نقش محبت در تعلیم و تربیت
سیدغلامعباس طاهرزاده
مهرورزی و محبت از زمره صفات ثبوتی و فعل خداوند خالقیّت و ربوبیت است. یعنی هم آفریدگار است و هم پروردگار. جریان این دو صفت الهی در مورد انسان به توسط پدر و مادر انجام میشود و این دو هستند که وسیله پیدایش او در حیات مادی و رشد و تربیت او به ویژه در ایام کودکیاند.
موضوع تربیت فرزند، از دیرباز جزو موضوعات اساسی و بنیادی اسلام بوده است. در دنیای امروز با توسعه و رشد مهارناپذیر تکنولوژی و پیشرفتهای چشمگیر آن، و نیز در عصر رویکرد دوباره بشر به مسیله دین و تربیت الهی موضوع تربیت فرزند، همچنان چشم گیر مینماید. امروز حتی خانوادههای غربی نیز به خوبی دریافتهاند که بازیهای رایانهای، سایتهای سرگرمی، چتهای اینترنتی، تلویزیون، سینما، و … نیازهای روحی فرزندشان را تأمین نمیکند و بنیان خانواده را اکسیری جز تربیت صحیح فرزند، استوار نخواهد نمود. نوشتار حاضر بر آن است که نگاهی کوتاه به تربیت دینی کودک در روایات اسلامی بیندازد.
باید توجه داشت نوازشهای بدون حد و حصر و توجیه نشده و خارج از حد اعتدال، اثرات سویی را بر روان کودک بر جای میگذارد؛ پُر توقعی، زودرنجی، ضعف در برابر مشکلات، ناامیدی، عقده حقارت، سرخوردگی از اجتماع و بسیاری فشارهای روانی دیگر، زاییده ارتباطات مهرآمیز افراطی با کودک است.
● مقدمه :
قال رسول ا…(ص): لا یضَع ا… الرَحْمَـﮥَ لا عَلی رَحیمٍ
پیامبر(ص) فرمود: رحمت خدا جز افراد مهربان را در بر نمی گیرد.
رشد معنوی و تربیت اخلاقی مستلزم پرورش سالم عواطف کودک است. در این زمینه نیز روایات بسیاری وارد شده است؛ امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:
“اِنَّ اللّه لَیَرحَمُ العَبدُ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِه”؛ همانا پروردگار بندهاش را به دلیل زیادی مهرورزی نسبت به کودک خود میبخشاید. همچنین از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است:
“مَن قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَن فَرَّحَه فَرَّحَهُ اللّهُ یَوم القِیَامَةِ”؛ هر کس فرزند خود را ببوسد خدا بر او پاداشی مینویسد و هر کس فرزندش را خوشحال کند خدا او را در روز رستاخیز شاد میگرداند. و در جای دیگری فرموده اند:
“اُحِبُّوا الصِّبیَانَ وَ ارْحَمُوهُم”؛ کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنان مهربان باشید.
همچنین روایت شده است که روزی مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! من ده فرزند دارم ولی هرگز کودکانم را نبوسیدهام. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که رحم نکند (مورد) رحم (واقع) نمیشود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد تربیت از سنین کودکی فرمودهاند: هر کس فرزندش را از کودکی تربیت کند تا او بتواند بگوید لا اله الا الله، خداوند از او حساب نخواهد کشید.
● بررسی جایگاه و کاربردهای مهرورزی و محبت در سیره تربیتی رسول اکرم(ص)
پیامبر (ص) چهره پرفروغی است که مهرورزی و عشق و محبت را به جهانیان عرضه کرد. رمز موفقیت پیامبر (ص) رأفت، محبت، مهرورزی و عشق به انسانها بود. پیامبر اکرم(ص) مظهر مهربانی است و برای آن که دلهای بشریت را به هم نزدیک کند و بشریت را از توحش، جهالت و کینه ورزیها دور کند، روش مهرورزیدن را انتخاب کرد و پایه تمدن بزرگ اسلامی را بنیان نهاد.
