پذيرفتن رضا و تسليم به معناى مجبور بودن انسان است؟
آيا پذيرفتن رضا و تسليم به معناى مجبور بودن انسان است؟ عدم اعتقاد به رضا و تسليم چه عواقبى دارد؟ آثار ارزنده رضا و تسليم چیست؟
پاسخ
آدمى در گذر زندگى با يك سلسله رويدادها و حوادث گوناگون (طبيعى و غير طبيعى) روبرو است؛ سلامتى و بيمارى، خوشى و ناخوشى، شادى و غم، فقر و غنا و سختى و آسانى همواره با زندگى انسانها همراه است.
در اين ميان، مؤمن بايد نسبت به امورى كه از حيطه قدرت انسان خارج است، تسليم و راضى باشد تا با حفظ آرامش روحى، بتواند مشكلات را حل كرده و رنجها و سختى ها را تحمل كند.
نور ایمان
كسانى كه نور ايمان قلبشان را روشن كرده است، در برابر حوادث روزگار دل به خدا بسته، در درگاه الهى سر تعظيم فرود مى آورند.
موحّدان، آغاز و پايان كارشان را در دست قدرت الهى مى بينند و تمام امور را متعلّق به اراده او مى دانند. از این رو، هر غم و اندوه، يا سرور و خوشحالى را از ناحيه حق تعالى به حساب آورده، تن به قضاى وى مى دهند.
رضاى بنده از خدا اين است كه:
آنچه از قضاى الهى مى گذرد ناخوش نداشته باشد. و رضاى خدا از بنده به اين است كه: بنده فرمان او را بكار گيرد، و از امورى كه نهى كرده، اجتناب ورزد.[1] و تسليم يعنى گردن نهادن به تمامى اوامر الهى و قبول بى قيد و شرط آن.
فرمان خدا كه براى مصلحت انسان و حفظ منافع وى است، بايد مورد پذيرش همه قرار گيرد و مخالفت با آن، نشانه گمراهى و انحراف از مسير حق است.
مردم در مقام تسليم
«اسلام» از ماده «تسليم» گرفته شده است، بدين معنى كه مسلمان بايد تسليم پروردگارش باشد. بنابراين هر انسانى به مقدار تسليمش در برابر حق از روح اسلام برخوردار است.
مى توان مردم را در اين زمينه به سه گروه تقسيم كرد.
گروهى تنها در مواردى تسليم فرمان حقّند كه منافعشان تطبيق كند، آنها در حقيقت مشركانى هستند كه نام «مسلم» بر خود گذارده اند، و كارشان تجزيه احكام الهى به مصداق «نُؤمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ (نساء: 150)؛ است حتى در آنجا هم كه ايمان مى آورند در حقيقت به منافعشان ايمان آورده اند نه به حكم خدا!
گروه دوم
گروه دوم كسانى اند كه اراده و خواست شان تحت الشعاع اراده و خواست خدا است و به هنگام تضاد منافع زودگذرشان با فرمان حق از آن چشم مى پوشند و تسليم فرمان خدا مى شوند، اينها مؤمنان و مسلمانان راستين اند. گ
گروه سوم
گروه سوّم كه بر دو گروه پيشين برترى دارند كسانى اند كه جز آنچه خدا اراده كند اراده اى ندارند، و خواست آنها خواست خداست.
آنها به جايى رسيده اند كه فقط چيزى را دوست مى دارند كه او دوست دارد و از چيزى متنفّرند كه او نمى خواهد.
اينها خاصّان و مخلصان و مقرّبان درگاه او هستند كه تمام وجودشان به رنگ توحيد درآمده و غرق محبت و محو جمال اويند.[2]
پايه هاى ايمان و نشانه مؤمن
دستيابى به كمال «ايمان» بر چهار پايه استوار است كه دو پايه آنرا رضا و تسليم تشكيل مى دهد.
حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
«الْايمانُ عَلى أَرْبَعَةِ أَرْكانٍ: أَلتَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ، وَالتَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ وَالتَّسْليمُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَالرِّضى بِقَضاءِ اللَّهِ[3]
ايمان بر چهار پايه استوار است:
توكل بر خدا، تفويض (و واگذارى امور و حوادث آينده) به خدا، تسليم در برابر فرمان خدا و رضايت به قضاى الهى.
اسوه هاى رضا و تسليم
پيامبران صلوات الله عليهم، ائمه معصومين عليهم السلام، مؤمنان و صالحان، همواره در راه حق گام برداشته تسليم فرمان خدايند و در اين راه از اهداى جان خويش و عزيزان شان هم دريغ نمى كنند و راضى به قضا و قدر الهى اند.
مؤمنان و موحدان راستين، در مشكل ترين لحظات زندگى فقط به خدا توجّه دارند و رضاى او را مى طلبند آنان از همه چيزشان مى گذرند تا خشنودى معبودشان را بدست آورند.
در اينجا به چند نمونه از آنان اشاره مىشود:
حضرت ابراهيم (ع) به دستور خداوند براى انجام رسالت خويش، همسرش هاجر و فرزندش اسماعيل را در سرزمين مكّه (كه در آن روز بيابانى خشك و بى آب و علف بود) گذاشت و خودش به سرزمين شام بازگشت.
حضرت ابراهيم (ع) گاه گاهى به ديدار هاجر و اسماعيل مى رفت و حال آنان را جويا مى شد.
در يكى از سفرها مأمور شد اسماعيل را به درگاه خدا قربانى كند وقتى اين مأموريت را با فرزندش در ميان نهاد، اسماعيل با صراحت و قاطعيت گفت:
«يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنى إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ (صافات: 102)؛
پدرم هر چه دستور دارى اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت».
سپس قرآن مجيد زيبايى تسليم پدر و پسر را اينگونه ترسيم مى كند:
«فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ … (صافات: 103)؛ هنگامى كه هر دو تسليم و آماده شدند و ابراهيم جبين او را بر خاك نهاد او را ندا داديم كه اى ابراهيم! آنچه در خواب مأموريت يافتى انجام دادى».
و بدين گونه، هر دو اين امتحان مهم و آشكار را با پيروزى كامل گذراندند.
در واقعه جانگداز عاشورا، بعد از آنكه حضرت امام حسين (ع) بيش از هفتاد نفر از اهلبيت و ياران و اصحابش را از دست داد همچنان در برابر خدا تسليم و راضى به رضاى الهى بود و قبل از شهادتش نيز با تمام خلوص به درگاه خدا عرض كرد:
«صَبْراً عَلى قَضائِكَ يا رَبِّ لاالهَ سِواكَ يا غياثَ الْمُسْتَغيثينَ[4]
پروردگارا، بر قضاى تو صبر مى كنم، هيچ خدائى جز تو نيست اى دادرس دادخواهان».
امام رضا (ع) از پدر بزرگوارش نقل مى كند كه وى فرمود:
«پدرم (امام صادق (ع)) به من دستور داد تا نزد مفضّل بن عمر (يكى از ياران آن حضرت) روم و او را در سوگ فرزندش (اسماعيل) تسليت بگويم.
پدرم فرمود:
سلام مرا به مفضل برسان و به او بگو: ما قبل از مرگ فرزندت، فرزندمان اسماعيل را از دست داديم، و در مصيبتش صبر كرديم، پس تو هم همچون ما صبر كن و بدان كه هر گاه ما كارى را بخواهيم و خداوند كارى ديگر را اراده كند، در برابر فرمان الهى تسليم هستيم».[5]
آثار ارزنده رضا و تسليم
-
استجابت دعا
امام حسن (ع) فرمود: «من ضامن استجابت دعاى كسى هستم كه در قلبش غير از رضا و خشنودى الهى چيز ديگرى جاى ندهد.[6]
در روايتى از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود:
هر گاه بنده (مؤمن) بگويد: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللَّهِ» خداوند به فرشتگانش مى فرمايد: بنده مؤمن من تسليم امر من شد، حاجت او را برآورده سازيد.[7]
-
بىنيازى
راضى بودن به آنچه را كه خداوند قسمت انسان نموده، روحيه بىنيازى به وى مى دهد. امام صادق (ع) فرمودند: «إِرْضَ بِما قَسَّمَ اللَّهُ لَكَ تَكُنْ غَنِيّاً[8] اگر به آنچه خداوند قسمت تو كرده راضى باشى، بىنياز خواهى بود».
