شيوه هاى مبارزه با استكبار
چگونه میتوان در برابر مستکبران و فرهنگ استکبار، از نظر سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مقاومت کرد و آنها را شکست داد؟
پاسخ
استکبارستیزی از آموزههای بنیادین قرآن و سیره پیامبران الهی است؛ چرا که تاریخ بشر همواره شاهد سلطهگری مستکبران و مقاومت مؤمنان در برابر آنان بوده است.
مبارزه با استکبار تنها به رویارویی نظامی محدود نمیشود، بلکه در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نیز راهکارهای فراوانی دارد. قرآن کریم با بیان سرگذشت پیامبران و اقوام پیشین، به انسانها میآموزد که چگونه با تکیه بر ایمان، توکل بر خدا و وحدت اجتماعی، در برابر طاغوتها ایستادگی کنند و فرهنگ الهی را جایگزین فرهنگ تحقیر و سلطهگری نمایند.
متن پیشرو به بررسی مقاومت در برابر مستکبران در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی می پردازد
ابعاد سياسى- نظامى
الف) تحقير مستكبران و شكستن شكوه دروغين آنان
«يَا قَومِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَقَامِي وَ تَذْكِيرِي بِآياتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنظِرُونِ (یونس: 71)؛
اى قوم من! اگر مقام و يادآورى من به آيات الهى بر شما سنگين و تحمل ناپذير است [هر كار از دستتان ساخته است بكنيد] من بر خدا توكل كرده ام، فكر و قوه و قدرت خود و خدايانتان را يك جا گردآوريد تا هيچ چيز بر شما پوشيده نماند، پس اگر مى توانيد به حيات من پايان دهيد و هيچ مهلتم ندهيد».
اين آيه، سخن حضرت نوح (ع) به قومش است و لحن آن شامل تحقيرآميزترين گونه برخورد با آنان است.
آن حضرت مى فرمايد كه همگى شما با خدايانتان متحد شويد و بر من هيچ ترحم نكنيد و اگر مى توانيد جان مرا بگيريد و خود را راحت كنيد، ولى بدانيد كه من به پشتيبان قادر و توانايم تكيه كرده ام و از شما خوف و هراسى ندارم.
برخورد ساحران فرعون نيز پس از ايمان آوردن به موسى (ع)، برخوردى كوبنده و تحقيرآميز بود. آنان، پس از تهديدهاى فرعون مبنى بر قطع دست و پايشان، با استوارى تمام پاسخ دادند:
گفتند:
ما هرگز تو را بر معجزاتى كه به ما رسيده و بر خدايى كه ما را آفريده است ترجيح نمى دهيم و اختيار نمى كنيم. هر كار كه مىخواهى و مى توانى بكن كه قدرت تو تنها در پايان دادن به حيات دنيايى ما كارآيى دارد. (طه: 72)
اين پاسخ، بسيار تحقير كننده و شكننده بود و آنان به طاغوتى جبار چون فرعون اعلام كردند كه ما هرگز تو را بر خدا ترجيح نمى دهيم و جايزه و پاداش تو براى ما ارزشى ندارد.
اين گونه پاسخها و برخوردها، شكوه و شوكت مستكبران را خرد مى كند و تباه مى سازد.
پيامها
- بيان داستان پيامبران در قرآن كريم، براى عبرت آموزى و هشدار به مردم است.
- برخورد پيامبران با قومشان، برخوردى عاطفى، ترحم آميز و مشفقانه بود.
- حضرت نوح (ع) به حقانيت رسالت خويش، ايمان و اطمينان كامل داشت و با توكل بر خدا يك تنه در مقابل مستكبران مى ايستاد و با فراخواندن آنان به مبارزه، ضمن نشان دادن اعتماد به نفس خود، دشمنان را تحقير مى كرد.
ب) حمايت از مستضعفان مؤمن
«قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ (شعرا: 111-114)؛گفتند: «آيا به تو ايمان آوريم و حال آن كه پابرهنگان بى نام و نشان از تو پيروى كرده اند.»
[نوح] فرمود:
«من چه مى دانم آنها چه كارى داشته اند! حساب شان جز با خدا نيست، اگر مى فهميد و من طردكننده مؤمنان نيستم.»
حمايت از فقيران و محرومان در واقع ايجاد يك جبهه قوى و سازماندهى نيروهاى متفرق در برابر مستكبران است. مطالعه تاريخ پيامبران و پيروان واقعى مكتب توحيد نشان مى دهد كه پايگاه طبقاتى بيشتر آنان، فقيران و محرومان بوده اند و هيچ يك از پيامبران و از جمله حضرت نوح با ثروتمندان و زورمداران هم فكر و در برابر محرومان و مستضعفان نبوده اند.
