داستان معروفی که درمورد مرغ بریان درکتابهای اهل سنت
س: داستان معروفی که درمورد مرغ بریان درکتابهای اهل سنت نیزهست ونتیجه آن فضیلت امیرالمومنین بر دیگران است؟
ج: در پاسخ به این سوال باید گفت این داستان بیشتر در منابع اهل سنت از انس بن مالک و عایشه نقل شده است و دلیلی بر فضیلت امیرالمومنین بر دیگران می¬باشد. اینکه این داستان از دو نفر به یک شکل نقل شده شاید به این دلیل بوده که این ماجرا دو مرتبه اتفاق افتاده و یا اینکه یکی از آنها صحیح می¬باشد. به هر حال به نقل داستان از زبان مالک بن انس می¬پردازیم:
در كتاب صحيح ترمذى جلد 13 صفحه ى 170 از انس بن مالك نقل شده كه گفت: در مقابل پيغمبر اكرم (ص) مرغى طبخ شده گذاشته بودند پيغمبر اكرم (ص) دست به دعا برداشت و عرض كرد:
«خدايا محبوبترين مخلوقت را بفرست تا با من از اين مرغ بخورد» ناگهان ديديم على بن ابيطالب عليهالسلام پيدا شد و با رسول اكرم (ص) مشغول خوردن آن مرغ شدند.
اين حديث از معروفترين احاديثى است كه در كتب اهل سنّت به اسناد مختلف نقل شده و به عنوان حديث «طير مشوى» معروف است.
طبرى در كتاب ذخائر العقبی مىنويسد كه انس بن مالك مىگفت: مرغ طبخ شدهاى براى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله آوردند پيغمبر اكرم (ص) بسم اللّه گفت و يك لقمه از آن را خورد و عرض كرد: پروردگارا محبوبترين خلق خودت در نزد تو و من را بفرست تا با من از اين مرغ بخورد.
در اين موقع على بن ابيطالب عليهالسلام در زد من فهميدم كه على بن ابيطالب عليهالسلام پشت در است و در مىزند گفتم: كيست؟ گفت: على هستم. من گفتم: رسول اكرم (ص) كار دارند. دوباره ديدم پيغمبر اكرم (ص) لقمهى ديگرى خورد و باز همان دعا را كرد و على بن ابيطالب عليهالسلام هم دوباره در زد من گفتم: كيست؟ على عليهالسلام گفت: منم. باز هم به على عليهالسلام گفتم: پيغمبر (ص) مشغول كارى است.
براى مرتبهى سوّم پيغمبر اكرم (ص) لقمهى ديگرى برداشت و خورد و همان دعاى قبل را تكرار كرد براى بار سوّم على بن ابيطالب عليهالسلام در زد وقتى من گفتم: كيست؟ او با صداى بلند كه رسول اكرم (ص) شنيد جواب داد: منم.
رسول اكرم (ص) فرمود: انس در را باز كن، من در را باز كردم على عليهالسلام وارد شد، وقتى پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآله چشمش به على عليهالسلام افتاد تبسّم فرمود و گفت:
«خدا را شكر كه تو را قرار داد»، من در هر لقمه كه مىخوردم دعا مىكردم كه خداى تعالى محبوبترين كسانى كه نزد او و نزد من است بفرستد و با من هم غذا شود حالا مىبينم آن كس تو هستى.
على عليهالسلام عرض كرد: به حقّ خدایى كه شما را به رسالت مبعوث كرده من سه مرتبه در زدم ولى انس مرا راه نداد و ردم كرد. پيغمبر اكرم (ص) به انس بن مالك فرمود: چرا در را باز نكردى و به او جواب رد دادى.
انس مىگويد كه من گفتم: دوست داشتم يكى از انصار مىآمد و مشمول دعاى شما مىشد. پيغمبر اكرم (ص) با تبسّم فرمودند: به خاطر محبّتى كه به اقوامش دارد اين كار را كرده او را ملامت نمىكنيم.
از عایشه هم قریب به همین روایت نقل شده است که به جهت اختصار از نقل آن خودداری می¬کنیم.
لازم است اشاره شود که مأمون در مباحثه¬ای با دانشمندان اهل سنت در اثبات فضیلت علی علیه السلام بر دیگران از این روایت استفاده کرده که اين مباحثه را شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا و احمد بن عبد ربه كه از علماى اهل سنت است در كتاب عقد الفريد حكايت كرده است که خلاصه آن این است: مأمون گفت اى اسحاق آيا خبر مرغ بريان كه براى پيغمبر صلى الله عليه و آله آورده بودند و آنحضرت بدرگاه خدا عرض كرد خدايا محبوبترين بندگان خود را پيش من بفرست تا در خوردن اين مرغ با من شركت كند و در اينوقت على عليهالسلام سر رسيد صحيح است؟ اسحق گفت بلى. مأمون گفت قضيه از چهار صورت خارج نيست:
1ـدعاى پيغمبر صلى الله عليه و آله مستجاب شد و على كه محبوبتر از همه بوده بلافاصله خداوند او را حاضر گردانيد.
