نامشروع بودن امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر قولی و عملی مشروع نیست زیرا موجب ایذاء[1] مومنین است و اگر عملی باعث اذیت دیگران شود نه تنها واجب نیست بلکه جایز هم نیست.
پاسخ:
اوّلا، اگر کسی مبتلا به بیماری سرطان یا تومور شده است و این بیماری به سرعت در حال رشد کردن در بدن اوست. پزشک متخصصی دستور داده که هرچه سریعتر باید جرّاحی شود تا از مرگ نجات یابد. برخورد شما چیست؟ آیا میگویید: چون جرّاحی موجب اذیّت و آزار بیمار میشود، پس معقول، منطقی و مشروع نبوده و جایز نیست انجام شود؟! معنای این حرف یعنی تأیید مرگ بیمار، طبیعی است که بیمار باید درد معالجه و جرّاحی را تحمّل کند تا بهبودی حاصل شود. در بحث امر به معروف و نهی از منکر هم قضیّه چنین است. کسانی که مرتکب گناه و حرام میشوند در واقع بیمار هستند و نیاز به معالجه دارند. امر به معروف و نهی از منکر در واقع حکم جرّاحی و معالجه را دارد و اگر انجام نشود، بیماری رفته رفته سراسر وجود فرد گناهکار را میگیرد و این بیماری به جامعه نیز سرایت کرده و دیگران را نیز مبتلا میکند. بنابر این امر به معروف و نهی از منکر اگرچه ممکن است برای معروف و منکر شونده تلخی داشته باشد، ولی یک امر معقول و منطقی است و برای فرد عاقل و خردمند قابل پذیرش است.
ثانیا، با توجه به آیات[2] و روایات[3] فراوانی که درباره امر به معروف و نهی از منکر وارد شده، این کار، دستور شرع بوده و یک عمل مشروع است.
ثالثا، در هیچکجای آیات و روایاتی که درباره این مسئله وارد شده مسئله اذیّت نشدنِ معروف و منکر شونده، شرط نشده است؛ زیرا شرط عدم ایذاء در امر به معروف و نهی از منکر جلوی تمام دستورات اجتماعی را مسدود کرده و در جامعه اختلال ایجاد میکند و هیچکس نمیتواند دیگری را به انجام کار مشروع یا ترک کار نادرست فرمان دهد. پدر نمیتواند به فرزندش بگوید، دزدی نکن، غیبت نکن، برادر یا خواهر کوچکتر را اذیّت نکن، زن به شوهر، شوهر به زنش نمیتواند بگوید این کار را بکن یا نکن، فرمانده نظامی به سربازش نمیتواند بگوید فلان کار را انجام بده یا نه، هر کس هر کاری دلش خواست میتواند انجام دهد و کسی نمیتواند بگوید بالای چشمت ابروست؛ زیرا طرف مقابل ناراحت میشود.
رابعا، اگر معیار واجب بودن امر به معروف و نهی از منکر اذیت نشدن دیگران بود پیامبران الهی و امامان معصوم علیهم السلام به این کار اقدام نمیکردند؛ آنان بزرگترین آمران به معروف و ناهیان از منکر بودند؛ مردم را از پرستش غیر خدا نهی میکردند و به پرستش خالق یکتا فرا میخواندند، این عمل باعث اذیت شدن بسیاری میگردید تا جایی که به مخالفت و حتی جنگ با آن بزرگواران دست میزدند و در این راه نه تنها اذیت میشدند که حتی زخمی و کشته هم میشدند، با وجود این، هرگز دست از دعوت خویش برنمیداشتند، اگر تبلیغ دین به دلیل اذیت شدن دیگران جایز نبود، آنان هرگز به تبلیغ خود ادامه نمیدادند. امام حسین علیه السلام در بیان هدف از قیامش علیه حکومت یزید که مرحله عملی امر به معروف و نهی از منکر است میفرماید: «… إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَر وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع… .[4] جز اين نيست كه من به منظور ايجاد صلح و سازش در ميان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منكر نمايم. من ميخواهم مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار نمايم». آیا این صحیح است که بگوییم امام (ع) برای اینکه یزید اذیّت نشود، میبایست فقط به امر و نهی قلبی اکتفاء میکرد و دست به قیام نمیزد، اگر امام ع قیام نمیکرد، آیا از دین چیزی باقی میماند؟!.
خامسا، اگر معیار واجب بودن عملی آن باشد که باعث اذیت دیگران نشود، بسیاری از واجبات دیگر نیز باید ترک شود؛ برای مثال، روزه در روزهای گرم تابستان، جهاد در راه خدا، پرداخت واجبات مالی مانند خمس و زکات، تأمین هزینه های سنگین خانواده برای مرد و … برای بسیاری از افراد دشوار است و غالب کارهای دشوار انسان را اذیت میکند، بر پایۀ این ادعا باید گفت هیچکدام از این اعمال واجب، دیگر واجب نیست، در حالی که هیچ مسلمان خردمندی، در وجوب این اعمال تردیدی به خود راه نمیدهد. بنابر این باید توجه داشت که معیار تحقق بخشیدن به واجبات شرعی، رضایت و اذیّت نشدن مردم نیست.
[1] . اذیّت کردن.
[2] . مثل: آل عمران(3)؛ آیه 104 و 114؛ توبه(9)، آیه 71 و غیره.
[3] . ر.ک: محمد بن يعقوب كلينى، الكافي، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407 ق، ج5، ص55-60؛ عنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ، قَالَ: «وَيْلٌ لِقَوْمٍ لَايَدِينُونَ اللَّهَ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ؛ واى به حال گروهى كه نسبت به امر به معروف و نهى از منكر بى اهميت بوده و آن را (در رفتار و كردار) نپذيرفته باشند( یا به واسطه آن به خداوند نزدیک نشوند)؛ الكافي، همان، ج5، ص 56.
[4] . محمد باقر مجلسى، بحار الأنوار، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1403 ق، ج44، ص 329.