حضرت على (ع) درباره سيره حضرت سليمان (ع) كه داراى ملك و سلطنت بوده است، مى فرمايد:
حضرت سليمان، بامدادان با ثروتمندان و اشراف احوال پرسى مى كرد تا اين كه نزد تنگدستان مى آمد و با آنان مى نشست و اظهار مى داشت كه مسكينى هستم با مسكينان[1].
پيامبر اكرم (ص) نيز تا پايان عمر شريفش با فقيران و محرومان به سر برد و پيشنهاد مترفان را مبنى بر كناره گيرى از فقيران، نپذيرفت.
پيامها
- امتناع قوم نوح از ايمان آوردن به وى، به بهانه وجود گروهى به ظاهر محروم، بىاعتبار و فاقد پايگاه اجتماعى- اقتصادى در كنار او بود.
- پيام حضرت نوح (ع) جاذبه بيشترى براى طبقات محروم جامعه داشت.
- گذشته نادرست افراد، مانع از گرايش آنان به صلاح و پذيرش ايمان نيست.
-
محاسبه اعمال گذشته و نهانى گروندگان به دين، بر عهده خدا است، نه پيامبران.
- ميزان در سنجش شخصيت افراد، حال فعلى آنان است.
- فهم صحيح تعاليم پيامبران، در گرو به كار بستن عقل و شعور است.
پ) وحدت و انسجام
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (حجرات: 10)؛ در حقيقت مؤمنان با هم برادرند، پس ميان برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروا داريد، اميد است كه مورد رحمت قرار گيريد».
بيان شد كه يكى از راه هاى سلطه مستكبران بر مردم و به استضعاف كشيدن آنان، ايجاد تفرقه و تشتّت ميان آنان است. براى مبارزه با مستكبران، بايد در جهت مخالف اين راه گام برداشت و با وحدت و انسجام ضربه هاى مهمى بر آنان وارد كرد.
پيامبر اكرم (ص) در قيام خود عليه استكبار و حاكميت ظلم و جهل، به وحدت افراد جبهه حق اهميتى بسيار مى داد. در دوران مكه، مسلمانان احساس يكرنگى و برادرى مى كردند و مشكلى در اين باره در ميان نبود ولى با هجرت به مدينه، ياران پيامبر (ص) را دو گروه تشكيل مى دادند؛ انصار و مهاجران.
افزون بر تفاوت شرايط اقتصادى و مادى، اين دو گروه در دو محيط فرهنگى رشد كرده بودند و ناهم خواني هايى با هم داشتند. پيامبر اكرم (ص) براى استحكام بيشتر اين جبهه چاره انديشى كرد و طرح «مؤاخاة» و برادرى را مطرح كرد.
اسلام، وحدت را از جمع مسلمانان نيز فراتر برده و از اهل كتاب خواسته تا به همراه مسلمانان حول اصل مشترك توحيد و نفى شرك گرد آيند.[2]
پيامها
- مؤمنان، به راستى برادر يكديگرند و اخوت و برادرى، بارزترين صفت در زندگى اجتماعى مؤمنان است.
- ايمان، برقراركننده دوستى و پيوند عميق ميان انسانها است.
- ستيز ميان مؤمنان، ناسازگار با روح ايمانى و برادرى است و هرچه سريعتر بايد زدوده شود.
- از بهترين روشهاى مبارزه با استكبار جهانى و مستكبران منطق هاى، داشتن وحدت و انسجامِ مسلمانان با يكديگر است.
-
در ابعاد فرهنگى- اجتماعى
الف) ارائه فرهنگ توحيدى و حياتبخش
«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (نحل:36)؛ و در حقيقت، در ميان هر امّتى فرستاده اى برانگيختيم [تا بگويد] خدا را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد».
بى گمان، مستكبران از جهل و ناآگاهى محرومان بسيار سود مى جويند و در بسيارى از موارد، همين ناآگاهى ها سبب مى شود مردم، تن به استضعاف دهند و استكبار را بپذيرند و در مسير خواسته هاى مستكبران گام بردارند.
دعوت پيامبران، دعوت به آگاهى و بيدارى است و آنان پيش از آغاز جهاد، دعوت به توحيد را با حكمت، موعظه حسنه و مجادله كلامى آغاز مى كنند سپس با آن عده از مشركان كه دعوت حق را نپذيرفتند و به توطئه هاى خود ادامه دادند، قتال مى كنند.
