چرا رابطه با کشورهای کمونیستی جایز است، اما با امريکا و اسرائیل ممنوع؟
مقدمه
جهتگیری شرقی یا غربی، یکی از موضوعات چالشی در طرحریزی راهبردهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است که همواره پس از انقلاب اسلامی ایران، بهعنوان یکی از مسائل محوری، مطرح شده است.
وجود کشورهای گوناگون در نظام بینالملل، تعامل با کشورهای دنیا را برای همۀ کشورها ضروری میکند که نظام اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست و باید روابط خود را در قالب چهارچوبها و اصول دینی در روابط بینالملل تنظیم کند و بالتبع در ارتباط با کشورهای اسلامی یا دینی یا لائیک باید رویکرد متفاوتی داشته باشد.
حال سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که به چه دلیل، جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک حکومت دینی، ارتباط خود را با کشورهای غربی، که عمدتاً مبنی بر ادیان ابراهیمیاند، براساس منازعه و مواجهه تنظیم کرده است؛ اما ازسویدیگر با کشورهای شرقی که عمدتاً ادیان انحرافی یا حتی همانند کمونیستها، ضد دین هستند، رابطۀ خود را براساس همگرایی تنظیم کرده است؟
پاسخ
تمایل جمهوری اسلامی ایران به شرق و زاویهگرفتن آن از غرب، ریشه در عوامل متعددی دارد. پیش از بیان این ریشهها، باید خاطرنشان کرد که این مسئله دارای پیشفرضهای نادرستی است که قبل از ورود به آن میبایست تبیین شود. پس از تشریح پیشفرضهای نادرست، هریک از عوامل انتخاب این رویکرد بهشکل مجزا بررسی میشود.
درخصوص پیشفرضهای نادرست مسئله باید گفت:
- تصویر کمونیستی از کشورهای چین و روسیه، یک روایت مخدوش از وضعیت کنونی این دو کشور است؛ چراکه در این دوران دیگر نمیتوان از چین و روسیه با عنوان یک کشور کمونیستی یاد کرد؛ زیرا کشور چین درحالِحاضر، رویکرد لیبرالی را در مناسبات اقتصادی در پیش گرفته است و فقط ظاهر یک کشور کمونیستی را دارد. دربارۀ روسیه نیز باید گفت که همین وجه ظاهری نیز، بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۲۶ دسامبر ۱۹۹۱م بسیار کمرنگتر از کشور چین است.
- بین یهود و صهیونیسم (Zionism) و همچنین بین مسیحیت و حکومتهای غربی، تفاوت فاحشی وجود دارد که این نوشته، بهدنبال پاسخ به این بخش از مسئله نیست.
اما درخصوص محورهای تعاملی جمهوری اسلامی ایران با دنیا، نخستین محور، ماهیت استکباری است. درخصوص این محور باید گفت که در طرحریزیهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نقطۀ کانونی تعامل با کشورهای جهان، بیش از اینکه بر مفاهیمی چون ادیان و مذاهب استوار باشد، براساس مفهوم قرآن است که معمار کبیر انقلاب آن را در سیاست خارجی جمهوری اسلام بنیان نهاده است؛ و آن تقسیمبندی جهان براساس مستضعف و مستکبر است.[1]
لوازمی که این مفهوم درپی دارد این است که مستضعف شامل تمام مردم ظلمکشیدۀ جهان میشود حتی غیرمسلمانان و هر ملتی از شرق تا غرب عالم که زیر سلطۀ مستکبران قرار دارند. همچنین، مستکبر نیز شامل تمام سلطهطلبان عالم و ایادی آنها و حتی کشورهای مسلمان حامی مستکبران نیز میشود.[2] همچنین، نسبت به کشورهایی که استکبار نمیورزند و در میانۀ این دو تقسیم قرار میگیرند، پیشنهاد امام امت، روابط مسالمتآمیز است.[3] با این چهارچوب تحلیلی، کشورهای شرقی از لحاظ گفتمانی، قرابت بیشتری با گفتمان انقلاب اسلامی ایران دارند تا کشورهای غربی که مسیحی هستند.
محور دوم که باید به آن توجه کرد، بحث نزاع وجودی غرب در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران است. غرب و بهشکل خاص ایالات متحدۀ امريکا، از پیش از شکلگیری انقلاب اسلامی، با حمایت همهجانبه از شاه و کشتار 17 شهریور 1357 و حمایت از شاه پس از فرار از کشور، طرحریزی کودتا پیش و پس از انقلاب اسلامی، بهرسمیتنشناختن انقلاب مردم ایران، حمایت از صدام در جنگ تحمیلی، اعمال تحریمهای ظالمانه، حمایت از گروهایی ضدانقلاب و جداییطلب و تأکید همواره بر طرح «رژیمچنج»[4] باعث شده است که ایران با بدبینی با ایالات متحده تعامل کند. این در حالی است که کشورهای شرقی (چین و روسیه) در روابط خود با ایران، بهدنبال براندازی نیستند.
