مدارا
مدارا چیست و آیا انسان باید با همه مدارا کند حتی با دشمنان؟
در دستورهاى دينى ما به «حسن خلق »، تاكيد شده است، يكى ازمصداقهاى بارز آن «مدارا» است.
آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است:
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا.
«مدارا» يك تكليف اخلاقى در اسلام است. از رسول خدا(ص)روايت است:
«امرنى ربى بمداراة الناس كما امرنى باداء الفرائض »; (1) .
همان گونه كه پروردگارم مرا به انجام واجبات فرمان داده است، به مدارا با مردم دستور داده است.
در حديث ديگرى چنين آمده است كه جبرئيل، به محضر رسول خدا(ص) آمد و از سوى خدا چنين پيام آورد كه: «اى محمد! پروردگارت سلام مى رساند و به تو مى گويد: با بندگان من مدارا كن.» (2) .
نيز در حديث است از پيامبر اكرم(ص) كه فرمود:
«مداراة الناس نصف الايمان و الرفق بهم نصف العيش »; (3) .
نيمى از ايمان، مداراى با مردم است و نيمى از زندگى، رفق وملاطفت با آنان است.
حتى خارج از قلمرو دين و آيين هم، آنان كه خواستار يك زندگى دلنشين و پسنديده باشند، در سايه همزيستى مسالمت آميز و رفق ونرمش با ديگران و رفتار شايسته، بهتر به اين خواسته مى رسند، تا درسايه خشونت و برخورد ناسازگارانه و بهانه جويانه و عيب گيرانه وخودپسندانه!
سعه صدر و ظرفيت براى تحمل ديگران، لازمه دست يافتن به يك زندگى خوب است. در مواردى كه اختلاف سليقه و ديدگاه، ياتفاوت در مشى و رفتار و روش وجود دارد، باز هم با وسعت نظر و«مدارا» مى توان مانع بروز مشكلات شد.
مدارا، يا تولى و تبرى
تعيين مرزهاى دقيق در مباحث اخلاقى و مسايل فرهنگى، مهم است. ما به همان اندازه كه به مدارا و حسن خلق و حلم و معاشرت شايسته ماموريم، به تولى و تبرى و مرزبندى مكتبى در دوستيها ودشمنيها و صف آرايى در برابر دشمن و مقاومت بر سر «مواضع » وبى تفاوت نبودن در مقابل بديها و بدان موظف هستيم. و اين دو مساله از هم جداست و هر كدام جاى خاص خود را دارد.
درست است كه در مسايل اعتقادى نبايد كوتاه آمد و ارزشها رانبايد فروخت و با دشمنان فكرى و مرامى و سياسى نبايد كنار آمد، امامعاشرت با مردم موضوع ديگرى است. حتى در ارتباط با دشمن هم بحث «مدارا» تاكيد شده است، چرا كه گاهى سبب جذب آنان مى شود،بى آنكه از مبانى و اصول خويش، دست برداريم.
حضرت امير(ع) مى فرمايد: «خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بكواعليكم و ان عشتم حنوا اليكم »; (4) .
با مردم آن گونه مخالطت و معاشرت داشته باشيد كه اگر مرديد، بارفتارى كه داشته ايد، بر شما گريه كنند و اگر زيستيد، بر شما دلسوزى وشفقت كنند.
اين همان مفهومى است كه در شعر «عرفى » آمده است:
چنان با نيك و بد خو كن، كه بعد از مردنت «عرفى ».
مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند.
و اين، نه به معناى بى تفاوتى در مقابل حق و باطل و صلاح و فساد،يا زير پا نهادن ارزشهاى مكتبى و ناديده گرفتن اصول و مبانى است،بلكه «سلوك شايسته » و «حسن خلق » و اخلاق نيك و جاذبه رفتارى است،كه حتى بيگانه را هم جذب مى كند.
از امام صادق(ع) در تفسير آيه «و قولوا للناس حسنا» (با مردم نيكوسخن بگوييد) نقل شده كه فرمود: «يعنى با همه مردم، چه مؤمن چه مخالف(خودى و بيگانه). اما رفتار با مؤمنان، همراه با چهره گشاده باشد و اما با مخالفان،گفتارى مداراتى باشد، تا آنان را هم به ايمان (و خط فكرى) خويش جذب كنيد،چرا كه خيلى با كمترين از اينها مى توان شر آنان را از خود و از برادران ايمانى باز داشت.» (5) .
مدارا با دشمن
مدارا، سلاح پيامبران در جامعه پر از دشمن و مخالف بود و بدين وسيله، هم مخالفان را جذب مى كردند، هم با اين شيوه، به پيروان باايمان، در مقابل دشمنيها و كينه توزيهاى عنودان و دشمنان سرسخت،مصونيت مى بخشيدند.
امام سجاد از حضرت رسول(ص) روايت كرده كه فرمود: خداى متعال، از اين رو پيامبران را بر مردم ديگر برترى و فضيلت بخشيد، كه با دشمنان دين خدا بيشترين مدارا را مى كردند و به خاطر خدا و حفظجان پيروان خويش، بهترين «تقيه » را به كار مى بستند. (6) .
روشن است كه اين در دوران خاصى بوده كه پيامبران (و حتى رسول اكرم) از نظر نيرو و نفرات و شرايط، دوران سخت و عسرت وكمى ياران را مى گذراندند. آنگاه كه فداكاران راه خدا افزون شدند،دشمنيهاى كفار و منافقان را با شدت عمل جواب دادند و به فرمان «جهاد» و «برخورد قاطع » عمل كردند، نه سازشكارانه و مداهنه جويانه، كه البته آن هم به اقتضاى شرايط و موقعيت بود.
در برخوردهاى اجتماعى با مردم كه قلمروى جدا از برخورد بادشمنان داخلى و خارجى دارد مدارا و نشان دادن ملاطفت و روحيه سازگارى، كار انسان را هم بيشتر پيش مى برد و دلها را هم بيشتر جلب و جذب مى كند. بويژه در مواجهه با كسانى كه به هر حال، مثل استخوان لاى زخم و مانند يك جراحت اند كه ناچار بايد به نحوى آنان را تحمل كرد. به اين تحمل از روى ناچارى امام على(ع) اشاره فرموده و آن رانوعى حكمت به شمار آورده است. مى فرمايد:
«ليس الحكيم من لم يدار من لا يجد بدا من مداراته »; (7) .
كسى كه مدارا نكند، با شخصى كه چاره و گريزى از مدارا كردن بااو ندارد، حكيم و فرزانه نيست.
راستى!… با يك جراحت و زخم، چه مى توان كرد، جز ساختن ومدارا و تحمل، تا خوب شود؟ گاهى بعضيها مثل همان زخمند بايد باآنان ساخت و جز نشان دادن صبورى و سازگارى هيچ راهى نيست.
حكمت بودن «مدارا با مردم » را در سخن ديگرى، حضرت على(ع)چنين بيان فرموده است:
«راس الحكمة مداراة الناس.» (8) .
نشان دادن سازگارى و خوشرفتارى، حتى كينه ها را هم ميزدايد وبه جاى آن دوستى و علاقه مى آورد. باز هم از حضرت امير(ع) بشنويم كه مى فرمايد:
«دار الناس تستمتع باخائهم و القهم بالبشر تمت اضغانهم »; (9) .
با مردم مدار كن، تا از برادرى آنان بهره مند شوى و با آنان با روى گشاده ملاقات كن، تا كينه هايشان بميرد.
اخلاق معاشرت
نويسنده: جواد محدثى
ناشر: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى
موفق باشید.