اين بدان سبب است كه انبياء پيش از توجه به نيروى سلاح و قدرت آهن، به نيروى آگاهى و كاربرد شگرف استدلال و موعظه توجه دارند و آن را مقدم مى دارند.
اصول دعوت فرهنگى پيامبران بر چند محور قرار دارد:
یک) آگاهى به مبدأ و معاد
دو) آگاهى به كرامت و مقام انسانى
سه) توجه دادن به مسئوليت هاى انسانى و ايمانى.
پيامبران ابتدا با روشنگري هاى خود و با استدلال هاى منطقى مخاطبان را به راه هدايت دعوت مى كنند و سپس از آنها مى خواهند كه در برابر طاغوتها و مستكبران بايستند و از چيزى نهراسند.
پيامها
- پيامبران همواره به دنبال ارائه فرهنگ صحيح و حياتبخش به جوامع بوده اند.
- اولويّت دعوت مردم به توحيد و زدودن شرك، مرحله تبليغ و موعظه است. نشر فرهنگ توحيدى در جوامع، بالاترين كارايى را در نفى استكبار و مستكبران دارد.
ب) شناسايى و ابطال فرهنگ استكبارى
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ (هود: 96-97)؛ و به راستى، موسى را با آيات خود و حجتى آشكار، به سوى فرعون و سران [قوم] وى فرستاديم، ولى [سران] از فرمان فرعون پيروى كردند، و فرمان فرعون صواب نبود».
از مهمترين راه هاى مبارزه با استكبار و جلوگيرى از گسترش فرهنگ فروماي هاش، شناسايى و ابطال آن فرهنگ است. به همين جهت، در آيه ياد شده نيز خاطرنشان مى سازد كه موسى (ع) با آيات روشن به سراغ فرعون رفت و نشان داد كه «امر» فرعون، يعنى كلام و عملش، كه از فرهنگ استكبارىاش نشأت مى گرفت، راه به صواب نمى برد.
حضرت ابراهيم (ع) نيز با بيان دلايل واضح، پوشالى بودن فرهنگ نمروديان را اثبات كرد و راه گمراه كردن مستضعفان را بر آنان بست.
يكى از مصاديق فرهنگ استكبارى مستكبران كه همواره مى خواهند بدان وسيله مردم را تحت استعمار خود نگهدارند، ترويج از فرهنگ جبرگرايى است.
مستكبران با اين تلقين كه فرمانبردارى شما و تسلط ما بر شما خواستِ خداست و نيز نمى توان با مشيّت الهى مخالفت كرد، جلو هرگونه تفكر درباره قيام و انقلاب را از مستضعفان مى گيرند.
اما در برابر، پيامبران و مصلحان حقيقى به روشنگرى پرداخته و به مردم تفهيم مى كنند كه خواست خداوند، پيروزى حق بر باطل و شكست فرهنگ استكبارى است و بدين طريق مردم را به تلاش در راه برپايى حكومت هاى الهى تشويق مى نمايند.
آنان، آزاد بودن و داشتن مسئوليت را به انسانها گوش زد مى كنند و مردم را از تسليم شدن در برابر طاغوت ها برحذر مى دارند و اين از نخستين گام ها در راه مبارزه با مستكبران است.
پيامبران و مصلحان همچنين به مقابله با مفاسدِ فرهنگ استكبارى پرداخته و با فساد اخلاقى و بىبند و بارىِ قشر مرفه و مستكبر- كه به مردم فقير نيز سرايت مى كند- مبارزه كرده اند.
پيامها
- موسى (ع) برخوردار از معجزاتى فراوان و با عظمت بر رسالت الهى خويش بود.
- حضرت موسى (ع) همچنين داراى حجت و دليلى روشن و روشنگر بر رسالت الهى خويش بود.
- خداوند، موسى (ع) را در آغاز رسالتش از آيت و معجزه بهره مند ساخت نه پس از درخواست و پيشنهاد مردم.
-
درباريان و قوم فرعون به فرمان وى، با رسالت موسى (ع) به مخالفت برخاستند.
- فرمانهاى فرعون، هرگز هدايتگر مردم به راه صواب و صحيح نبود.
- رهبران ناصالح و گمراه، از عوامل ضلالت و گمراهى امتها مى باشند.
-
3. در بعد اقتصادى
«وَ لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقَى (طه:131)؛ و هرگز چشمان خود را به نعمت هاى مادى، كه به گروه هايى از آنان داده ايم، ميفكن! اين زيورها و شكوفه هاى زندگى دنياست، تا آنان را در آن بيازماييم؛ و روزىِ پروردگار تو بهتر و پايدارتر است».