2ـدعاى پيغمبر مردود شد و على عليه السلام تصادفاً آنجا آمد.
3ـخدا با اينكه كسانى را بهتر از على داشت مع الوصف على عليه السلام را فرستاد.
4ـخدا فاضل و مفضول نمىشناخت و همينطور بيحساب على عليه السلام را فرستاد.
اى اسحاق اگر احتمال اول را بپذيرى كه مقصود ما حاصل است و از سه احتمال ديگر هر كدام را جرأت دارى و از كفر و گمراهى آن نميترسى انتخاب كن.
اسحاق مدتى سر بزير افكند و سپس همان آيه ثانى اثنين اذ هما فى الغار اذ يقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا(توبه/40) را پيش كشيد و از اينكه خدا ابوبكر را رفيق و همصحبت پيغمبر خوانده است خواست فضيلتى براى ابوبكر بتراشد.
مأمون با چهره تعجب آميز گفت سبحان الله تا چه اندازه پايه دانش و اطلاع تو به لغت، سست و ضعيف است؟مگر حتما صاحب به كسى گفته مي¬شود كه در رديف هم صحبت خود يا هم¬عقيده با او يا از نظر شخصيت از سنخ او باشد؟ مگر قرآن از رفاقت يك نفر كافر با مؤمن خبر نمي¬دهد آنجا كه فرمايد: قال له صاحبه و هو يحاوره اكفرت بالذى خلقك من تراب (كهف / 37) مصاحب او در حاليكه با او محاوره و جدال مي¬كرد گفت آيا كافر شدى به آن كسى كه ترا از خاك آفريد؟)
سپس گفت: اما جمله ان الله معنا كه براى دلدارى ابوبكر گفته شده است در اثر حزن و اندوه او بوده است اكنون بگو ببينم اين حزن و پريشانى ابوبكر عمل خوب و طاعت بود يا عمل بد و معصيت؟
اگر طاعت و خوب بود چرا پيغمبر صلى الله عليه و آله از آن ممانعت مي¬كرد و اگر معصيت و بد بود پس چه فضيلتى در اين مصاحبت براى ابو بكر مي¬توان قائل شد؟گذشته از اين خداوند در غار آرامش خود را بر كه فرستاد؟اسحاق گفت بر ابوبكر زيرا پيغمبر صلى الله عليه و آله از آن بی¬نياز بود.
مأمون گفت بگو ببينم آنجا كه خداوند فرمايد: و يوم حنين اذ اعجبتكم كثرتكم فلم تغن عنكم شيئا و ضاقت عليكم الارض بما رحبت ثم وليتم مدبرين، ثم انزل الله سكينته على رسوله و على المؤمنين(برائت / 25 و 26) . (روز حنين وقتى كه از زيادى عده خودتان خوشتان آمد ولى آن زيادى هيچ سودى بشما نبخشيد و زمين با آن پهناورى بر شما تنگ شد و شما از پيش دشمن فرار كرديد و بعد از آن خدا آرامش خود را برسول خود و بر مؤمنين فرو فرستاد.) اولا فراري¬ها چه كسانى بودند و باز ماندگان چه كسانى، ثانيا سكون و آرامش بر چه اشخاصى نازل شد؟
مگر نه اينست كه ابوبكر و عمر جزو فراريها و على و عباس و پنج نفر ديگر با پيغمبر صلى الله عليه و آله باز مانده بودند و على عليه السلام به تنهایى شمشير مي¬زد و عباس هم مهار مركب رسول خدا را گرفته و آن پنج نفر نيز اطراف پيغمبر پروانه وار دور ميزدند؟ مگر نه اينست كه خداوند مي¬فرمايد آرامش خود را به پيغمبر و مؤمنين كه همين هفت نفر بودند فرو فرستادم پس چطور رسول خدا صلى الله عليه و آله در آنجا از سكون و آرامش الهى بى نياز نبود و چرا ابوبكر شايستگى اين آرامش را پيدا نكرد؟ اكنون بگو ببينم كسى كه در چنان معركهاى بدون كمترين ترس و لرزى يكتنه با آن گروه انبوه بجنگد و لطف و آرامش الهى شامل حالش شود افضل است يا كسيكه در غار با وجود پيغمبر شايستگى بهرهمند شدن از آرامشى كه بآنحضرت نازل شده است نداشته باشد؟
آيا كسى كه شب هجرت را در بستر پيغمبر خوابيد و با كمال ميل و اخلاصجان خود را براى سلامت و نجات آنحضرت بخطر انداخت افضل است يا كسى كه در غار با وجود اينكه رسول خدا در كنارش بود مي¬ترسيد و اندوهگين بود؟