محور سوم که باید خاطرنشان کرد، تجارب تاریخی حاصل از چهار دهه تعامل ایران با کشورهای غربی و شرقی است. هنگامیکه به تعاملات تهران و واشنگتن در تحولات بعد از انقلاب مینگریم، شاهد آن هستیم که همواره با بدعهدی ایالات متحده با ایران مواجه بودهایم. توافقنامۀ الجزایر، مذاکرات مکفارلین، مذاکرات آزادسازی گروگانهای امريکایی در لبنان، همکاری با امريکا در افغانستان و عراق، و مذاکرات هستهای که درنهایت منجر به امضای برجام شد؛ همۀ این موارد حاکی از بدعهدی امريکا در تعامل با ایران است که درمورد آخر، خروج یکجانبۀ امريکا از برجام و اعمال تحریمهای بیسابقه و فلجکننده، رابطۀ دو کشور را بیش از گذشته تیرهوتار کرد؛ حال آنکه همکاریهای ایران و شرق حاکی از تجاربی موفق است.
در مهمترین این تعاملات، همکاری ایران اسلامی با روسیه در برابر داعش باعث شد تا در کنار هم، ابرپروژۀ «غربی، عبری و عربی» در منطقه را شکست داده و شاهکار قرن را رقم بزنند. این تجارب، استراتژیستهای جمهوری اسلامی را مجاب میکند تا قرابت بیشتری به شرق داشته باشند.
رابطه ایران و آمریکا
چهارمین محور، وجوب تأمین نیازهای فراوان خارجی ایران است. ایران نیازهای متعدد خارجی دارد: از انتقال تکنولوژی نوین به داخل کشور گرفته تا توسعۀ زیرساختها، سرمایهگذاری خارجی، توسعۀ اقتصادی و رفع نیازهای نظامی. طبیعی است در چنین وضعیتی وقتی دنیای غرب درهای خود را به روی ایران ببندد، تهران به کشورهایی روی میکند که روی خوش به او نشان دهند و درحالِحاضر این چین و روسیه هستند که ایران را در جمع خود پذیرفتهاند.
عضویت در سازمان همکاری امنیتی شانگهای و اقتصادی اوراسیا، اقدام مؤثری است که میتواند کمی از خسارتهای ناشی از فشارهای تحمیلی و یکجانبۀ ایالات متحده را رفع کند و بیش از هر طرفی این خود ایران است که میتواند از منافع آنها بهرهمند شود. بهعبارتی، تجارب تلخ اعتماد به غرب در این زمینه باعث شده است که ایران اسلامی برای رفع نیازهای خود از کشورهای شرقی کمک بگیرد.
آخرین محور، فهم دقیق ایران از تحولات نظام بینالملل بوده که حاکی از تغییر قدرت جهانی از غرب به شرق است. روسیه، پهناورترین کشور جهان از لحاظ جغرافیایی، بهپشتوانۀ قدرت نظامی و امنیتی خود بهعنوان یکی از قدرتهای نوظهور اقتصادی در جهان مطرح است. ازسویدیگر، چین نیز بهعنوان قدرت اقتصادی مهم دنیا که در دو دهۀ اخیر رشد خیرهکنندهای بهویژه در زمینههای اقتصادی و نظامی داشته، درحال تبدیلشدن به قدرت نخست جهانی است. این امر حاکی از چرخش هستۀ قدرت و مرکز ثقل نظام بینالملل از غرب به شرق است.
فهم راهبردی تهران از آیندۀ نظام بینالملل، باعث شده است تا رویکرد «گردش به شرق» در دستور کار دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد. سخنان اندیشمندان بزرگ روابط بینالملل نیز مؤید فهم دقیق ایران پیرامون انتقال (شیفت) قدرت از غرب به شرق است؛ امری که بهگفتۀ استراتژیستهای غربی از بحران مالی سال 2008م شروع شده و با سرعت فزایندهای پیش میرود.
نتیجه
محورهای پنجگانۀ گفتمان قرآنی استکبار و استضعاف، نزاع وجودی بین ایران و غرب، تجارب تاریخی بین تهران و واشنگتن، لزوم تأمین نیازهای اساسی کشور و درنهایت تحولات کلان نظام بینالملل، باعث شده است تا جمهوری اسلامی ایران، راهبرد کلان خود را براساس قرابت به کشورهای شرقی تنظیم کند. تجربۀ تاریخی بیش از چهار دهۀ تعامل کشورهای غربی و شرقی حاکی از آن است که اتخاذ این راهبرد ازسوی تهران، ثمرات بیشتری نسبت به راهبرد نزدیکی به غرب برای ایران بهارمغان آورده است.
منابع
[1]. سیدروحالله موسوى خمینی، صحیفۀ امام، تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ج 7، ص 292.
[2]. همان، ص 488.
[3]. همان، ج 18، ص 323.
[4]. «تغییر رژیم» یا «رژیمچنج» در علوم سیاسی، جایگزینی یک رژیم یا نظام، با رژیم و نظامی دیگر است. استفاده از این اصطلاح، حداقل به سال ۱۹۲۵ میلادی بازمیگردد. تغییر رژیم میتواند ازطریق تسلط یک قدرت خارجی، انقلاب، کودتا یا بازسازی نظام پس از درهمشکستن حکومت قبلی رخ دهد.