سریه های رسول خدا در سال هشتم هجری قبل از فتح مکه
س:سریه های رسول خدا در سال هشتم هجرت قبل از فتح مکه چه بودند؟
ج: سريه ذات السلاسل [1]
جمادى الآخره سال هشتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر يافت كه گروهى از قبيله قضاعه فراهم گشته اند و مى خواهند نسبت به مسلمانان دستبردى بزنند، پس عمرو بن عاص را با سيصد مرد از بزرگان مهاجر و انصار كه سى اسب داشتند، روانه ساخت و تا نزديك دشمن پيش تاختند، عمرو در آن جا خبر يافت كه جمعيتى بسيارند، پس به رسول خدا پيام فرستاد و كمك خواست . رسول خدا ابوعبيدة بن جراح را با دويست مرد فرستاد، از جمله ابوبكر و عمر را همراه وى گسيل داشت و آنها را فرمود تا به عمرو ملحق شوند و اختلاف نكنند.
ابوعبيده به عمرو همچنان پيش مى تاخت تا سرانجام با جمعى از مشركان برخورد كرد و مسلمانان بر آنان حمله بردند و به شكست مشركان انجاميد، سپس عمرو راه مدينه را در پيش گرفت .
ابن اسحاق مى نويسد: غزوه (سريه ) ذات السلاسل در سرزمين عذره روى داد .
ذات السلاسل يا ذات السلسل آبگاهى بود پشت وادى القرى كه ميان آن تا مدينه ده روز راه بوده است .
در همين سريه بود كه رافع بن ابو رافع طائى با ابوبكر رفيق شد و در بازگشتن به مدينه از ابوبكر درخواست چند نصيحت كرد و ابوبكر او را به پرستش خداى يگانه و نماز و روزه و زكات و حج اندرز داد.
شيخ مفيد مى نويسد: بسيارى از سيره نويسان درشآن نزول سوره والعاديات ضبحا گفته اند كه على عليه السلام از دشمنان اسير گرفت و اسيران را چند شانه بست كه گويى : به زنجيرها (سلاسل ) بسته شده اند و چون سوره مذكور نازل گشت ، رسول خدا صلى الله عليه و آله در نماز صبح آن را تلاوت كرد و اصحاب پرسيدند كه اين سوره را نمى شناسيم ، پس گفت : خدا على را بر دشمنان ظفر داد و جبرئيل بشارت آن را براى من آورد و چون چند روزى گذشت ، على عليه السلام با غنيمتها و اسيران وارد مدينه شد. [2]
سريه ابو عبيده بن جراح[3]
رجب سال هشتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله ، ابوعبيده را با سيصد مرد از مهاجر و انصار بر سر طايفه اى از جهينه به قبليه – واقع در ساحل دريا به فاصله پنج روز راه تا مدينه – فرستاد و مقدارى خرما به ابوعبيده سپرد و او هم بر ايشان تقسيم مى كرد، كار به جايى رسيد كه به هركدام روزى يك خرما مى رسيد و چون كار گرسنگى به سختى كشيد، اصحاب سريه خبط برگ درخت مى خوردند و بدين جهت اين سريه را سريه خبط گفتند. سرانجام ماهى بزرگى از دريا به دست آوردند و از گوشت و چربى آن بيست روز مى خوردند. در اين سريه ، جنگ و زد و خوردى روى نداد.
سريه ابو قتادة بن ربعى انصارى
شعبان سال هشتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله ، ابوقتاده را با پانزده مرد، بر سر قبيله غطفان )به خضره از سرزمين نجد) فرستاد كه بر آنان هجوم برد. در اين سريه ، دويست شتر و دو هزار گوسفند به غنيمت گرفتند و كسانى را كشتند و عده اى را هم اسير گرفتند و غنايم را پس از اخراج خمس ، بر مردان سريه تقسيم كردند، در سهم ابوقتاده دختركى زيبا بود، رسول خدا از او خواست تا دختر را به وى ببخشد و چون بخشيد رسول خدا او را به محمية بن جزء بخشيد.
سريه ابوقتاده به بطن اضم
رمضان سال هشتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از آن كه تصميم به فتح مكه گرفت ، ابوقتاده را با هشت مرد از جمله عبدالله بن ابى حدرد و محلم بن جثامه به بطن اضم (سه منزلى مدينه ) فرستاد تا مردم گمان كنند كه رسول خدا قصد حركت به آن ناحيه را دارد.
