شبهات مطرح شده در مورد اعتقاد به خدا
چگونه شبهات مطرح شده در مورد اعتقاد به خدا را پاسخگو باشیم؟
شناخت خداوند مبتني بر تصور صحيح از او است. خداي متعال متن وجود و حيات و قدرت ساري و جاري در تمام هستي است. هيچ ذره اي در جهان هستي نيست كه در باطن و ظاهر آن خداي متعال با وجود، حيات و قدرت و علم و ساير صفات خويش حضور و ظهور نداشته باشد. تمامي پديده هاي جهان، ظهور صفات خداوندي هستند و شما مي توانيد از پس هر پديده و صفت كمالي كه در هستي مشاهده مي كنيد، ذات وجود و خداي متعال را مشاهده نماييد، خداوند، يعني منبع وجود، حيات، علم، قدرت و ساير كمالاتي كه در طبيعت و تمام هستي ظهور و نمود دارد. رسيدن به شناخت عميق و عرفاني خداوند مستلزم تلاش فراوان و گذر از مراحل و مراتب خداشناسي است كه درادامه بدان اشاره خواهيم نمود.
مشكل شناختى انسان نسبت به خداوند، يك مشكل تصديقى نيست، تا بحث شك كه از مباحث تصديقى است بر آن مطرح باشد. مشكل انسان در اين زمينه بيشتر يك مشكل تصورى است. وجود خداوند موضوعى است كه اگر خوب تصور شود، تصديق آن از بديهيات است و از نظر علمى شك در بديهيات بىمعنا است.
به نظر ما مشكل در اين رابطه، مشكل شك و يقين و مربوط به حوزه تصديقات نمىباشد. مشكل بيشتر يك مشكل تصورى و شناختى است و مربوط به حوزهى تصورات است.
در قرآن كريم بحث اثبات اصل وجود خدا به هيچ وجه دنبال نشده است و حتى يك دليل براى اثبات وجود خداوند در آن يافت نمىشود. آنچه در قرآن كريم در اين زمينه وجود دارد مربوط به بحث توحيد خداوند و صفات وكمالات و افعال اوست و كار استدلال و اثباتى كه در تأليفات وجود دارد تماما مربوط به فلاسفه و متكلمين است.
قرآن كريم در مورد كسى كه نسبت به وجود خداوند شك دارد و يا خيال مىكند كه شك دارد مىفرمايد: «أفى الله شك فاطر السموات و الارض؛ آيا در وجود خدا شك مىكنيد، كسى كه خالق آسمانها و زمين است»، (ابراهيم / 10). اين آيه بدين معنى است كه با ديدن آسمانها و زمين، شك نمودن در خالق آنها شكى معقول نمىباشد.
اميرالمؤمنين على(ع) در اين زمينه كلام بسيار زيبائى دارد. ايشان فرموده است: تعجب مىكنم از كسى كه خلق خدا را مىبيند ولى در وجود خالق آنها شك مىكند، (نهجالبلاغه، حكمت 121، ص 422).
روش هاي شناخت خداوند:
ما براي شناخت خداي متعال سه راه در پيش روي خود داريم كه به صورت مرحله اي طي مي شوند.
1- مرحله اول شناخت او با آيات آفاقي و انفسي است. اين همان راه شناخت خداوند از طريق نشانه هاي او در طبيعت و روش تجربي است و لازم است كه انسان در ابتداي راه شناخت از طريق شناخت طبيعت و نشانه هاي تكويني و و همچنين مطالعه آيات تدويني قرآن كريم به معرفت خداي متعال دست يابد.
البته شناخت خداوند منان با آيات انفسي مفيدتر است ( من عرف نفسه فقد عرف ربه) چون معمولاً با اصلاح صفات و اعمال نفس همراه است.
بنابراين انديشيدن در آيات آفاقي و انفسي به شناخت خداوند منتهي ميشود و اين نيز به نوبة خود راهنماي انسان به سوي حق و شريعت الهي خواهد بود.
اين راه که در کتاب شريف توحيد مفضل پي گيري شده است بهترين راه خدا شناسي براي مبتديان است.
2- دوم شناخت خداوند از طريق عقل است. نيرويي که بيشتر عمل كردش محاسبه و درک وجودات وصفي و صفات الهي است. اين روش طريق خواص از مردم ميباشد، كساني كه پس از مطالعه در طبيعت و آيات تكويني او در خلقت، از طريق استدلال و برهان عقل و فلسفه و حكمت به شناخت خداي تعالي مي پردازند.
3- سوم شناخت خداوند لطيف از طريق رؤيت و ابزار دل ميباشد كه طريق اولياء است و همگان را به آن راه نيست مگر مسيري که به عنوان سير و سلوك نظري ترسيم شده طي نمايند, يعني از طريق طبيعت و شناخت آفاقي و انفسي به عقل و استدلال عقلي راه يابند و با گذر از عقل به عشق و عرفان برسند و اهل مشاهده و معاينه و وصول به حق تعالي شوند.
