راههای رسیدن به کمال
متن پرسش: راههای رسیدن به کمال و دستیابی به عرفان را توضیح دهید؟
متن پاسخ: چه سخن زیبایی و چه معنی بلندی! یک قدم بر خویشتن نه! آن دگر بر کوی دوست عرفان به دو بخش نظری و عملی تقسیم می شود. بسیارند کسانی که فقط در عرفان نظریکوشیده حتی به مقام تدریس آن نیز نائل شده اند و کم نیستند سالکانی که فقط به عرفان عملیپرداخته اند. دسته سومی هم هستند که نادرند، عارفانی که دو بعد نظر و عمل را هم سو و هم وزن،به کمال رسانده اند. حقیقت امر نیز، همین است که کمال کامل در سایه سیر علمی و عملی حاصلمی شود. اساتید اخلاق و عرفان ابتدا سیر عملی را تدوین کرده اند که مقدمه و زمینه سیر عملی را فراهممی کند. برای نمونه، سیر علمی در منظر علامه حسن زاده آملی(دامت برکاته) به این قرار است: مرحله اول: دروس معرفت نفس (۱۵۳ درس) تالیف خود استاد علامه مرحله دوم: اتحاد عاقل و معقول (۳۴ درس) تالیف خود استاد علامه مرحله سوم: عیون مسائل نفس (۶۶ عینی) تالیف خود استاد علامه چنانچه در کنار این دروس، از محضر استادی که مبانی عرفان نظری را خوب می داند، بهره مندشوید، و این سیر علمی را در چند سال طی کنید، بسیار آماده سیر عملی خواهید شد. آنگاه بهدروس حاشیه ای می توان پرداخت. «شرح چهل حدیث» و «شرح دعای سحر» و «مصباح الهدایه» امام خمینی(ره) دروس اینبخش را تشکیل می دهد و بهتر است این درس ها توسط استاد ارائه شود. یکی از رسالت هایاستاد این است که مقدمات طی راه عملی را فراهم می کند و مقدمه این راه «اهتمام تام و تمام بهشریعت و رساله احکام» است. نگارنده این سطور وقتی به یکی ازاساتید مراجعه ای داشت تابرنامه ای و دستوری بگیرد، جواب آن بزرگوار این بود «برای اینکه سیر شما سریعتر شود، ازرساله احکام شروع کنید.» مقلد هر که هستید رساله عملیه آن فقیه بزرگوار را سرلوحه تمام کارهای نظری و عملی خود قراردهید و به یقین بدانید تا پایان راه سلوک، به این ره توشه نیاز هست و اصلاً فقه و عرفان در هیچمرحله و در هیچ مرتبه ای از هم جدایی ندارند. گذشته از این مطالب، بر ای اینکه مقداری از سوز و عطش شما را فرو بنشانیم، به برخیعرصه های سیر و سلوک اشاره می کنیم. امید داریم، اگر راهنما و راهگشا بود، ما را از نتایج آنآگاه ساخته، این ارتباط دوام یابد تا زمانی که خداوند توجه کند و خود تربیت بنده سالکش را،بطور مستقیم، بر عهده گیرد که او ولی صالحان و مومنان است، (سوره بقره، آیه الکرسی) ۱ ـ عزم و اراده: عزم راسخ اولین رکن سیر و سلوک است. عزم آن نیروی خدادادی است کهاستواری و استحکام آدمی را تضمین می کند. عزم از چند جهت اهمیت دارد: اول: عزم و اراده همچون رشته ای است که تمسک به آن، آدمی را از سقوط در دام نفس، شیطان و دنیاگرایی، حفظ میکند. دوم: آنچه انسان را در مسیر رشد و کمال سیر می دهد، عزم است. گوهر خود را هویدا کن، کمال این است و بس خویش را در خویش پیدا کن، کمال این است و بس (میرزا حبیب مجتهد خراسانی) سوم: عزم رکن بنیادی سلوک است. امام کاظم(ع) در دعای ۲۷ رجب، به اهمیت عزم در سلوک الهی، اینگونه تصریحنموده اند: (خدایا!) من حقیقتاً دانستم؛ بهترین توشه روندگان به درگاهت؛ بهترین زاد راه قاصدان کویت، تصمیم جدی و ارادهراسخ است. اراده راسخی که تحت اختیار توست. (خدایا!) با تصمیم جدی با تو مناجات می کنم، (و قد علمت ان افضل زادالراحل الیک عزم اراده یختارک بها؛ حاج شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص ۲۵۴) معنای عزم چیست؟ تصمیم جدی و قطعی و بی بر و برگرد را عزم گویند. خصوصیت عزم این است که به انسان حالتمی دهد و او را بی قرار، واله و شیدا می سازد. همچون کسی که می خواهد مسافرتی برود، شب پیش از سفر از خواب می پرد.عزم در سیر و سلوک نیز اینگونه است. سالک بوسیله عزم، بدون اینکه اعمال زیادی را انجام داده باشد، مراتبی درونی را طیمی کنند. امام علی(ع) درباره ویژگی های پرهیزکاران می فرماید: «روز را به شب می رساند در حالی که همواره سپاسگزار است . شبرا بروز می کند در حالی که همواره با یاد حق به ذکر مشغول است (ذکر در واقع مطابق بودن اعمال با گفتارهای قرآن است)،(یمسی و همّه الشکر و یصبح و همّه الذکر، یبیت حذرا و یصبح فرحاً). در ادامه می فرماید: شب را به پایان می برد در حالی که از غفلت خویش نسبت به حق می ترسد و روز را با شادی اعمالخوب که انجام می دهد به پایان می برد، (نهج البلاغه، خطبه همام یا متقین) تقویت دیگر اصول و ارکان سیر و سلوک، مانند: ایمان، صداقت، خویشتن داری و … به تقویت عزم بستگی دارد. دوام و قواماین اصول به عزم است. ۲ ـ یقظه (بیداری): بزرگان معارف و اخلاق یقظه (بیداری) را نخستین مرحله سیر و سلوک می دانند. سالک ابتدا بایدبیدار شود، بعد عازم گردد. ممکن است انسان بیدار شود ولی عزم نکند و به حرکت در نیاید. در مقابل، عزم بدون حرکت و رفتن هم امکان دارد. بهتعبیری انسان عازم هر لحظه در تلاش و تکاپو است. سخن گهر بار امام جواد(ع) که اساتید اخلاق تاکید بسیاری بر آن دارند، دلیل این مدعاست؛ «با دل ها به سوی خدایتعالی آهنگ نمودن رساتر از به زحمت انداختن اعضا با اعمال است»، (القصد الی الله ثم بالقلوب ابلغ من اتعاب الجوارجبالاعمال)، (بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۶۴) برکات عزم ۱. بهره گیری از عنایت ها و توفیقات الهی. «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛ کسانی کهگفتند: پروردگار ما الله است، نه ترسی برای ایشان است و نه اندوهگین شوند» (احقاف، آیه ۱۳). در گفتن «ربنا الله» اسراری هست که به عزم مربوط می شود. ۲. شفاعت و دستگیری: سالک در طی مسیر به کمک نیاز دارد. در این حالت کسانی که در مسیر صعود به کمالات مقدم بر دوهستند او را دستگیری می کنند. به بیان دیگر تربیت و ایصال نفوس مستعد، در سیر مدارج کمالات باطنی، بر عهده اهل بیت عصمت،بخصوص حضرت ولی عصر(عج)، است، «من اراد الله بدابکم و من وحّده قبل عنکم و من قصده توجّه بکم؛ هر که خدا راخواهد باید از شما آغاز کند، و هر کس که بخواهد خداوند را به یکتایی و یگانگی بشناسد و پرستش کند، از تعلیمات شما آنرا می پذیرد و هر که آهنگ او را کند، به شما رو آورد و شما را وسیله قرار دهد» (مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره). ۳. جذبه: مقامات معنوی و مدارج عرفانی در سیر و سلوک فراوان بلکه بی نهایت است. انسان، با توجه به اینکه در حصارمحدودیت هایی همچون کوتاهی عمر و ضعف بنیه به سر می برد، هر قدر هم ره بپیماید، باز نمی تواند به همه کمالات برسد.