در بطن اضم بود كه عامر بن اضبط اشجعى سوار بر شترش با مختصر لوازم سفر، بر مسلمانان گذشت و سلام مسلمانى داد، اما محلم به سابقه اى كه با او داشت ، او را كشت و شترش را به غنيمت گرفت ، به همين جهت آيه 94 سوره نساء نزول يافت ، محلم را در حنين نزد رسول خدا آوردند تا براى وى استغفار كند، اما رسول خدا سه بار گفت : خدايا محلم بن جثامه را ميامرز. [4]
مردان سريه تا ذى خشب پيش رفتند و آن جا خبر يافتند كه رسول خدا رهسپار مكه شده است و آنها در سقيا به رسول خدا پيوستند. [5]
سريه غالب بن عبدالله كلبى ليثى بر سر بنى ملوح
صفر سال هشتم : جندب بن مكيث جهنى مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله ، غالب بن عبدالله كلبى را فرماندهى سريه اى داد كه من هم در آن شركت داشتم . او را فرمود تا بر بنى ملوح كه در كديد بودند، غارت برد. رهسپار شديم تا به قديد رسيديم ، در آن جا ابن برصاء ليثى را دستگير كرديم ، سپس رهسپار شديم تا به كديد رسيديم ، آنگاه مرا به عنوان ديده بان فرستادند و من شب هنگام به پشته اى رسيدم كه مشرف به دشمن بود، روى پشته به پهلو آرميده بودم . در همين موقع مردى از دشمن از خيمه خود بيرون آمد و به همسرش گفت : روى تپه سياهى مى بينم ، كمان مرا با دو تير بيرون بياور و زن تير و كمان وى را آورد، تيرى رها كرد و بر پهلوى من نشست[6] ، اما آن را در آوردم و بر جاى ماندم سپس تيرى ديگر رها كرد كه بر شانه من جاى گرفت ، آن را هم در آوردم و همچنان بر جاى ماندم ، مرد به همسرش گفت : اگر كسى مى بود حركت مى كرد، سپس داخل خيمه شد و به خواب رفتند، سحرگاهان بر آنان غارت برديم و كسانى از ايشان را كشتيم و چهارپايان را غنيمت گرفتيم و بازگشتيم ، اما دشمن در تعقيب ما پيش تاخت و به ما بسيار نزديك شد. در اين هنگام بى آن كه ابر و بارانى ببينيم ، خداى متعال آب سيلى فرستاد كه گذشتن از آن امكان پذير نبود. مردان بنى ملوح در آن طرف رودخانه ماندند، در حالى كه يك نفر از ايشان هم نمى توانست از آن بگذرد و تعقيب ايشان بى نتيجه ماند و ما به سلامت وارد مدينه شديم .
سريه غالب بن عبدالله ليثى
صفر سال هشتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله ابتدا زبير بن عوام را با دويست مرد آماده ساخت تا از بنى مره انتقام گيرد. در همين حال غالب بن عبدالله ليثى از سريه اى كه خدا آنان را پيروز ساخته بود بازگشت ، رسول خدا به جاى زبير، غالب بن عبدالله را فرستاد. ايشان بر بنى مره تاختند و عده اى را كشتند و چهارپايانى را به غنيمت گرفتند، در همين سريه بود كه مرداس بن نهيك با اين كه كلمه توحيد را بر زبان جارى ساخته بود به دست اسامة بن زيد شهيد شد. [7]
سريه كعب بن عمير غفارى
ربيع الاول سال هشتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله كعب بن عمير را با پانزده نفر فرستاد تا به ذات اطلاع از اراضى شام رسيدند و با گروهى از دشمن برخورد كردند و آنها از پذيرفتن اسلام امتناع ورزيدند و مسلمانان را تيرباران كردند و همگى به شهادت رسيدند، فقط يك نفر كه در ميان كشته ها افتاده بود رسول خدا را از پيش آمد باخبر ساخت .[8]
سريه شجاع بن وهب اسدى
ربيع الاول سال هشتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله ، شجاع بن وهب را با بيست و چهار مرد، بر سر جمعى از هوازن فرستاد كه در سى واقع در ناحيه ركبه منزل داشتند، از آن جا تا به مدينه پنج روز راه بود، در اين سريه چهارپايان و گوسفندان بسيارى به غنيمت آوردند. سهم هر مردى پانزده شتر شد و ده گوسفند را به جاى يك شتر حساب كردند.[9]
سريه قطبة بن عامر بن حديده
رسول خدا صلى الله عليه و آله ، قطبة بن عامر را با بيست مرد بر سر طايفه اى از خثعم فرستاد كه در ناحيه تباله منزل داشتند، پس از جنگى سخت ، اسيران و چهارپايانى به مدينه آوردند.
[1] يا: ذات السلسل : (امتاع الاسماع ، ج 1/352)
[2] مجمع البيان ، ج 10/528.
[3] يا: سريه خبط (امتاع الاسماع ، ج 1/354).
[4] سيره ابن هشام ، ج 4/375-377؛ طبقات ، ج 2/133؛ امتاع الاسماع ، ج 6/356.
[5] طبقات ، ج 2/133.
[6] رك : سيره ابن هشام ، ج 4/258، ولى در طبقات و سيره حلبيه : ميان دو چشم من . (طبقات ، ج 2/1224 و سيره حلبيه ، ج 3/188(
[7] سيره ابن هشام ، ج 4/271؛ طبقات ، ج 2/126.
[8] طبقات ابن سعد، ج 2/127-128
[9] ماخذ پيشين