اين سخن مولاي عارفان علي(ع) و همچنين اهل معرفت است كه گفته اند: من در همه چيز خدا را مي بينم. خداي واقعي همان است كه در همه چيز ظهور دارد و نهايت عرفان اهل معرفت هم همين است كه خدا را در همه چيز ببينند. از ديدگاه عرفان خداي تعالي همان متن وجود و هستي است و هر چه كه غير ذات هستي وجود دارد مظاهر او است. مظاهر هم در حقيقت او را نشان مي دهند چون ظهور او هستند و اگر انسان دقت كند خداوند را در تمام مظاهر هستي خواهد ديد و مي توان گفت اشيا در حقيقت آينه هايي هستند كه خداوند را نشان مي دهند و به قول قرآن كريم آيه ها و نشانه هاي او هستند. منتهي بايد توجه كنيد كه اينگونه رويت مخصوص اهل معرفت است و اهل عقل و فلسفه و همچنين اهل تجربه و علم از آن محرومند، مگر اينكه ايشان نيز چنين اعتقاد و كنكاشي را بپذيرند و رو به سوي عرفان و شهود خداي متعال بياورند.
به بيان ديگر ، انسانها به سه صورت، معرفت حق تعالي را حاصل ميكنند. اول تقليد كه در اين روش خداوند به واسطه حواس و امور قابل احساس شناخته ميشود، دوم تحقيق و استدلال كه در اين روش خداوند به واسطه عقل و برهان شنـاخته ميشود و سوم كشف و رويت كه در اين روش خداي متعال به واسطه مكاشفات دروني، شناخته ميشود.
در پايان توجه به يك نكته حايز اهميت فراوان است و آن اينكه اين روش كه سير و سلوك نظري انسان به سوي معرفت خداي متعال است اگر با سيرو سلوك عملي همراه نشود، بي نتيجه و ابتر خواهد بود. انسان از طريق علم و عمل به كمال مي رسد و لازم است اين دو سير همزمان با هم و هماهنگ با هم طي شوند.
روش خداشناسي تجربي و خدايابي از طريق رجوع و توجه به طبيعت و خلقت، اولين و همگاني ترين روش خداجوئي است. آنگاه که انسان به آسمان و زمين و آنچه در آنهاست نظر مي کند و از فرط هيجان و شگفتي ساعت ها به آن ها خيره مي ماند، ناخواسته اقرار مي کند به حکمت و دانش و تدبيري که در پس اين مناظر شگفت انگيز وجود دارد. و چون دانش و حکمت از آن موجودي عاقل و داناست، به وجود او نيز اعتراف و اذعان مي کند.
انسان آنگاه که داراي جهان بيني الهي باشد به هر چه نگاه کند خدا را در پس آن حاضر خواهد ديد. چه آنگاه که به طبيعت چشم دوخته است و چه آنگاه که با قوانين فيزيکي و شيميائي حاکم بر طبيعت سر و کار دارد. چرا که انسان فقط کاشف آن قوانين و بينده آن مناظر است نه خالق آنها. پس جا دارد که از خود بپرسيد اينها از کجا آمده اند و چه کسي آنها را آفريده است.
کتاب «توحيد مفضل» که حضرت امام جعفر صادق (ع) به مفضل املاء کردند و وي نيز گفته هاي ايشان را به رشته تحرير درآورند، پر است از توجه به خلقت و انديشيدن در آفرينش الهي. چرا که يکي از راههاي شناخت خداوند تفکر در آثار، مخلوقات و معلولات او و انديشيدن درباره ظرافت آفرينش آنهاست. روشي که هر فردي را و يا هر مقدار دانش و معلوماتي، به درک و تامل وا مي دارد. و در واقع آنکه از دانش بهره بيشتري دارد با ديدن شگفتي هاي آفرينش بيشتر شگفت زده شده و به فکر مي رود.
رسيدن از معلول علت در واقع يکي از دلايل فلسفي اثبات خداوند است که فليسوفان به عنوان اولين دليل براي اثبات وجود خداوند از آن مدد مي جويند.
خداوند در قرآن نيز بسيار از طبيعت و آفرينش موجودات ياد کرده و ما را به توجه بدان ترغيب نموده است، آياتي که يا اشاره به خود طبيعت و آثار آن دارد و يا به واقع و حوادث واقع شده در جهان اشاره مي کند، آياتي مانند؛ آيه 17 و 18، سوره غاشيه: «أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى اْلإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ* وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ؛ آيا به شتر نمىنگرند كه چگونه آفريده شده و به آسمان كه چگونه برافراشته شده».
و آيه 5 سوره طارق: «فَلْيَنْظُرِ اْلإِنْسانُ مِمَّ خُلِق؛ پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است».
آيه 185، سوره اعراف: «أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا في مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْ عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَديثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُون؛ آيا در ملكوت آسمانها و زمين و هر چيزى كه خدا آفريده است ننگريستهاند و اينكه شايد هنگام مرگشان نزديك شده باشد پس به كدام سخن بعد از قرآن ايمان مىآورند».
آيه 5، سوره ق: «أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ؛ مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريستهاند كه چگونه آن را ساخته و زينتش دادهايم و براى آن هيچ گونه شكافتگى نيست».
و آيات بسيار ديگر که گوياي توجه خاص آيات قرآن به طبيعت و آثار خلقت است.