علل شکست مبارزات روحانیون در زمان پهلوی ها
س:علل عدم موفقیت روحانیون در مبارزه علیه پهلوی ها چه بود؟
ج:1
دينداران نيز در اين كوران بدينى ، خود را باختند و از روحانيين كناره گرفتند و يا دست كم ، با مقاصد آنها همراهى نكردند.
2
در اين طول تاريخ كه ما يادمان هست آن كه قيام كرد بر ضد اين قدرت ها، روحانيون بودند كه در همين پنجاه و چند سال چند دفعه قيام كردند و البته قدرت آنها زياد بود شكست خوردند. آذربايجان و مشهد قيام كرد، تقريبا يك قيام عمومى اصفهان كرد از همه علماى بلاد بودند، لكن قدرت زياد بود و اين قدرت زياد شكست اينها را، حبس كردند اينها را، تبعيد كردند اينها را، علماى درجه يك را حبس و تبعيد كردند، علماى آذربايجان را كه درجه يك بودند، آنها را آوردند و بردند به سقز يا سنقر و به آنجا تبعيد كردند و مدت ها در آنجا بودند. علماى مشهد را، همه را گرفتند آوردند حبس در تهران علماى اصفهان را شكستند آن نهضت شان را و نتوانستند كارى بكنند. در تمام اين مدت پنجاه سال آن كه قيام كرد بر ضد اينها علما بودند و لاغير، هيچ كس ، ملت هم همراه علما بود تا آن اندازه كه مى توانستند.[1]
3
در زمان رضاشاه كه من و مثلا ايشان (اشاره به يكى از حضار) يادشان هست و شما اكثرا اصلا آن زمان را يادتان نيست چند قيام كه در ايران شد همه اش از روحانيون بود. يك قيام از آذربايجان شد، از علماى آذربايجان كه قيام كردند و چه ولكن خوب قدرت دست آنها بود گرفتند. آنها را و در- گمان مى كنم – سنقر مدت ها اينها تبعيد بودند و بعدش هم كه تبعيد برداشته شد مرحوم آقا ميرزا صادق آقا درقم آمدند و ماندند اينجا و اينجا هم فوت شدند. يك قيام از خراسان بود منتها همه علما- قضيه قيام مسجد گوهرشاد- تمام علماى خراسان را كه در اين قيام دخالت داشتند و سرشناس بودند گرفتند و آوردند تهران و حبس كردند و محاكمه كردند و اينها. يك قيام از اصفهان شد و علماى اصفهان آمدند به قم و دعوت كردند از علماى اطراف و علماى اطراف هم خيلى هايشان هم آمدند اينجا، منتها اين هم قدرت دست آنها بود و نتوانستند و شكستند و ملت هم آنطور هوشيار نشده بود كه درست دنبال علما را بگيرد.[2]
4
در زمان رضاشاه هم يكى دو سه دفعه قيام كردند علماء مع ذلك چون قيامى بود كه ملت از بس ترسيده بود از او همراهى نمى توانست بكند شكسته مى شد، از آذربايجان قيام كردند، از خراسان قيام مى كردند، از همه ايران ، يك وقت در قم جمع شدند و نهضت كردند لكن شكسته مى شد اين براى اين بود كه آنها مى ديدند اگر بخواهند همه چيز ما را ببرند و صدا درنيايد بايد اينها را از بين ببرند، تا اينكه ملت نتواند ديگر يك جائى باشد كه به آن ، او را رهبرى كنند و متمركز بشود قوا در آنجا، اين مقصد اينها بود.[3]
5
در همين مدتى كه من اطلاع دارم و من شاهد بودم قيام هاى مختلفى بر ضد رضاخان و محمدرضا شد و اين قيام ها همه – از – مبداش روحانيون بودند، از آنجا شروع مى شد لكن چون ملت باز درست مجتمع با هم نشده بودند موفق نمى شدند يا كم موفق مى شدند.[4]