برای آشنایی بهتر با روحیه مهرورزی پیامبر(ص) و تأثیرات این شیوه مهم در آموزش و تربیت دیگران مطالب زیر را بیان می داریم.
زندگانی پیامبر اعظم(ص)، نشان می دهد که مسایل تربیتی و اخلاقی، از اهمیت و جایگاه فوق العاده ای در اندیشه و سیره رفتاری آن بزرگوار برخوردار بوده است.
مقام معظم رهبری در فرمایشهای راهگشای خویش به مناسبت سال پیامبر اعظم(ص)، به نکاتی اشاره کردند که می تواند مقدمه این بحث و همچنین پاسخی برای سؤال شما قرار گیرد. تأکید ایشان این بود که هدفهای والای پیامبر اکرم(ص) را نمی توان در یک جمله گنجاند، ولی می توان سرفصلهایی ازآن را سرمشق کار خود در طول یک سال، یک دهه و یک عمر قرار داد.
رهبر انقلاب، اولین سرفصل را با استناد به حدیث نبوی(ص)، بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ، تکمیل مکارم اخلاق تعیین فرمودند و دستیابی به هدفهای والای بعثت پیامبر(ص) را برخورداری از اخلاق نیکو دانستند، سعادت فردی و اجتماعی مسلمانان را در گرو خلق نیکو برشمردند. البته، خوش اخلاقی با مردم را حداقل اخلاق بیان داشتند و اساس اخلاق را پروراندن صفات نیکو و خلقیات فاضله در دل و جان و به صورت طبیعی، انعکاس آن فضایل در عمل دانستند. این تأکیدات و توجهات، در حقیقت به این معناست که جامعه اسلامی باید با اتصاف به خلق خوش و نیکوی محمدی(ص)، سبب پراکنده شدن عطر و بوی اخلاق نبوی در جامعه بشری باشد. به هیچ وجه مفاسدی چون حسد، بدخواهی، حیله گری، حرص و بخل نسبت به دنیا، کینه ورزی، تنگ نظری و… زیبنده جامعه اسلامی و نبوی نیست. یقیناً، آرامش و سعادت واقعی جامعه بشری وبخصوص اسلامی، در برخورداری روزافزون از تمنیات دنیوی نخواهد بود. صفا، صمیمیت و آرامش جامعه اسلامی، در اخوت نهفته است. اخوتی که منشأ مهربانی، خیرخواهی، عفو و اغماض، ایثار و گذشت شود. این، همان اخوتی است که مورد تأکید رسول خدا(ص) است.
برادری و اخوت مبتنی بر آموزه های نبوی(ص)، به عنوان یک اصل اخلاقی در جامعه کارساز بوده و گره گشای مشکلات رفتاری است .
مگر نه این است که پیامبر عظیم الشأن(ص) و معمار نخستین جامعه توحیدی، در فضای خشک و خشن و آلوده به تعصبات و کینه توزیهای جاهلی، پیمان برادری را از روزهای نخست ورودشان به مدینه، سرلوحه کار خویش قرار دادند؟ پیامبر اکرم(ص) برای ریشه کن کردن تعصبات جاهلی و پایه ریزی امت اسلامی به جای قبایل پراکنده و متخاصم، از این روش کارساز استفاده کردند. در جامعه نبوی، هر برادری نسبت به برادر خویش در دشواریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، دفاع در میدان جنگ، تعصب و حمایت از خانواده در غیبت یا شهادت و مرگ، موظف و متعهد بود. مبنای قرآنی چنین رفتار اجتماعی، همان آیه شریفه و معروف انما المومنون اخوه است. متأسفانه از این آیه معنای درستی در فرهنگ ما وجود ندارد و ما انما را همانا یا بدرستی که معنا می کنیم؛ در صورتی که روح اصلی این آیه و جان کلام الهی در همین انما یی است که هیچ گاه درست معنا نشده است. انما علامت حصر است و معنایش چنین است که این است و جز این نیست که مؤمنان با یکدیگر برادرند. بر اساس این ترجمه، مفهوم کلام الهی این است که درخت ایمان را ما از میوه اش می شناسیم. یعنی اگر در جامعه اسلامی، شاخصهای اخوت وجود داشت و مردم نسبت به یکدیگر خیرخواه، صادق، دلسوز، ایثارگر، وفادار و حقیقتاً یکدل بودند، مؤمن هستند.
