سریه های رسول خدا درسال هفتم هجری
س:سریه های رسول خدا در سال هفتم هجرت چه بودند؟
ج: سريه ابن ابى العوجاء بر سر بنى سليم
ذى حجه سال هفتم : ابن ابى العوجاء با پنجاه مرد بر سر قبيله بنى سليم رفت و چون جاسوسى از قبيله دشمن همراه ابن ابى العوجاء بود، پيش از رسيدن وى آنان را بر حذر داشت و بنى سليم آماده جنگ شدند و از قبول اسلام سرباز زدند و به دنبال جنگ شديدى كه در گرفت همه افراد سريه به شهادت رسيدند و فرمانده سريه كه در ميان كشته ها بيرمق افتاده بود، در اول ماه صفر سال هشت به مدينه بازگشت . [1]
سريه عبدالله بن ابى حدرد اسلمى
ذى حجه سال هفتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر يافت كه رفاعة بن زيد [2] جشمى با جمعيت انبوهى در غابه فراهم شده اند و در نظر دارند كه با وى بجنگند، پس عبدالله بن ابى حدرد را با دو مرد براى تحقيق فرستاد. اينان غروب آفتاب نزديك دشمن رسيدند و چون رفاعة بن زيد در جستجوى شبانى كه دير كرده بود، تنها بيرون آمده بود، ناگهان بر وى تاختند و او را كشتند و شتران و گوسفندانى به غنيمت گرفتند و به مدينه بازگشتند.
سريه محيصة بن مسعود به ناحيه فدك
ذى حجه سال هفتم : مسعودى اين سريه را بعد از سريه عبدالله بن ابى حدرد به غابه و پيش از سريه عبدالله بن ارضم نوشته است . [3]
سريه عبدالله بن ابى حدود به اضم [4]
ذى حجه سال هفتم : ابوقتاده و محلم بن جثامه در اين سريه بوده اند و محلم ، عامر بن اضبط اشجعى را با آن كه اظهار اسلام كرده بود براى آنچه در جاهليت ميان آن دو روى داده بود، كشت و چنان كه گفته اند: به همين مناسبت آيه 94 سوره نساء نازل گشت . [5]
حلبى مى نويسد: پس از اين واقعه محلم با ديده اشكبار نزد رسول خدا آمد و گفت : براى من آمرزش بخواه ، اما رسول خدا سه بار گفت : محلم را ميامرز. [6]
سريه تربه بر سر هوازن
شعبان سال هفتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله ، عمر بن خطاب را با سى مرد در تعقيب قبيله هوازن رهسپار تربه ساخت كه در ناحيه عبلاء در راه صنعا و نجران يمن واقع است . مردان اين سريه شبها راه مى رفتند و روزها پنهان مى شدند، اما هوازن خبر يافتند و گريختند و زد و خوردى روى نداد. [7]
سريه نجد (سريه بنى كلاب)
ابوبكر با جمعى از اصحاب ، مامور اين سريه شدند (در مقابل طايفه اى از هوازن ) و تا ضريه در سرزمين نجد پيش رفتند. در اين سريه ، زد و خوردى روى داد و سلمة بن اكوع هفت نفر از مشركان را كشت و دخترى از فزاريها را اسير گرفت . رسول خدا همان دختر را از سلمه گرفت و به مكه فرستاد و در مقابل ، اسيرانى از مسلمانان را كه در دست مشركان بودند بازخريد. [8]
سريه بشير بن سعد
شعبان سال هفتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله ، بشير بن سعد را با سى مرد بر سر طايفه بنى مره به فدك فرستاد. وى با شتران و گوسفندانى كه گرفت ، مى خواست به مدينه بازگردد، اما شبانه مردان بنى مره بر آنان حمله بردند و همراهان بشير همگى به شهادت رسيدند و خود بشير هم در ميان كشته ها افتاد و علبة بن زيد حارثى اين خبر اسف انگيز را به مدينه آورد و سپس بشير خود به مدينه رسيد. [9]
سريه زبير بن عوام
رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از شهادت يافتن مردان سريه بشير بن سعد، زبير بن عوام را با دويست مرد بر سر بنى مره فرستاد، [10]اما در طبقات آمده است كه رسول خدا غالب بن عبدالله را به جاى زبير فرستاد.[11]
سريه غالب بن عبدالله
رمضان سال هفتم : بنى عوال و بنى عبد بن ثعلبه در ميفعه )واقع در نايحيه نجد(بودند، رسول خدا صلى الله عليه و آله ، غالب بن عبدالله را با صد و سى مرد بر سر آنان فرستاد و شبانه بر دشمن حمله بردند و چند نفر را كشتند و شتران و گوسفندانى را غنيمت گرفتند و به مدينه بازگشتند.
در همين سريه بود كه اسامة بن زيد بن حارثه مردى را با وجود آن كه لا اله الا الله گفته بود، كشت و رسول خدا صلى الله عليه و آله رنجيده خاطر گشت ، چرا كه اقرار زبانى او، ملاك مسلمانى اوست و خون او را بايد محترم مى شمرد.
مسعودى مى نويسد: در همين سريه و به همين جهت ، آيه 94 سوره نساء نازل گشت .
سريه بشير بن سعد انصارى به يمن و جبار
شوال سال هفتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر يافت كه گروهى از قبيله غطفان در جناب فراهم آمده اند و عيينة بن حصن فزارى هم به آنان وعده همراهى داده است تا همداستان با رسول خدا بجنگند.
رسول خدا بشير بن سعد را با سيصد مرد روانه ساخت تا در حدود جناب به يمن و جبار رسيدند و در سلاح فرود آمدند و به سوى دشمن پيش رفتند، اما دشمن پراكنده گشت و گريخت و فقط دو اسير گرفتند و چهارپايان بسيارى به غنيمت به دست مسلمانان افتاد.[12]
[1] طبقات ابن سعد، ج 2/123
[2] ابن هشام : رفاعة بن قيس (ج 4/278)
[3] التنبيه و الاشراف ، ص 229.
[4] چون ابوقتاده نيز در اين سريه بوده است ، لذا آن را سريه ابوتقاده به اضم ، هم گفته اند (طبقات ابن سعد، ص 133)
[5] التنبيه و الاشراف ، ص 229.
[6] سيره حلبيه ، ج 3/195
[7] طبقات ابن سعد، ج 2/117.
[8] ماءخذ پيشين ، ج 2/118.
[9] امتاع الاسماع ، ج 1/334.
[10] طبقات ابن سعد، ج 2/126
[11] طبقات ابن سعد، ج 2/120.
[12] يا عمرة القياص يا عمرة الصلح ياغزوة القضاء(امتاع الاسماع ، ج 1/336)