زرتشتی دین ایرانی ها
زرتشت دین ایرانیها
شبهه: به دستور خداوند در قرآن کریم، ایرانیها باید به دین زرتشت بگروند؛ چراکه قرآن گفته است هر پیامبری را به زبان قومش فرستادیم.
پاسخ: اولاً، مراد شبههکننده، ظاهراً این آیه از قرآنکریم است که میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِه لِیُبَیِّنَ لَهُمْ (ابراهیم: 4) ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [حقایق را] براى آنها آشکار کند.»
آنچه از این آیه فهمیده میشود، این است که هر پیامبری که برای یک قومی فرستاده میشد، به زبان همان قوم سخن میگفت تا مفاهیم دینی را برای آنان تبیین و تفهیم کند؛ اما استفاده نمیشود که هر قومی یک پیامبر جدایی داشتند. اکنون این پرسش مطرح میشود که آیا اقوام دیگر که پیامبری برایشان فرستاده نشد، به دین نیاز دارند یا خیر؟
به دین نیاز نداشتن که پذیرفته نیست؛ زیرا بشر برای رشد و تعالی معنوی و رسیدن به سعادت به دین نیاز دارد و برای دریافت آن از خداوند متعال به واسطه نیاز دارد. حال اگر اقوام دیگر به دین و نیز به یک واسطه یا پیامبر برای دریافت دین نیاز دارند، آن فرد کیست؟ با توجه به اینکه برای همۀ اقوام بشر پیامبر مستقلی فرستاده نشده، این اقوام باید پیام الهی و آموزههای دینی را از پیامبر اقوامی بگیرند که برای آنان پیامبر فرستاده شده است. علامه طباطبایی دربارۀ پیامبران اولوالعزم که بر بیش از یک امت برانگیخته شدهاند، میفرماید: «اینها اقوامى که اهل زبان خود نبودهاند را نیز دعوت مىکردند؛ مثلاً ابراهیم خلیل بااینکه خود، سریانى زبان بود، عرب حجاز را به عمل حج دعوت نمود و موسى با اینکه عبرى بود، فرعون و قوم او را که قبطى بودند، به ایمان به خدا دعوت فرمود و پیغمبر بزرگوار اسلام هم یهود عبرىزبان و نصاراى رومىزبان و غیر ایشان را دعوت فرمود و هرکه از ایشان که ایمان مىآورد، ایمانش را مىپذیرفت؛ همچنین دعوت نوح که از قرآنکریم، عمومیت دعوت او استفاده مىشود و همچنین دیگران.»[1]
بنابراین اشکالی ندارد که پیامبر برای یک قوم مبعوث شود؛ ولی اقوام دیگر نیز به او ایمان آوردند و از دستورهایش اطاعت کنند؛ زیرا دین الهی ـ چنانکه قرآنکریم نیز به آن اشاره میکند ـ[2] دین واحد است و براساس تفاوت اقوام متفاوت نمیشود. آنچه در این فرایند مهم است، رسیدن پیام الهی به دست بشر است، نه زبان؛ چه آن دین از پیامبری گرفته شود که همزبان با گیرندۀ پیام باشد یا از پیامبری گرفته شود که همزبان نباشد. به عبارتی قرآنکریم که میفرماید: «بِلِسانِ قَوْمِه» منظور ابلاغ اولیه است که پیامبرانی به زبان همان مردمی که در میانشان مبعوث میشدند، صحبت میکردند تا جلوی هر بهانهای را بگیرند؛ ولی وقتی پیام پیامبر الهی به قومی ابلاغ شد، از طریق همان مردمان میتواند به اقوام دیگر نیز انتقال یابد؛ افزون بر اینکه امکان سخن گفتن یک پیامبر به زبانهای هر قومی نیز وجود دارد؛
ثانیاً، ارسال رسل و ابلاغ پیام دین مربوط به خداوند متعال است، نه بشر که بگوید من از فلان پیامبر پیروی میکنم؛ چون همزبان یا همشهری من است و لذا تنها خدای تبارک و تعالی است که مشخص میکند در چه زمانی کدام نبی یا رسول برگزیده شود و دامنۀ جغرافیایی یا زمانی مخاطبان او تا کجا باشد. قرآنکریم خطاب به پیامبر گرامی اسلام دامنۀ پیامبری او را برای تمام بشر اعلام میکند و میفرماید: «قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکمْ جَمیعا (اعراف: 158)؛ بگو: اى مردم! من فرستادۀ خدا به سوى همۀ شما هستم» یا میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا کافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُون (سبأ: 28)؛و ما تو را جز براى همۀ مردم نفرستادیم تا [آنها را به پاداشهاى الهى] بشارت دهى و [از عذاب او] بترسانى؛ ولى بیشتر مردم نمىدانند.»؛
ثالثاً، بر فرض که زرتشت پیامبر الهی باشد، با توجه به اینکه از دستورها و آیین او چیزی باقی نمانده، آیا این معقول است که ما پیامبری را که در دوران نزدیک به ما آمده و همۀ آموزههای او به دست ما رسیده و کامل است، رها کنیم و به دنبال دستورها و آیین پیامبری باشیم که در گذشتههای دور برانگیخته شده و از آیین و دستورهای دینی او چیز چشمگیری در دست نیست و اگر هم باقی باشد، پاسخگوی نیازهای مردم این زمان نیست افزون بر این اگر از آیین پیامبر پیشین چیزی به صورت قطعی مانده باشد، نباید با دستورهای پیامبر بعدی منافات داشته باشد؛ زیرا دین الهی یکی است و در دستورهای آن اختلاف وجود ندارد. در این صورت پیروی از آن نیز درواقع پیروی از دستورهای پیامبر بعدی است.
[1]. همان.
[2]. إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام (آلعمران: 19)؛ دین نزد خدا، اسلام [و تسلیم بودن در برابر حق] است.