جامعه ای که مطرح شد، جامعه ای آرمانی است که شاید به راحتی نشود آن را ایجاد کرد. چون جامعه ظرفیت پذیرش آیات الهی را نداشته است، سطحی از دینداری را که با گوهر دین فاصله زیادی دارد، برای جامعه تعریف کرده ایم. راهی را که با استناد به سخنان مقام معظم رهبری می توان برای تحقق بیشتر اخلاق و تربیت دینی پیشنهاد کرد این است که :
در این زمینه به بخشی از سخنان مقام معظم رهبری استناد کنیم که فرمودند: برای این که اخلاق در جامعه استقرار پیدا کند، دو چیز لازم است؛ یکی تمرین و مجاهدت و دیگری آموزشهای اخلاقی که به وسیله آموزش و پرورش و مراکز تربیتی و مراکز آموزشی و علمی باید در همه سطوح به انسانها تعلیم داده شود.
در جامعه ما وقتی سخن از اخلاق و درس اخلاق به میان می آید، بر اساس عادت، ذهنمان به سوی مجالس موعظه و نصیحت سوق پیدا می کند. بحث آموزش در میان ما، اساساً به عنوان یک نظام و آن هم از آغاز تربیت یعنی دوره کودکی، نوجوانی و جوانی مطرح نیست. نه برای آن برنامه داریم و نه به صورت جدی به چنین آموزشی به صورت نهایی باور داریم. ما از امیرمؤمنان علی(ع) حدیث مشهوری شنیده ایم که می فرماید: قلب جوان، چون زمین ناکشته، پذیرای هر بذری است که در آن افکنده شود. معمولاَ در نظام تربیتی سنتی و اسلامی، اخلاق و تهذیب نفس جایگاه ویژه ای داشته و دارد. حال آن که در نظام آموزش و پرورش جدید، متأسفانه همه ارزش، اعتبار و موفقیت یک جوان به این است که بتواند مهندس یا پزشک شود. در نظام آموزشی اسلامی، تعریفی که از انسان مطلوب وجود داشت، سرلوحه کارها بود. آدم شدن و به کمالات انسانی نایل آمدن، اصل نظام حوزوی بوده و هست.
. به صورت دقیق تر و به عنوان شیوه های عملی و کاربردی اخلاق و تربیت اسلامی، روشهایی را معرفی می کنیم .
اساساَ در بحث تربیت و پرورش، سه شیوه را می توان توصیه کرد که عبارتند از:
1) هنجارپذیری
2 ) عقلانی
3) عاطفی
در خصوص مورد نخست (هنجارپذیری یا جامعه پذیری)، فرض بر این است که ارزشها و اصولی به عنوان اصول اخلاقی و ارزشهای انسانی در جامعه مورد توافق و قبول عام واقع شده است. انتظاراتی که جامعه از یک فرد و شخصیت مطلوب دارد، مبتنی بر سطح مطلوبی از اخلاق و ارزشهای دینی است. در چنین صورتی، بخشی از آموزشهای سطوح مقدماتی و ابتدایی ما، باید سبب جامعه پذیری و اجتماعی شدن افراد شود.
چنین فردی، علاوه بر دستیابی به سطوح مطلوبی از اخلاق و تربیت، از انزوا خارج شده و به حد مناسبی از سرزندگی و نشاط دست یافته و استعدادهایش، بیشتر از دیگران شکوفا می شود.
