دلایل روی آوردن به مواد مخدر
چرا در برخی از بخشهای کشورمان روی آوردن جوان ها به مواد مخدر زیاد است؟
در هر جامعه ای نیروی فعال و جوان بعنوان یكی از ذخایر و سرمایه های آن جامعه محسوب و مطرح میباشد و در عمل نیز چرخهء فعالیت های مختلف پیكره اجتماع بطور مستقیم و غیر مستقیم متكی به نیروهای فوق است اما چند دلیلی عمده :
1- جوانان و نوجوانان بعلت عدم اطلاع از عواقب وخیم و خطرناك اعتیاد برای تفریح و خوشگذ رانی و لذایذ آنی ، موادمخدر را مصرف و با تكرار آن معتاد میشوند .
2- گروهی از جوانان مواد مخدر را وسیله نجات خود از مشكلات دانسته و برای رها شدن از ناراحتی ها و فشار و سختی های زندگی مدرن در شهرها بدان پناه می برند. البته باید گفت كه گروه دیگری از مردم ممكن است با چنین دشواریهایی روبرو شوند ولی هیچوقت بسراغ این مواد خطرناك و هستی برانداز نروند.
3- گروهی استفاده از موادمخدر را برای معالجه و تسكین دردهای جسمانی و روحی خود مؤثر میدانند و بتدریج به اعتیاد مبتلاء می شوند .
4- آزادی بیش از حد به جوانان و نوجوانان و عدم مراقبت و راهنمایی آنان در ساعات فراغت و بیكاری و عدم علاقه به تفریحات سالم و ورزش از علل اعتیاد به موادمخدر میباشند.
5- وجود اختلافات خانوادگی و گاهاً متلاشی شدن كانون گرم خانواده در اثر طلاق ، كمبود محبت ، بیكاری ، عدم دسترسی به امكانات رفاهی و اجتماعی و فرهنگی و بیسوادی و كم سوادی و فقدان احساس مسئولیت و نداشتن چشم انداز درست به آینده نیز از علل مهم اعتیاد در قشر جوانان و نوجوانان میباشد.
6- معاشرت با دوستان و همسالانی كه معتاد هستند و تحریك شدن از طرف آنان و كنجكاو شدن آنها برای مصرف مواد آنان را بسوی مواد مخدر جلب و جذب میكند.
7- آلوده بودن اجتماع به موادمخدر و دسترسی آسان به آن و داشتن دیدگاههای انحرافی به مسائل زندگی مثل رقابتهای بیهوده و عدم درك موقعیت و توانائیهای واقعی خود و به قول معروف یك شبه ره صد ساله پیمودن از عوامل دیگر گرایش بسوی اعتیاد میباشد.
8 – سوء استفاده قاچاقچیان از جوانان و نوجوانان بلاتكلیف و رها شده در اجتماع بعنوان ابزار و اهرم خود برای فروش و توزیع موادمخدر كه بهترین شیوه استفاده از این قشر ، به اعتیاد كشاندن آنها است.
9- از نظر روانی ، معتادین دارای تعادل روانی نبوده و دارای شخصیت تلقین پذیر هستند و غالباً از انواع افسردگیها رنج می برند و احساسات پایداری ندارند و مضطرب و بیقرار هستند و عقده حقارت و خودكم بینی دارند و اعتماد به محیط وآینده ندارند و فشار ناشی از مشكلات اقتصادی می تواند منشاء بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی باشد ، هر زمان میزان بهره وری و استفاده افراد از امكانات اجتماعی تنظیم شود و آنها به تناسب استعداد از حداقل امكانات اجتماعی برخوردار باشند بسیاری از مفاسد اجتماعی خودبخود از بین خواهد رفت و بالعكس ، اگر فشارهای روانی ناشی از فقر ادامه یابد امكان دارد در یك حد متوقف نشده و به سیر قهقرایی خود ادامه دهد و فرد بیمار آلوده به مفاسد اجتماعی در جریان سقوط این بیماری در سرازیری روی یخ قرار گیرد و به نابودی كشیده شود.
نتیجه :
اگر بسیاری از خانواده های ما و مربیان اجتماع به این سخن مولا علی (ع) كه میفرماید: “همانا قلب و جان و روان جوان مانند زمین خالی ، آماده ای است كه هر بذری در آن پاشیده شود می پذیرد و بارورش میكند.” ارج نهاده بودند و تعلیم وتربیت و آموزشهای صحیح و دادن آگاهی به موقع به جوانان ونوجوانان بذر راستی و درستی را در نهاد آنان كاشته بودند امروز با تصمیمی جدی و استوار به استقبال امور زندگی فردی و اجتماعی می شتافتند ولی متاسفانه این بذر به موقع در نهاد آنان پاشیده نشده و قلب آنان سخت گردیده و عقل و فكرت آنان به امور دیگری مشغول است و بار كجی در دست آنهاست كه آنان را به سرمنزل مقصود واقعی نخواهد رساند