دلیل دادن خمس به سادات
چرا در اسلام خمس را بايد به سادات داد؟ آيا اين كار نوعى امتياز محسوب نمىشود؟
به نظر عدهاى از مفسران حكم وجوب زكات در مكه نازل گرديد و مسلمانان به پرداخت اين فريضه الهى موظف شدند ولى هنگامى كه پيامبر اسلام به مدينه پا نهاد و حكومت اسلامى را پايه گذارى كرد، از طرف خدا مأمور به دريافت زكات از مردم شد تا با آن، دست مستمندان و محرومان جامعه را بگيرد ولى بنىهاشم (سادات) حق نداشتند چيزى از اين بودجه دريافت كنند(1) و اين امر شايد به دو جهت بود:
1. بهانهاى به دست مخالفان نيفتد كه پيامبرصلى الله عليه وآله خويشان خود را بر اموال عمومى (زكات) مسلط ساخته است. اين امر باعث گرديد كه بنى هاشم از دستيابى به زكات دور نگه داشته شوند.
2. استفاده بنى هاشم از زكات يك نوع تفوق و برترى جويى براى غير بنىهاشم محسوب شده و ذلت و خوارى را براى سادات به همراه داشت. خداوند متعال جهت حفظ كرامت و مقامشان زكات را بر آنان حرام ساخت. البته سادات به خودشان مىتوانند زكات بدهند چرا كه حس برترى جويى در اين داد و ستد به چشم نمىخورد(2)
(3)
اين دو امر سبب شد اين قشر از زكات محروم بمانند و از سوى ديگر مىدانيم كه در ميان سادات افراد از كار افتاده، در راه مانده، يتيم و وجود دارند كه بايد به طريقى تأمين شوند. خداوند متعال جهت پر كردن اين خلأ و اكرام و احترام آنان، آيه خمس را پس از جنگ بدر نازل فرمود و محل ارتزاق مستمندان از اين خاندان را، خمس قرار داد. در حقيقت در اسلام دو صندوق وجود دارد: صندوق خمس و صندوق زكات و اين جداسازى نه براى اين است كه سادات سهم بيشترى پيدا كنند بلكه تنها به جهت احترام و اكرام اين خاندان در جامعه مىباشد.
افزون بر آنكه بناى اسلام بر آن است كه سلسله نسب سادات به طور مشخص باقى بماند و به شكلى گم نشود و ياد پيامبر و امامانعليهم السلام در خاطرهها زنده بماند و احترام سادات را به عنوان تكريم جدشان پيامبر اسلام بدانند.(4)
پىنوشت
(1) تفسير نمونه، ج 8، ذيل آيه 60، سوره توبه، ج 14، فضيلت سوره مؤمنون.
(2) ر. ك: وسائل الشيعه، ج 6، ابواب قسمة الخمس، باب 1، ح 8.
(3) حضرت علىعليه السلام در روايتى فرموده:» لم يجعل لنا سهماً فىالصدقه اكرم) الله (نبيه و اكرمنا ان يطعمنا او ساخ ما فى ايدى الناس «» خداوند متعال سهمى براى ما در زكات قرار نداده، بلكه پيامبرصلى الله عليه وآله و ما اهلبيتعليهم السلام را از خوردن چركهاى اموال مردم) زكات (گرامى داشته است «: همان، ابواب قسمة الخمس، باب 1، ح 4.
(4) مطهرى، مرتضى، آشنايى با قرآن، ج 3، ص 83.