در مورد دوم باید گفت، هر چه انسان رشد طبیعی خویش را طی کرده و به مراحل بلوغ فکری و عقلی نزدیک شود، با چون و چراهای بیشتری ظاهر می شود. در این مرحله اگر فرد نتواند برای آموزه های خود دلایل منطقی و عقلانی پیدا کند، تعلقش نسبت به آنها سست خواهد شد. در خصوص شیوه سوم (عاطفی) باید گفت که نخستین و برترین شیوه برای تربیت، بخصوص در سنین پایین، بهره جستن از عواطف است. در این خصوص در تعالیم پیامبر اعظم(ص)، بحث محبت، به صورت خیلی وسیع و عمیق، مطرح شده است. آن بزرگوار فرموده است که: الحب اساسی یعنی محبت، پایه و اساس من است. به عبارت دیگر می توان گفت که اساس شخصیت، سیره و مکتب آن حضرت بر محبت گذاشته شده است. دقیقاً از همین جهت است که مقام معظم رهبری نیز، عامل پیشرفت در کسب خلقیات فاضله را محبت دانسته و می فرمایند: محبت به خدا، محبت به پیامبر اعظم(ص)، محبت به راه ایشان، محبت به آموزگاران اخلاق یعنی پیامبران و ایمه معصومین(ع)، عامل پیشرفت است. ایشان تأکید دارند که این عشق است که انسان را در این راه به سرعت پیش می برد.
هر چند محبت و مهرورزی بهترین عامل تربیت معرفی شد، اما بهتراست نسبت به این کلمه، تبیین دقیق تری را داشته باشیم .
ما در فرهنگ فارسی، در مقابل کلمه محبت ، دوست داشتن را قرار داده ایم. دوست داشتن و دوستی، کلمه ای کشدار است.اگر ما با کسی سلام و علیکی داشتیم، آن را دوستی می دانیم. گاهی ممکن است مال و یا جان خود را نیز به بهای دوستی، فدای کسی کنیم. صفت پیامبر اعظم(ص)، حبیب ا… است. آن چه به عنوان حب می تواند عامل پیشرفت باشد، فوق دوستی و دوست داشتن است. آن شیفتگی و دلدادگی و به تعبیر ما، عشق است.
در این جا و در این سطح است که کلمه حب و ود هم معنا می شوند. محبت در زمینه تربیت، از سه جهت موضوعیت پیدا می کند. نخست این که در اساس خلقت، انسان جایگاه ویژه ای دارد. استعداد و یک توانایی روحی است که اگر شکوفا شود، نیرو و قدرت زایدالوصفی در انسان ایجاد می کند، او را به حرکت درآورده و آنچه را با محاسبات عادی و مادی محال است، عملی می سازد، دیگر این که این محبت، چون ودیعه ای الهی است؛ جهت آن کمال است. کمال انسان از خود گذشتن و ارزشها و خوبیها را جستن است و چون خدای متعال منبع و کمال خوبی هاست، موضوع و مطلوب فرد عاشق و شیفته می شود. او شیفته خدا و اولیای خدا می شود و وجود خویش را شفاف و منعکس کننده شخصیت محبوب می کند. از جهت دیگر، محبت وسیله ای است برای ایجاد بهترین ارتباطات و آموزشهای اخلاقی و انسانی.
محبت را به عنوان اساس مکتب پیامبر اعظم(ص) مطرح گردید. اما این محبت، چگونه در رفتار رسول خدا(ص) و یاران ایشان، ظهور و بروز پیدا می کرد؟
محبت و مهرورزی به عنوان بهترین شیوه جذب قلوب و ایجاد ارتباطات اجتماعی به عالی ترین شکل در سیره پیامبر اعظم(ص)، به چشم می خورد. او شیفته پیروانش بود و پیروانش نیز شیفته او بودند. برخی از یاران حضرت، اگر یک روز او را نمی دیدند، بی تاب می شدند. مردی روغن فروش آن قدر شیفته آن حضرت بود که به قصد هر کاری از منزل خارج می شد، مسیر خود را طوری تنظیم می کرد که نخست پیامبر(ص) را دیده، ره توشه و نیرویی گرفته و به دنبال کار خود رود. روزی از بی تابی چندین بار به دیدار آن حضرت شتافت و پس از آن، چند روزی پیدایش نشد، وقتی مسلمانان همراه پیامبر(ص)، سراغش را گرفتند، فهمیدند همان روز وفات کرده است. دکانهای اطراف عرض کردند یا رسول ا…(ص) این مرد امین و راستگو بود، ولی برخی عیبهای اخلاقی داشت. حضرت فرمود: خدا او را بیامرزد. مرا آن چنان دوست داشت که اگر برده فروش هم بود، خدا او را می بخشید.
