سرانجام، شبثبن ربعی (فرمانده پیاده نظام ابن سعد)
س: سرانجام شبثبن ربعی (فرمانده پیاده نظام ابن سعد) چگونه به هلاکت رسید؟
ج: شبث بن ربعی از شخصیت های چندچهره تاریخ اسلام، و از سرکردگان کوفه و از طایفه بنی تمیم بود، ابتدا از یاران علی و در دوره بعد از جمله افراد موثر در قتل حسین بن علی و دفع مختار شد.
شبث در دوران جاهلیت فردی سرشناس بهشمار میرفت. وی در زمان پیامبر اسلام مسلمان شد اما از صحابی وی نبود. گفته شده پس از مرگ پیامبر اسلام، مرتد گردید و موذن سجاح (از نظر مسلمانان از جمله پیامبران خودخوانده) گردید و پس از آن دوباره جایگاه سابق خود در مسلمانان یافت. در عهد عثمان او را حامی خلیفه دانستهاند. سپس از صحابی علی شد و در جنگها در سپاه علی نقش بسیار داشت اما در جنگ نهروان پا پس کشید و به خوارج پیوست اما در جنگ نهروان شرکت نکرد.
مورخین شیعه وی را در زمان خلافت کوتاه حسن بن علی از یاران سست عنصری بشمار میآورند که پس از صلح حسن بن علی به سمت معاویه رفت.
شبث در واقعه عاشورا از کسانی بود که به حسین نامه نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند. اما او با روی کار آمدن عبیدالله زیاد در کوفه به سمت وی رفت و با مسلم بن عقیل دشمنی کرد. او که تا روز پنجم محرم از رفتن به کربلا طفره میرفت، مجبور به شرکت در واقعه کربلا شد، در روز عاشورا که فرمانده نیروهای پیاده لشکر دشمن ( شمر ابن ذالجوشن) بود، حسین بن علی در اولین سخنرانی خود از او و دیگر سران کوفه نام برد و نامه نوشتن و دعوتشان را یادآوری کرد.
وی در معرکه کربلا زیرکانه عمل کرد و از رویارویی مستقیم با حسین و یارانش پرهیز کرد تا جایگاه خود را در آینده به خطر نیندازد. از جمله اینکه پس از قتل مسلم بن عوسجه از شخصیت وی تمجید کرد.( تاريخ طبري، ج ٤، ص ٣٢٥)
پس از پايان جنگ در كربلا و بازگشت كوفيان به شهر كوفه، چون در آغاز عبيدالله زياد سرمست از پيروزي بود و بر اوضاع شهر تسلط داشت، شبث به تناسب موقعيت، مسجد خود را به شكرانه قتل امام حسين(ع) تجديد بنا كرد. (تاريخ طبري، ج ٤، ص ٢٦٢) در پي قيام مختار به خونخواهي امام حسين(ع)، به نقلي شبث بن ربعي به او پيوست و حتي رياست شرطه را در حكومت مختار بر كوفه به دست گرفت و از كساني شد كه خون امام حسين(ع) را مطالبه مي كردند!(اخبار الطوال، ص ٢٧٨) بايد از مختار كه با ادعاي خونخواهي امام حسين(ع) قيام كرد، بعيد باشد كسي را كه فرمانده پيادگان سپاه عمر سعد در كربلا بوده، تا اين حد به خود نزديك كرده باشد و از سوي ديگر با توجه به تحليلي كه از عملكرد شبث در فاجعه كربلا بيان شد، احتمال مي رود كه وي توانسته باشد مختار را نيز فريب دهد و خود را در دستگاه مختار مقرب سازد. به هر روي، آن چه مسلم است اين كه شبث تا پيش از شورش اشراف كوفه بر ضد مختار كه وي در آن نقش اساسي داشت، نه تنها مورد تعقيب و بازخواست مختار واقع نشد، بلكه ظاهرا مورد احترام وي نيز بوده است. به هنگام خروج سپاه مختار به فرماندهي ابراهيم بن مالك اشتر براي مقابله با سپاه شام، با سوءاستفاده از غيبت سپاه، بر ضد مختار شورش كرد. در اين توطئه، شبث بن ربعي همراه با شمر بن ذي الجوشن و محمد بن اشعث بن قيس از فرماندهان اصلي اشراف شورشي بودند. شورشيان موفق شدند بر نيمي از كوفه دست يابند و حاضر به پذيرش مصالحه مختار كه مي¬خواست همه شرايط آنان را بپذيرد، نبودند. مختار از سويي با آنان مذاكره مي¬كرد و از سوي ديگر در پي ابراهيم بن مالك اشتر فرستاد تا با سپاه بازگردد و شورش را سركوب كند. شبث بن ربعي كه بر عزل مختار و خروج او از كوفه اصرار داشت، در پي انتشار خبر بازگشت ابراهيم بن مالك اشتر، و مقابله با او نيروهاي شبث درهم شكسته و پراكنده شد. پس از شكست اين شورش بود كه مختار موقعيت را براي كشتار قاتلان امام حسين(ع) مناسب ديد و به تعقيب آن ها پرداخت. شبث بن ربعي و شمر بن ذي الجوشن و تعدادي از عاملان فاجعه كربلا به سوي بصره گريختند. مختار گروهي را به تعقيب آن ها فرستاد كه شمر را به هلاكت رساندند، اما شبث موفق شد به بصره فرار كند. شبث و برخي از اشراف كوفه را نزد مصعب آوردند. آن ها به مصعب گفتند كه بر مخالفت با مختار اتفاق دارند و از او خواستند تا با كمك آن ها براي مقابله با مختار حركت كند. اگرچه شبث در اين هنگام به زبيريان پيوسته بود، اما پس از آن كه عبدالله بن زبير به دست حجاج بن يوسف ثقفي كه از سوي عبدالملك بن مروان اموي اعزام شده بود، كشته شد و بساط حكومت زبيريان درهم پيچيده شد، با شاخه مرواني بني اميه بيعت كرد و در كوفه ساكن شد و بخشي از دوران حكومت جلاد بني اميه يعني حجاج بن يوسف بر اين شهر را نيز تجربه كرد. شگفت آن كه شبث در حكومت حجاج بر كوفه نيز داراي احترام بود و حجاج كه به شدت سران و بزرگان كوفه را زير نظر داشت و بسياري از آن ها را به سبب تغيير مواضع و نفاق از دم تيغ مي گذرانيد، كاري به كار شبث نداشت. سرانجام شبث بن ربعي به هنگام حكومت حجاج بن يوسف بر كوفه در سال ٨٠ هجري مرد(قاموس الرجال، ج ٥، ص ٣٨٨) و به نظر مي رسد تا زمان مرگ، موقعيت خود را در ميان كوفيان حفظ كرده باشد.