فلسفه شکسته شدن نماز چیست؟
فلسفه شکسته شدن نماز چیست؟
نماز شکسته از احکام امتنانی و تسهیلی خداوند برای مسافران است؛ اما این که چرا برای عبادت خداوند، شرایطی مقرر شده است، توجه به نکات ذیل مفید است: الف) تمام عبادات و شرایط آنها توقیفی و تعبدی است؛ یعنی، از سوی خداوند است و هیچ کس حق کاستی و افزودن به آن را ندارد؛ پس همه این شرایط، از سوی خداوند است. ب) خداوند بهتر از هر کس میداند که راه وصول و تقرب به او چیست و چگونه میتوان بهتر به او نزدیک شد و به سعادت و کمال رسید. بنابراین اگر او جزء و شرطی را قرار داده و یا چیزی را حذف کرده، بر اساس مصالحی است که بسیاری از آنها فراتر از توان درک عقل بشری است و تنها خداوند بدان آگاه است. ج) عبادات به عنوان وسیلهای برای نیل به کمال در نظر گرفته شده است؛ از این رو قرآن کریم میفرماید: «یا أیها الذین آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرِینَ؛ ای انسانهای مؤمن! با استعانت از نماز و روزه به خدا نزدیک شوید». در همه اعمال عبادی، قصد قربت شرط است. گرچه نیت امری است قلبی، ولی وقتی همان نیت را با عبارات و الفاظ بیان میکنیم، میگوییم: «قربة الی الله»، یعنی این عبادتها را به عنوان وسیلهای برای تقرب به پیشگاه حضرت حق ـ تبارک و تعالی ـ انجام میدهیم. پس این عبادات، زمانی نقش وسیله تقرب به خدا را ایفا میکنند که با شرایط آن صورت گیرد. خدای متعال میفرماید: نماز باید برای یاد من میباشد (أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی) و در عین حال تذکر میدهد که «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری؛۳ در حال مستی نزدیک نماز نشوید»؛ زیرا چنین نمازی غفلتزدا و نزدیک کننده بشر به خدا نیست و نمازگزار با چنین حالتی حضور قلب ندارد و نمیداند که چه میکند. ازاینرو در ادامه همین آیه، در مقام تعلیل حکم میفرماید: «حَتّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُون». علت بسیاری از نابسامانیها در جوامع اسلامی، این است که عبادتهای مسلمانان روح ندارد و در حقیقت نماز و روزه بسیاری از آنان روح ندارد، وگرنه «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» در حالی که وجود بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی در جوامع اسلامی، غیرقابل انکار است (گرچه نسبت آن با آن چه که در جوامع غیرالهی و غیردینی است به مراتب بسیار کمتر است). آیةالله مصباح یزدی در این زمینه مینویسد: «رکن مهم همه عبادات، نیت و قصد قربت است و این رکن، مخصوص به نماز نیست؛ بلکه هر عمل عبادی، باید «قربة الی الله» انجام شود و داعی بر انجام آن اطاعت خدا باشد؛ چون پرستش با دل انسان بستگی دارد و به عبارت دیگر، عبادت از افعال و عناوین قصدی است. چنان که هر گونه خم شدنی علامت تعظیم نیست؛ زیرا ممکن است به قصد مسخره کردن باشد، عبادت هم صرف حرکات و سکنات یا اذکار و اوراد نیست؛ بلکه باید به خاطر اطاعت امر خدا باشد؛ پس نمازی که برای تمرین و یاد گرفتن خوانده میشود، یا برای ریا و خودنمایی یا از روی نفاق و ترس از مسلمانان یا جلب توجه ایشان، عبادت حقیقی نیست …». شاید این پرسش مطرح شود که چرا خدای متعال، تقرب به خودش را با صرف اقدام بندگان به یک عمل عبادی با هر شکل و قالب و شرایطی که انجام شود، قرار نداده است؛ بلکه این تقرب با شرایط خاص حاصل میشود؟ پاسخ آن ـ همان طور که آیةالله مصباح یزدی نوشتهاند ـ این است: «حکمت این که خدای متعال خواسته است مردم از راه اسباب عادی به مقاصدشان برسند، این است که در راه تحصیل اسباب، هزاران وسیله آزمایش و تکامل اختیاری برای انسانها پیش میآید که هرگز در گوشه مسجد و معبد حاصل نمیشود؛ چنان که بارها گفته شد، غرض از آفریده شدن انسان در این جهان مادی، همان است که با اختیار و انتخاب خود راه کمال را بپیماید و اساسا کمال حقیقی انسان، همان است که از راه اختیار حاصل میشود و انتخاب و اختیار، میدان عمل آزاد و راههای متعدد و وسایل گوناگون آزمایش لازم دارد و هر قدر زمینه آزمایش بیشتر باشد، امکان تکامل انسانی بیشتر خواهد بود. این است که خدای متعال به انسان امر فرموده به کار و کوشش و تلاش و فعالیت بپردازد تا در زمینههای مختلف، آزمایش خود را بدهد، و کمال اختیاری خویش را به دست آورد (لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً) «وگرنه خداوند عاجز نبود که روزی هر بندهای را به وسیله مائده آسمانی نازل کند …»؛ یعنی، کمال ما در گرو رفتارهای اختیاری ماست و اختیاری بودن رفتار، متوقف بر این است که گزینههای مختلف باشد که یکی از آنها صحیح یا بهترین باشد و همین که یکی صحیح یا بهترین است، به این معناست که شرط خاصی برای قبولی یا کمال آن عبادت گذاشتهایم.