-
دستيابى به پاداش الهى
پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد: «اعْطُوا اللَّهَ الرِّضاءَ مِنْ قُلُوبِكُمْ، تَظْفَرُوا ثَوابَ اللَّهِ يَوْمَ فَقْرِكُمْ وَالْإِفْلاسَ.[9]
شما نسبت به خداوند (و اوامر او) در دل راضى باشيد، تا در روز فقر و تهيدستى (قيامت) به ثواب الهى برسيد.
-
تحصيل رضاى الهى
در روايت است كه حضرت موسى (ع) به درگاه الهى عرض كرد: «پروردگارا! مرا به كارى كه رضايت تو در آن است، راهنمائى فرما.
خداوند در جواب فرمود: «رضايت من در راضى بودن تو به قضا و قدرم است.[10] يعنى اگر تو نسبت به قضا و قدر من راضى باشى من هم نسبت به تو خشنود خواهم بود.
-
آرامش جسمى
ناراحتى هاى ناشى از ناخشنودى به آنچه كه گذشته و مى گذرد، موجب بيمارى جسمى و افسردگى روحى مى شود.. حضرت على (ع) مى فرمايد:
«مَنْ رَضِىَ مِنَ اللَّهِ بِما قَسَّمَ لَهُ إِسْتَراحَ بَدَنُهُ[11]هر كس به آنچه كه خداوند براى او قسمت كرده، راضى باشد جسمش در آرامش و راحتى است».
عواقب عدم رضا
هر كس به قضاى الهى راضى نباشد در حقيقت از مرز ايمان خارج شده، وارد كفر گرديده است. چه اينكه، اگر ما خداوند را يكتا مؤثّر در عالم وجود دانسته، اراده او را بر همه چيز و همه كس غالب مى دانيم، پس چرا به حكم و اراده او راضى نباشيم؟!
حضرت على (ع) مى فرمايد:
مَنْ لَمْ يَرْضَ بِالْقَضاءِ دَخَلَ الْكُفْرُ دينَهُ[12]هر كس به قضا (و قدر خدا) راضى نباشد؛ كفر در دينش راه پيدا كرده است.
پس حقيقت دين و ايمان در تسليم محض فرمان پروردگار بودن و خشنودى به آنچه كه از طرف او در جهان هستى به وقوع مى پيوندند، مى باشد.
در روايتى، پيامبر اكرم (ص) از قول خداوند متعال نقل مى كند كه:
«مَنْ لَمْ يَرْضَ بِقَضائى وَ قَدَرى فَلْيَلْتَمِسْ رَبّاً غَيْرى[13] هر كس نسبت به قضا و قدر من راضى نباشد، (براى خويشتن) پروردگارى غير از من بجويد.
جمعبندی
«رضا» به معنای خشنودی قلبی از قضا و قدر الهی و «تسلیم» به معنای پذیرش عملی اوامر خداست. این دو مفهوم هرگز به معنای مجبور بودن انسان نیست،
بلکه نشان میدهد که انسانِ مؤمن پس از تلاش و بهکارگیری اختیار، در برابر امور خارج از قدرتش آرام و متکی به خداست.
انسانها در برابر فرمان الهی سه دستهاند:
- کسانی که فقط زمانی تسلیماند که با منافعشان سازگار باشد؛
- مؤمنانی که هنگام تعارض منافع دنیوی با فرمان خدا، جانب فرمان الهی را میگیرند؛
- بندگان خالصی که ارادهشان در اراده خدا فانی است.
