دوستی حضرت زهرا(س)وحضرت علی(ع)نسبت به هم
س:دوستی حضرت زهرا(س)وحضرت علی(ع) نسبت به هم چگونه بود؟
ج: دوستدارى شان از يكديگر به صورتى است كه رنگ مكتبى دارد و در اين رنگ است كه آن دو را همرزم و هم مبارزه مى سازد. فاطمه (س) به دفاع از انديشه هاى على (ع) و على (ع) به دفاع از انديشه هاى فاطمه (س) مى پردازد. او همرزم و همپاى على (ع) است همرزم كسى است كه قدرتمندان عرب از سطوت او آرام نداشتند و پابه پاى او به پيش مى رود.
على (ع) مى رزميد و جهاد مى كرد و فاطمه (س) شمشير خونين او را مى شست. فاطمه (س) كانون خانواده را گرم و پناهگاه مى كرد و مى دانست پيروزى على (ع) در عرصه هاى مختلف تا حدود زيادى مربوط به اعتماد نيست به كانون است. و با اين اقدام كمكى مى داد تا رزم على (ع) چشمگير گردد و الحق نقش زن در موفقيت رزمى مرد تا چه حد مؤثر است .
على (ع) از جبهه بر مى گشت و فاطمه (س) مهربان تر از هميشه او را دلگرم مى كرد، تقويتش مى نمود، زخمهايش را مى بست، كوفتگى بدن را مى زدود و البته على (ع) نيز مردى قدرشناس بود – وقتى به خانه مى آمد از حال فاطمه (س) جويا مى شد از تن خسته اش سؤال مى كرد و او را دلدارى مى داد و اين دو دلدار هم بودند.
او حامى على (ع) است. وقتى على (ع) را به مسجد مى بردند چند تن از دشمنان، على (ع) را مى كشاندند و فاطمه (س) هم يك تنه او را مى كشيد و نمى گذاشت به مسجدش ببرند و وقتى هم كه او را جبراً به مسجد كشاندند فاطمه (س) به دنبالش دوان شد. و خطاب به ابوبكر كه آيا مى خواهى مرا از همسرم جدا كنى؟ به خدا قسم اگر از او دست برندارى موى سرم را پريشان كنم، گريبان بگشايم، كنار قبر پدر روم، و در پيشگاه خدا ناله زنم…من درباره على (ع) صبر نتوانم كرد…
زندگى اين دو چنان به هم پيوسته بود كه حتى مرگ هم آنها را از يكديگر جدا نكرد.. موضع زهرا (س) در قبال على (ع) بگونه اى بود كه على (ع) مى فرمود:
– وقتى به خانه مى آمدم و به زهرا نگاه مى كردم تمام غم و اندوهم بر طرف مى شد.
– تا فاطمه (س) زنده بود او را بخشم نياوردم و او نيز كارى نكرد كه من به خشم آيم.
– من هيچگاه از فاطمه (س) كوتاهى نديدم.
– پس از مرگش خطاب به فاطمه (س): تو تسليت بخش من بودى، بعد از تو به كه تسليت جويم
– به معاويه نامه مى نويسد او را سرزنش مى كند كه: بهترين زنان جهان از ما و حمالة الحطب از شماست.
– در سر جنازه اش در حين دفن فرمود اللهم انى راض عن ابنة نبيك خداوندا من از دختر پيامبر(ص) تو راضيم .
– فاطمه (س) دوستى بود كه كسى در دوستى معادل او نبود. حبيب ليس يعدله حبيب…
– و زمزمه على (ع) پس از وفاتش اين بود:
– جانم در قفس تن و در نفسهائى كه مى كشم زندانى است اى كاش اين جان دردمند به همراه نفسهايم از بدن بيرون مى جهيد.
– فاطمه جان بعد از تو خيرى در حيات نيست ترسم اين است كه زندگيم طولانى شود…
– نفسى على زفراتها محبوسة
فياليتها لخرجت مع الزفرات
– لا خير بعدك فى الحيوة و انما
ابكى مخافة ان تطول حياتى
و فرمود اگر بيم چيرگى ستمكاران نبود براى هميشه در كنار قبرت منزل مى كردم و براى اين مصيبت جوى اشك جارى مى نمودم (لولا علبة المسؤولين علينا لجعلت المقام عند قبرك لزاماً و التلبث عنده معكوفا ولا عولت اعوال الثكلى على جليل الزريه.