سختگیری و عذاب در شریعت آسان
ممكن نیست خداى مهربان زنى را به خاطر آشكار بودن چند تار مو به جهنم ببرد اين سخت گيريها مغاير با شريعت آسان اسلام است.
پاسخ:
اوّلا، در مهربانی خداوند تبارک و تعالی هیچ شکی نیست. خدای مهربان هرگز راضی به شقاوت و بدبختی و جهنّم رفتن انسان نیست، بلکه انسان با سوء اختیار خویش بیراهه میرود و جهنّمِ خود را میسازد و با اعمالش آتش آن را شعلهور میکند. بنابر این بهشت و جهنّم ثمرة اعمال و رفتار و خلقیات خود انسان است.
ثانیا، آسان بودن و به تعبیر روایات «سهله و سمحه»[1] بودنِ شریعت را با اباحیگری و لاابالیگری نباید اشتباه گرفت. بر اساس آیه « يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْر(بقره: 185)؛ خداوند، راحتى شما را مىخواهد، نه زحمت شما را!»، خداوند متعال، دین و احکام دینی را آسان قرار داده است و انسان به آسانی میتواند به آن عمل کند. شریعت اسلام سفت و سخت نیست بلکه به آسانی قابل عمل و اجراست. برای مثال خداوند متعال فرمود: روزه بگیر، اگر واقعا نمیتوانی یا در مسافرت هستی، در وقت دیگری که توانایی پیدا کردی روزه بگیر، یا در نماز میفرماید: وضو بگیر، اگر نمیتوانی تیمم کند و همینطور انجام بقیه احکام را آسان قرار داد. بنابر این آسان بودن به معنای بیتفاوتی یا لاابالیگری و یا ترک دستورات اسلام نیست بلکه به معنای راحتی در اجراست.
ثالثا، این استدلالی که در شبهه مطرح شده، برای همه گناهان و اموری که نافرمانی خداوند متعال است، میتواند بهکار برده شود مثلا کسی که اهل غیبت است بگوید: خدای مهربان که به خاطر چهار تا غیبت کسی را عذاب نمیکند، یا کسی که اهل دروغ است بگوید: خدای مهربان که برای چند تا دروغ کوچک کسی را به جهنّم نمیبرد، و همینطور برای همه گناهان کوچک و بزرگ میتوان این حرف را زد. آیا این امر استهزا و مسخره کردن دین و دستورهای دینی نیست؟!.
رابعا: انسان نباید هیچ گناهی را کوچک شمارد، بلکه باید به خدایی که در مقابل او گناه میکند نگاه کند نه به کوچکی و بزرگی گناه و لذا کوچک شمردن گناه در روایات خود بزرگترین گناه شمرده شده است؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید: «أَشَدُّ الذُّنُوبِ عِنْدَ اللَّهِ ذَنْبٌ صَغُرَ عِنْدَ صَاحِبِهِ؛[2] بزرگترین گناه، گناهی است که صاحبش آن را کوچک بشمارد». علاوه بر اینکه همین گناهی که کوچک شمرده میشود، ممکن است آسیبهای اجتماعی فراوانی داشته و جامعهای را با مشکل مواجه کند که باید به این عواقب هم توجه داشت.
خامسا، خداوند متعال انسان را مختار آفریده و کسی را به اجبار به بهشت یا دوزخ نمیبرد، بلکه این خود انسان است که با رفتارش، بهشت و جهنم را برای خودش میسازد؛ قیامت نیز تجسم عینی و نتیجه کرداری است که در این دنیا داشته است. به تعبیر قرآن کریم هر کار خیر یا شری که انسان در این عالم انجام میدهد آن را در آخرت میبیند: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ(زلزله: 7-8)؛ پس هر کس هموزن ذرّهاى کار خیر انجام دهد خودِ آن را مىبیند و هر کس هموزن ذرّهاى کار بد کرده خودِ آن را مىبیند» و در آیه دیگر میفرماید: «وَ مَن جاءَ بِالسَّیئه فَکُبَت وُجوُههم فِى النّار هَل تُجزون إِلاّ ما کُنتم تَعمَلون(نمل: 90)؛ آنان که کردار بد همراه خویش بیاورند، به رو در آتش افکنده مىشوند. آیا پاداشى جز آنچه عمل مىکردید خواهید داشت؟». لذا اگرچه باید به لطف و بخشش و مهر خداوند متعال در روز قیامت امیدوار بود، ولی این بدان معنا نیست که لطف او را دستاویزی برای گناه قرار داده و عذاب گناهکار را نعوذ بالله نامهربانی خداوند بدانیم؛ زیرا این عذاب، نتیجه و بازخورد کردار خود اوست نه خداوند متعال، اگر کسی که با رعایت نکردنِ قوانین راهنمایی و رانندگی تصادف کند و برای همیشه زمینگیر شود، نمیتواند به راهنمایی و رانندگی اعتراض کند که چرا من اینگونه شدم و کسی هم نمیتواند بگوید کار پلیس ناعادلانه بود؛ زیرا این حادثه نتیجة طبیعی نقض قوانینی است که راهنمایی و رانندگی از قبل اعلام کرده و به آن هشدار داده بود. در مسئله قوانین الهی و عواقب بیتوجهی به آن نیز چنین بوده و پیامبران الهی آنها را ابلاغ کرده و به عدم رعایت آنها هشدار دادند و لذا بیتوجهی به قوانین الهی نیز ممکن است عذابهای جاودانه را به دنبال داشته باشد.
[1] . « لَمْ يُرْسِلْنِي اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّةِ وَ لَكِنْ بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ أَصُومُ وَ أُصَلِّي و…؛ خداوند مرا با رهبانيّت (ترك ازدواج) نفرستاده است ولى مرا با دين معتدل، آسان و راحت فرستاده است من خودم روزه مىگيرم و نماز مىخوانم و…»،( محمد بن يعقوب كلينى، الكافي، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407 ق، ج 5، ص 494). مراد از «سهله و سمحه» که در این روایت و روایاتی نظیر آن آمده، آسان بودن اعمال و دستوراتی است که در این دین به انجام آن دستور داده شد نه لاابالیگری.
[2] . على بن محمد ليثى واسطى، عيون الحكم و المواعظ، محقق / مصحح: حسنى بيرجندى، حسين، قم، دار الحديث، 1376 ش، ص 112، حدیث 2432.