ماجرای تجدید بنای کعبه و نصب حجرالاسود
س: تجديد بناى كعبه و تدبير رسول خدا در نصب حجرالاءسود چگونه بود؟
ج: رسول خدا سى و پنج ساله بود كه قريش براى تجديد بناى كعبه فراهم گشتند، زيرا كعبه فقط چهار ديوار سنگى بى ملاط داشت و ارتفاع آن ، حدود يك قامت بود. طوايف قريش كار ساختمان را ميان خود قسمت كردند تا ديوارها را بلندتر كنند و سقفى نيز براى آن بسازند، تا به جايى رسيد كه مى بايست حجرالاءسود به جاى خود نهاده شود، در اين جا ميان طوايف قريش نزاعى سخت درگرفت و هر طايفه مى خواست افتخار نصب حجرالاءسود نصيب وى شود و براى اين كار تا پاى مرگ ايستادگى كردند، تا آنجا كه طايفه بنى عبدالدار طشتى پر از خون آوردند و با طايفه بنى عدى بن كعب هم پيمان شدند و دست در آن خون فرو بردند و به لعقة الدم يعنى خون ليسها معروف شدند، تا ان كه ابواميه پدر ام سلمه و عبدالله كه در آن روز از همه رجال قريش پيرتر بود، پيشنهاد كرد كه تا قريش هر كه را نخست از در مسجد در آيد ميان خود حكم قرار دهند و هر چه را فرمود بپذيرند. اين پيشنهاد پذيرفته شد و نخستين كسى كه از در، درآمد رسول خدا بود، همه گفتند: هذاالامين ، رضينا، هذا محمد. اين امين است ، به حكم وى تن مى دهيم ، اين محمد است . رسول خدا فرمود تا جامه اى نزد وى آوردند، آن گاه سنگ را گرفت و در ميان جامه نهاد و سپس گفت تا هر طايفه اى گوشه جامه را گرفتند و سنگ را به پاى كار رسانيدند. آنگاه رسول خدا آن را با دست خويش در جاى خودش نهاد.[1]
[1] سيرة النبى ، ج 1/209-214؛ به روايت مسعودى و ابن سعد به چهار نفر از بزرگان قريش بفرمود تا، چهار گوشه آن جامه را گرفته بلندش كنند (مروج الذهب ، ج 2/279؛ الطبقات الكبرى ، ج 1/146.(