شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها نه رحلت
س: آیا حضرت زهرا را شهید کردند و یا رحلت کردند؟ چگونه اهل تسنن را به شهادت متقاعد کنیم؟
ج : بدون شک، دغدغهی کسانی که در شهادت حضرت فاطمهی زهراء علیهاالسلام تشکیک میکنند، چگونگی رحلت ایشان نیست و برای آنها فرقی ندارد که وفات ایشان به چه نحوی بوده است. بلکه دغدغه این است که اگر از واژهی «شهادت» استفاده شود، اولاً دال بر قرار گرفتن بر موضع حق و کشته شدن در راه خداست و ثانیاً دال بر قرار گرفتن بر موضع باطل و دشمن خدا بودن قاتل یا قاتلین است. لذا اثبات قرار داشتن آن بانوی بزرگوار بر صراط مستقیم و موضع حق، اهمیت بیشتری نسبت به اثبات چگونگی رحلت یا شهادت دارد. چرا که در این صورت فرقی نمیکند که به محقق ثابت شود ایشان به صورت طبیعی رحلت نموده است و یا به شهادت رسیده است، در هر دو حال دشمن او، بر مواضع ناحق و دشمن خدا محسوب میگردد.
در این خصوص شیعه و سنی روایات بسیار محکمی نقل کردهاند که بیان همه یا اکثر آنها میسور نمیباشد، لذا فقط به ذکر سه نمونهی گویا به سند اهل سنت بسنده میشود:
الف – رسول خدا فرمود: «یا فاطمه انّ الله یَغضِبُ لِغَضَبَکِ وَ یَرضیٰ لِرضاک» – این فاطمه، همانا خداوند به خاطر خشم تو خشم میگیرد و از خشنودی تو خشنود میگردد.
مدارک: مستدرک حاکم، ج3/154 – مجمع الزواید، ج 9/203
ب – فاطمه پاره ی تن من است و هر کس او را به خشم آورد، مرا خشمگین کرده است.
مدرک: فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج 7/84 و نیز صحیح بخاری ج4/210 چاپ دارالفکر بیروت.
ج – فاطمه دختر رسول خدا (ص) [در ماجرای فدک] خشمگین شد و از ابوبکر کنارهگیری کرد و تا هنگام وفات و رحلتش این قهر و کنارهگیری ادامه داشت.
مدرک: صحیح بخاری، ج4 ص 96 و 42 – چاپ دارالفکر بیروت
با توجه به جایگاه و مقام آن حضرت نزد خداوند متعال و رسول او (ص) که شیعه و سنی بر آن معترفتند و مواضع، خشم و قهر ایشان تا آخر عمر با شیخین، نفی و تکذیب شهادت، هیچ مسئلهای را مرتفع نمینماید. اما در خصوص حمله با خانه ایشان، ضرب و جرح و آتش زدن درب خانه و باز کردن در با لگد و سقط محسن و وفات بر اثر جراحات وارده (که همان شهادت است)، مستندات ذیل ایفاد میگردد:
1- احمد بن جابر بلاذری، نویسندهی بزرگ اهل تسنن و صاحب کتاب «التاریخ الکبیر» که علمای اهل تسنن امثال «ذهبی» در کتاب «تذکره الحفاظ» و «ابن کثیر» در کتاب «البدایه و النهایه» به نقل از «ابن عساکر» او را بیبدیل میشمرند، در شرح ماجراهای سقیفه مینویسد:
ابوبکر به دنبال علی فرستاد تا بیعت نماید، اما او بیعت نکرد. پس عمر در حالی که ابزار آتش افروزی به همراه داشت بدانجا آمد. فاطمه او را در کنار در خانه دید و گفت: پس خطاب! آیا میخواهی در خانهام را بر روی من آتش بزنی؟! عمر گفت: بلی، و آتش زدن در خانهی تو برای تقویت رسالت پدرت است.
مدرک: انساب الاشراف، ج1/586 – چاپ دار المعارف قاهره
2- صلاح الدین خلیل ایبک صفدی کتابی را به نام «الوافی بالوفیات» که مستدرک «وفیات الاعیان» ابن خلکان است، تألیف نمود. او در این کتاب مینویسد:
«روز بیعت، عمر، ضربتی به شکم فاطمه کوفت، به گونهای که محسن (همان جنینی که در شکم داشت) را سقط نمود.
مدرک دیگر: نزدیک به همین تعریف در کتاب «اثبات الوصیه» مسعودی، صحفه 143 آمده است.
3- سبب و علت درگذشت حضرت آن بود که «قنفذ» غلام آن مرد، به دستور وی، با غلاف شمشیر بر آن حضرت کوبید. ایشان بر اثر آن ضربات محسن را سقط کرد و بدین جهت به سختی بیمار شد و به هیچ وجه به کسانی که در آزار وی دسته داشتند، اجازهی عیادت نداد.
مدرک: طبری، دلایل الامامه، ص 45