محمدرضاشاه
س:حکومت محمدرضاشاه چگونه بود؟
ج: 1
مردم در اين پنجاه سال آزادى نداشتند كه ، نه يك وكيل ونه يك مجلس و نه يك دولت ، هيچى مربوط به ملت نبود همه چيز متكى به خارج بود يك آدم فاسد را وقتى آوردند گذاشتند سر يك مملكتى ، تحميل كردند بر يك مملكتى به آنجا رسيد كه همه چيز مملكت را از دست داد و هى ثناخوانى خودش كرد و وادار كرد كه راديوها هم بگويند و وادار كرد كه مطبوعات هم بگويند، همه را الزام كرد كه بايد بگويند، همه ثناخوانى بايد بكنند.[1]
2
قوه مجريه هم كه همه مى دانند كه چه جنايت هائى در اين كشور مرتكب شدند و خود آن مرد كه يك مقام غير مسئول به حسب اصطلاح آنها داشت در رأس همه جناينتكارها بود، جنايتكارها همه الهام از او و او الهام از اجانب مى گرفت .[2]
3
اگر چنانچه پنج سال پيش از اين ، ده سال پيش از اين را شما در نظر بياوريد، وضع آن وقت را در نظر بياوريد، حكومت آن وقت را در نظر بياوريد، ملت را نسبت به حكومت و حكومت را نسبت به ملت در نظر بياوريد و حبس ها و زجرها و تبعيدها و قتل ها را كه درآن حكومت واقع مى شد به نظر بياوريد و از خودتان سؤال كنيد كه چه شد كه اين شد؟ چه شد كه يك روز آن طور جنايتكارى ها واقع مى شد و اختناقها و آن مسائل و مصائب براى كشور ما بود و حالا چه شده است كه ما آزادانه اينجا با هم نشستيم و شما آزادانه مسائلتان را با مردم مطرح مى كنيد.[3]
4
در مملكت ما يك ديكتاتورى شد مثل رضاخان ، محمدرضا ديكتاتور بود منتها به يك صورتى غير صورتى كه پدرش عمل مى كرد.[4]
5
شما اگر توجه كنيد به حكومت هائى كه در تاريخ بوده است و خصوصا در اين پنجاه سال ، ملاحظه مى كنيد كه آنهائى كه در رأس امور بودند، آنها از اين ملك ها و سلطنه ها و عرض مى كنم كه از اين سنخ مردم و به اصطلاح از اشراف بودند وقتى كه اشراف به قول خودشان و اعيان و متمكنين و يال و كوپال دارها متصدى امور يك كشور شدند، قهرا اينها مردم را به حساب نمى آورند.[5]