براى پرورش روحيه استكبار ستيزى در بُعد اقتصادى، دو راهكار مهم وجود دارد؛
يكى از آن دو، دميدن روح قناعت و بى اعتنايى نسبت به ثروتمندان در ميان مؤمنان است.
آيه فوق به پيامبر (ص) خاطرنشان مى سازد كه چشم به اموال و دارائي هاى ديگران نداشته باشد كه همين قانع بودن و به ثروت ديگران طمع نداشتن، خود، يك ارزش است.
رسول اكرم (ص) در اين باره مى فرمايد:
كسى كه اهل دنيا را بزرگ دارد و به طمع دنياى او، او را دوست بدارد، خداوند بر او خشم مى گيرد.[3]
حضرت على (ع) نيز مى فرمايد:
چه زيباست تواضع ثروتمندان در برابر فقيران براى پاداشى كه نزد خدا دارند و زيباتر از آن بى اعتنايى فقيران به ثروتمندان است براى اعتماد و تكي هاى كه بر خدا دارند.[4]
كسانى كه در اين مكتب تربيت يافته اند، گاه عمرى را در فقر و تنگدستى زندگى كرده اند ولى هيچگاه حاضر نشده اند كه دستى به سوى مستكبران دراز كرده و از آنان درخواستى كنند.
و دوم، كوشش براى يافتن استقلال اقتصادى است. اگر ملتى قانع باشد و به آنچه خود دارد، اكتفا كند و در جهت پيشرفت اقتصادى و استقلال اقتصادى گام بردارد، هيچگاه مستكبران نمى توانند آنان را به خضوع در پيشگاه خود وادارند.
پيامها
- خداوند، پيامبر (ص) را از توجه به سرمايههاى چشمگير كافران و اشتياق بهرهگيرى از آن، برحذر داشت.
- مسلمانان صدر اسلام، بر اثر مشاهده رفاه كافران، در خطر توجه به زر و زيور دنيا بودند.
- چشم دوختن و غبطه خوردن بر مال و منال دنياداران، امرى نكوهيده و ناروا است.
-
اين آيه، لزوم پرهيز رهبران الهى از دنياطلبى و توجه به دنياگرايان را گوشزد مىكند.
- نگاه، تحريك كننده تمايلات انسانها و مايه شيفتگى آنان به منظرههاى دلربا است.
- نعمتهاى الهى و امكانات دنيا، زمينهاى براى آزمايش انسانها است.
- توجه به رزق پايدار و سرتاسر خير پروردگار، زمينهساز دورى گزينى از چشم دوختن به امكانات دنيايى ديگران است
جمع بندی
در یک نگاه کلی، مبارزه با استکبار تنها با اسلحه و تقابل نظامی معنا نمییابد، بلکه نیازمند مجموعهای از راهکارهای هماهنگ در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است.
قرآن کریم و سیره انبیای الهی نشان میدهد که تحقیر هیبت پوشالی مستکبران، حمایت از مستضعفان، تقویت وحدت، نشر فرهنگ توحیدی، افشای فرهنگ استکباری، و نیز استقلال و قناعت اقتصادی، همه و همه پایههای اصلی این مقاومتاند.
هرگاه جامعهای این اصول را بهکار گیرد، نه تنها در برابر فشارها و تهدیدهای قدرتهای سلطهگر شکست نمیخورد، بلکه میتواند مسیر عزت، استقلال و پیشرفت واقعی را طی کند.
منابع
[1] . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، مکتبه الاسلامیه، ج 14، ص 83 .
[2] . ر. ك. سوره آل عمران ( 3)، آيه 64 .
[3] . محمدبن علی ابن بابویه، ثواب الاعمال، قم، شمیم کوثر، 1392، ص 331.
[4] . سید کاظم ارفع، ترجمه نهج البلاغه، فیض کاشانی،1386، حکمت 406.
پیوندها
مرکز فضای مجازی حقیق در آپارات
پرسش و پاسخ
سوالات متداول درباره مبارزه با استکبار
پاسخ: با توکل بر خدا آنان را به مبارزه فراخواند و با تحقیر هیبت پوشالیشان ایستادگی کرد.
پاسخ: ارائه فرهنگ توحیدی و آگاهسازی مردم برای مقابله با طاغوتها و سلطهگران.
پاسخ: قناعت و تلاش برای استقلال اقتصادی که ملت را از وابستگی و خضوع در برابر مستکبران حفظ میکند.




