شبهه در عدالت خدا
مدت هاست یک سوال اعتقادی، ذهنم را به خود مشغول کرده و نسبت به عدالت خداوند کمی شبهه ایجاد نموده است. البته بنده همین ابتدای کار اعتراف میکنم که غرق در نعمات الهی هستم و از این بابت نمی توانم شکر الهی را به جای آورم و به فضل الهی اهل نماز، روزه و ذکر و عبادت هم هستم. اینها را عرض کردم که خدای نکرده طرح سوال، حمل بر شرک اینجانب نشود. بنده یک انسان لاییک و بریده از دین نیستم بلکه بالعکس با تمامی معاصی و گناهانم، خیلی هم دغدغه توبه، دین و بندگی خداوند را دارم.
سوالم در خصوص فلسفه خلقت انسان و امتحان بندگی است. میخواهم بدانم چرا خداوند، انسان را آفرید و بالاجبار او را وارد جلسه ی امتحان کرد؟
برای روشن شدن منظور، مثالی عرض میکنم. وقتی دریک دانشگاه یا مدرسه بخواهند از دانش آموز امتحان بگیرند همه شرایط به اختیار دانشجو می باشد.
1. یعنی دانشجو به اختیار خود در کلاس ثبت نام میکند. درحالیکه خداوند، انسان را به اجبار و بدون اختیار وارد امتحان بندگی می کند.
2. دانشجو در دنیا به اختیار خود، سر جلسه امتحان می نشیند. درحالیکه خداوند، انسان را به اجبار و بدون اختیار وارد آزمون بندگی می کند.
3. برای دانشجو مدت امتحان هم بالای برگه امتحان قید شده و همه چیز منصفانه است. درحالیکه معلوم نیست خداوند چه موقعی انسان را از سر این جلسه امتحان بلند می کند (مرگ انسان= پایان امتحان).
و ……
احتمالاً در جواب خواهید فرمود که بنا به نص صریح قرآن هدف از خلقت، بندگی جن و انس است (ما خلقت جن و الانس الا لیعبدون). یا شاید بفرمایید خداوند هدف از خلقت انسان را شناساندن خود معرفی میکند. یا شاید بگویید خداوند فیاض علی الاطلاق است، خداوند جواد است و اگر انسان را خلق نکند حمل بر بخل می شود که از ذات اقدس باری تعالی به دور است. یا شاید بفرمایید ما بعنوان اشرف مخلوقات از ازل در علم خدا بوده ایم و باید خلق می شدیم بلکه اصلا ما از اول معدوم نبودیم و ما را از عالمی دیگر به عالم دنیا آورده اند. باشد، همه ی اینها درست است.
> > اما سوال بنده این است که با توجه به رافت و عدالت حضرت حق، چرا انسان بالاجبار وارد یک معرکه نفس گیر و امتحان خیلی سخت می شود که بنا به نص صریح قرآن بیشتر شرکت کنندگان اجباری آن رفوزه هستند؟ عباراتی مثل «ماکان اکثرهم مومنین»، « و اکثرهم الکافرون»، «اکثرهم لا یعلمون»، «اکثرهم مشرکین» و … دال بر این هستند که بیشتر انسان ها طعمه آتش و عذاب جهنم می شوند. البته شاید در جواب بفرمایید که این آیات گواه بر علم ازلی خداوند است که نتیجه را با شرایط و کیفیت چگونگی تحقق آن می داند و این نافی اختیار انسان نبوده و انسان میتواند با حسن استفاده از اختیار به کمالات عالیه و جنت و رضوان برسد.
> > اما من میخواهم بدانم اگر کسی اصلا نخواهد بهشت برود چه؟ ا اگر کسی نخواهد حیات پیدا کند و وارد امتحان بندگی شود و به مراتب عالیه و بهشت برسد چه؟ چرا خداوند انسان را به اجبار وارد این امتحان میکند؟ اگر فردای قیامت بنده ای به خدا عرض کند چرا مرا خلق کردی که مورد امتحان بشوم جواب چیست؟
> > بلا تشبیه و نستجیر بالله، این امتحان بندگی ، انسان را یاد فیلم گلادیاتور می اندازد که جنگجویان و بردگان بطور اجباری، بصورت دو به دو وارد یک کارزار میشوند که یکی از آنها زنده بیرون می آید. تو گویی ما هم وارد یک کارزار اجباری با شیطان و نفس اماره شده ایم که احتمال شکست و عذاب شدنمان زیاد می باشد.
> > ممکن است شما در پاسخ به اجباری بودن خلقت انسان بگویید که کارهای خدا چرا بردار نیست. یا اینکه بگویید انسان وقتی هنوز خلق نشده، اختیاری بودن خلقت انسان محال است، چون که انسان هنوز خلق نشده که اختیاراً پا به عرصه وجود و دنیا بگذارد. اما سوال بنده اینست که چرا انسان با یک امتحان زورکی باید تاوان تمامی این محالات و نشدن ها را بپردازد؟
> > دلم گواهی میدهد که خداوند رافت مطلق و عدالت محض است ولی در مسئله خلقت انسان به لحاظ علمی و اعتقادی نمی توانم آن را هضم کنم.
>
> با عرض سلام و ادب خدمت شما دوست عزیز
> مشکلی را که طرح نموده اید ازدو مطلب ناشی شده است:
> 1. فهم نادرست از معنای جبر؛ جبری که در مقابل اختیار است با جبری که بر عالم هستی حاکم است تفاوت دارد. کسی که اختیار دارد می توان مجبورش کرد اما کسی که اختیار ندارد جبر در مورد او بی معناست. به عنوان مثال آیا می توان گفت من در نفس کشیدن اختیار دارم؟ روشن است که این سوال از ریشه غلط است چون نفس کشیدن برای من امری حیاتی است. بنابرین جبری که در خلقت انسان است، مربوط به اختیار انسان نیست بلکه مربوط به اصل خلقت بشر است. اگر بگوئید انسان در خلقتش اختیار ندارد این مطلب نیز نادرست است چون به قول فلاسفه انسان در اینجا سالبه به انتفاء موضوع است یعنی هنوز انسانی نیست تا مجبور یا مختار باشد. مساله جیر و اختیار پس از افرینش مطرح می شود نه قبل از آن.
>
> 2. قیاس امتحان الهی نیز با امتحان دانشگاه نیز نادرست است. زیرا؛
> در دانشگاه شرائط مساوی است اما در اینجا شرائط عادلانه. در دانشگاه هدف یک امر اعتباری یعنی نمره است اما هدف امتحان الهی یک امر حقیقی است یعنی به تکامل رسدن انسان. تعیین وقت در امتحانات الهی خود امتحان مهم دیگری است تا انسان هر لحظه آماده مرگ و رفتن از این عالم باشد و این آمادگی دائمی برای انسان ایجاد می کند.
>
> 3. شما خداوند تبارک و تعالی را موجودی انسانگونه تصور گرده اید و لذا یه یاد گلادیاتورها می افتید. خداوند موجودی است دور از فهم و اندیشه ما که فقط می توان با برخی صفات مانند رحمت و عدالت و حکمت به او اشاره کرد. هدف خداوند از امتحان بندگان این نیست که از بندگی و از میزان عبوددیت انان آگاه گردد بلکه غرض این است که انشانها در این امتحان بزرگ شوند و به تکامل برسند. مانند کودکی که برای راه رفتن تلاش می کند و شما او را نگاه می کنید تا رفتن صحیح را بیاموزد.
> دنیا محل تکامل و رشد انسان است و انسان باید از معبر دنیا عبور کند تا به سعادت اخروی برسد.