رضا و تسلیم از ارکان ایماناند و پیامبران و اولیای الهی بلندترین نمادهای آن هستند.
آثار مهم این دو خصلت شامل استجابت دعا، بینیازی، آرامش روان و جسم، کسب رضایت الهی و دریافت پاداش اخروی است. در مقابل، نارضایتی از قضا و قدر الهی انسان را به مرز کفر میکشاند؛ زیرا نشاندهنده بیباوری به حکمت و اراده خداست. حقیقت ایمان در این است که بنده پس از انجام وظیفه، دل به اراده الهی بسپارد و آنچه را خدا مقدر کرده با قلبی آرام بپذیرد.
منابع
[1] . حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، بیروت، 1412 ق، واژه رضا.
[2] . ناصر مکارم شیرازی، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1389، ج 17، ص 329.
[3] . حسن ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمه: احمد جنتی، تهران، امیرکبیر، 1382، ص 250.
[4] . محمدتقی سپهر، ناسخ التواريخ( احوالات سيدالشهداء)، تهران، کتابچی، 1379، ج 2، ص 388.
[5] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء و التراث، ج 82، ص 103.
[6] . همان، ج 71، ص 159.
[7] . همان، ج 93، ص 189.
[8] . همان، ج 75، ص 192.
[9] . میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرك الوسائل، قم، آل البیت، ج 1، ص 138.
[10] . ملا مهدی نراقی، جامع السعادات، قم، اسماعیلیان، 1382، ج 3، ص 204.
[11] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، همان، ج 71، ص 139.
[12] . تمیمی آمدی، شرح غررالحكم و دررالكلم، تهران، دانشگاه تهران، ج 5، ص 408.
[13] . محمد محمدی ری شهری، ميزان الحكمه، قم، دارالحدیث، 1386، ج 8، ص 177.
پیوندها
مرکز فضای مجازی حقیق در آپارات
سوالات و پاسخها درباره پذیرفتن رضا و تسلیم
1. آیا پذیرفتن رضا و تسلیم به معنی مجبور بودن انسان است؟
خیر، رضا و تسلیم به معنای پذیرش اراده الهی در امور خارج از قدرت انسان است و نشاندهنده اعتماد و آرامش در برابر قضای الهی میباشد.
2. فایدهی اصلی رضا و تسلیم برای مؤمن چیست؟
استجابت دعا، بینیازی، آرامش روان و جسم، کسب رضایت الهی و دریافت پاداش اخروی.
3. چرا عدم اعتقاد به رضا و تسلیم خطرناک است؟
چون عدم رضایت از قضا و قدر الهی میتواند به کفر منتهی شود و نشاندهنده عدم باور به حکمت و اراده خدا است.
4. رضا و تسلیم چه ارتباطی با ایمان دارند؟
رضا و تسلیم از ارکان اصلی ایمان هستند و دستیابی به کمال ایمان بدون این دو ممکن نیست.
5. چند گروه در زمینه پذیرش فرمان الهی وجود دارند و تفاوتشان چیست؟
سه گروه: کسانی که فقط زمانی تسلیماند که منافعشان همخوان باشد؛ مؤمنانی که هنگام تضاد منافع، فرمان خدا را ترجیح میدهند؛ و بندگان خالصی که ارادهشان در اراده خدا فانی است.
6. اسوههای رضا و تسلیم که در متن به آنها اشاره شده، چه کسانی هستند؟
پیامبران و امامان معصوم، مثل حضرت ابراهیم (ع) و امام حسین (ع) که با جان و دل تسلیم فرمان الهی بودند.
7. چگونه رضا و تسلیم به آرامش جسمی و روانی کمک میکنند؟
رضا و تسلیم سبب میشود فرد از ناخرسندی و افسردگی ناشی از حوادث گذرا دور مانده و جسم و روانش در آرامش باشد.