این جا است که اگر او را جذب نکنند، خود او به جایی نمی رسد. اگر دیده می شود فردی یک مرتبه از گناهان فاصله گرفته، به معنویات روی می آورد و یا کسی که با یک موعظه، به حق وحقیقت معطوف می شود و در فاصله کوتاهی، به طهارت ظاهری و باطنی می رسد، به این حالت ها «جذبه» گویند. پس معنیجذبه این شد که شخص قابلیتی می یابد که به وسیله آن، بدون اینکه مقدمه چینی و تلاش زیادی کند، به نتیجه می رسد. بسترهای عزم: عزمی که درباره آثار و برکات آن صحبت کردیم، نعمت و برکتی است که تنها بسترهای مهیا و آماده،فرودگاه و نزولگاه آن است. عزم در جان هایی ساکن می شود که از قیود شهوت پرستی، هوامحوری و شیطان مداری رها شدهباشد. امیر بیان، حضرت علی(ع) در نهج البلاغه، به صراحت تمام فرموده اند که: «و لا تجتمع عزیمه و ولیمه؛ عزم و اراده برایرسیدن به کمال و مقامات عالیه با سور چرانی و راحت طلبی سازگار نیست!» (میزان الحکمه، ج ۱۲۹۲۰ به نقل از نهجالبلاغه، خ ۲۴۱). بعد در ادامه می فرمایند: چه بسا خواب های شب که تصمیم های روز را از بین برده، و تاریکی های فراموشی که همتهای بلند را نابود ساخته است.» پس عزم و عازم را علامت هایی است: ۱. پارسایی و بلند طبعی در شئون اندیشه، گفتار و رفتار. پیشوای عارفان، امام علی(ع) در طی توصیه ای به فرزند خود امام مجتبی(ع)، به ایشان و هر انسانی که طالب رهروی است،این درس را می دهد که: «نفس خود را از هر پستی بازدار، هر چند تو را به اهدافت رساند! «و اکرم نفسک عن کل دنیه و انساقتک الی الرغائب»؛ (نهج البلاغه، نامه ۳۱) ۲. استقامت و بردباری در برابر سختی ها و نیز تدبیر و چاره جویی برای غلبه بر آنها. استحکام، صلابت و استقامت انسان در برابر مشکلات، ریشه در عزم و اراده او دارد. انسان های مصمم و عازم، نه تنها درمقابل مصائب عقب نشینی نمی کنند و چون کوه استوارند بلکه ناهمواری های صعود به قله کمالات را با تدبیر و جدیت هموارو آسان می سازند. ۳. چیرگی اراده بر هوا و هوس در نهاد انسان (نهج البلاغه، خطبه متقین) در پایان این بخش از سخن، به این نکته اشاره می کنیم که برای تقویت عزم لازم است در دو حیطه تلاش و کوشش شود: تقوا ، عفت، پروا پیشگی، پاکدامنی و پارسایی. دعا، ذکر، مناجات و توسل برای ایجاد عزم. ۴ ـ ارتقاء سطح عبودیت: یکی از والاترین مقامات معنوی «بندگی خداوند» است و بندگی راز آفرینش و فلسفه خلقتانسان است. وجود پاک خداوند می فرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛ من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)» (ذاریات، آیه ۵۶). انسان با مجاهده و تلاش می تواند به مقام عبودیت برسد و بندگی خدا برای کسی مقدور و میسور است که از بند و بندگی غیرخدا رها شده باشد. برای بلندی و برتری این مقام همین بس که ما در تشهد نماز ابتدا به عبودیت پیامبر(ص) اقرار می کنیم و سپس به رسالتآن بزرگوار «اشهد ان محمدا عبده و رسوله» به راستی، بندگی ما بر چه اساس و به چه نحوی است؟ آیا خدا را از روی ترس از عذاب، یا طمع رسیدن به بهشت، یا نه، ازسر محبت می پرستیم؟ اگر پاسخ این سوال، عبادت از روی محبت است، باز این سوال مطرح می شود که در سایر مراحل وشوون زندگی در چه حال به سر می بریم؟ در خواب و بیداری، در خلوت و در جمع، در خانه و در اجتماع، با چه افکار و چه کارهایی مشغولیم؟ ارتقای سطح عبودیت، نیاز به طرح و برنامه ای متین و جامع دارد. امام راحل که به حق پیشگام اخلاق و عرفان بود در اینزمینه به کتاب مفاتیح الجنان حاج شیخ عباس قمی اهتمام خاصی داشت. در کنار «مفاتیح الجنان» چند کتاب مورد توجه ویژه راهیان کوی دوست است از جمله: ۱- ترجمه المراقبات (در اعمال ماه) مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ۲- اسرار الصلوه، مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی محتوای این کتاب ها سالک را به چهار عمل سوق می دهد که در مجموع «ارکان چهارگانه سیر و سلوک» نامیده می شود.این اصول عبارت است از: الف) مشارطه؛ سالک هر بامداد و نیز در هر فرصت مناسب با خود شرط می کند که از راه هدایت (صراط مستقیم) خارجنشود. حتی اعضاء و جوارح را تلقین مثبت می دهد تا از سرمایه عمر بهترین بهره را برده، در جهت رسیدن به کمال تلاشکنند. ب ) مراقبه؛ پس از مشارطه، باید از نفس مراقبت و مواظبت نمود تا از آنچه با او شرط شده تخلف و سرپیچی نکند. بهاصطلاح باید زمام کنترل نفس را محکم گرفت. سالک به وسیله مراقبه دو کار می کند: ۱. از انحراف نفس به بیراهه ها و سقوط در رذایل اخلاقی جلوگیری می کند. ۲. نفس را بر انجام اعمال شایسته وامی دارد. ج ) محاسبه؛ سالک پس از فعالیت روزانه، به هنگام فراغت، به بررسی و سنجش کارهای روزانه خود می پردازد. اگرآنچه انجام داده، مطابق شروط انجام شده بود، شکر می کند و از خداوند توفیق روزافزون می طلبد و اگر خطا و لغزش دید،اقدام به «معاتبه و معاقبه» که رکن چهارم سیر و سلوک است می کند. به این ترتیب که اگر تخلف و تخطی جزئی بود، نفس راسرزنش و عتاب می کند؛ اما اگر لغزش در سطح گناه بود، علاوه بر عتاب، دست به عقوبت و مجازات نفس می زندمطالعهکنید: رساله لقاء الله ، مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (منظور از ارجاع به این کتاب شریف، این است که کمیت و کیفیت«ارکان چهارگانه سلوک» تحت نظارت و بررسی یک راهنما یا منبع و مرجع معتبر انجام شود تا از هرگونه افراط و تفریط دراین امور جلوگیری به عمل آید.) گر مراقب باشی و بیدار تو بینی هر دم پاسخ کردار، تو هین مراقب باش گر دل بایدت کز پی هر فعل چیزی زایدت ور از این افزون تو را همت بوداز مراقب کار بالاتر رود پس چو آهنگر چه تیره هیکلیصیقلی کن صیقلی کن صیقلی تا دلت آیینه گردد پر صوراندرو هر سو ملیحی سیم بر (مثنوی، دفتر چهارم، بیت های ۲۴۵۹ به بعد)ک / ۱۰۷