در تاریخ داریم که اساساَ کسی سخنان رسول ا…(ص) را نمی شنید، مگر این که محبت او در دلش جای می گرفت و به او متمایل می شد. ابوسفیان هنگام فتح مکه، وقتی شدت علاقه و محبت مسلمانها را نسبت به پیامبر(ص) دید، نتوانست تحیر و تعجب خود را مخفی نگهدارد و زبان به تمجید گشود. اینها تنها نمونه هایی از اخلاق والای آن حضرت بود؛ اخلاقی که همگان را مجذوب خود ساخته بود.
آنچه مهم است، تأسی به این سیره ارزنده و نهادینه کردن آن در جامعه است. وظیفه ای که بیشتر از سایران، برعهده اصحاب تربیت قرار دارد. در پایان برای مربیان و آموزگاران، محبت را چگونه به عنوان یک اصل تربیتی، توجیه می کنیم .
اولین و شاید بهترین مسأله این است که آموزگاران و مربیان ما، شغل و کار خویش را با هیچ معیار مادی نسنجند. کار خویش را دوست داشته باشند و آنچه آنان را ترغیب به حضور در محیط تعلیم و تربیت می کند: عشق و ایمان به کار خود و اعتقاد به ارزشمندی آن باشد. قطعاً هر چه انگیزه های مادی و دنیوی در کار پررنگتر باشد، تأثیرگذاری و دلنشینی تعالیم، کمتر خواهد بود. برنامه های خویش را بر زمینه و بستری از محبت و عشق و علاقه به شاگردان خویش تنظیم کنند. البته این موضوع، نیازمند آموزش و تجربه هم هست. زیرا اگر محبت درست به کار گرفته نشود، ممکن است آثار سوء داشته و سبب سستی و بی حسی دانش آموزان شود. اساساً نباید از محبت، استفاده ابزاری صورت گیرد. نگاه ابزاری به مقوله محبت، نگاه شایسته و تأثیرگذاری نخواهد بود. باید حقیقت روابط انسانی در وجود آموزگار و دانش آموز، کشف شود. چنین محبتی است که ارادت و تعهد متقابل ایجاد کرده و سبب تلاش و کوشش چند برابر خواهد شد. اگر کار چنین جهتی پیدا کرد، آن موقع خود محبت و عشق، اولین ماده درسی و درس تربیتی شده و نیز موجب تربیت انسانهای عاشق خواهد شد. در این صورت، عشق به حقیقت و محبت، به خوبیها و خوب ها و نیز مطلق خوبی ها که هم ذات اقدس الهی است، وجود افراد را پرخواهد کرد.
فرازی از دعای حضرت سجاد(ع) در مناجات المحبین اشاره کنیم که می فرماید:
ای منتهای آرزوی دوستان، از تو درخواست می کنم دوستی تو را و دوستی دوست دارانت را و دوستی هر عملی که مرا به مقام قرب تو نزدیکتر کند. همچنین درخواست دارم که خود را از هر چه غیر توست بر من محبوب تر گردانی.
● بررسی تربیت کودک در روایات اسلامی
موضوع تربیت فرزند، از دیرباز جزو موضوعات اساسی و بنیادی اسلام بوده است. در دنیای امروز با توسعه و رشد مهارناپذیر تکنولوژی و پیشرفتهای چشمگیر آن، و نیز در عصر رویکرد دوباره بشر به مسیله دین و تربیت الهی موضوع تربیت فرزند، همچنان چشم گیر مینماید. امروز حتی خانوادههای غربی نیز به خوبی دریافتهاند که بازیهای رایانهای، سایتهای سرگرمی، چتهای اینترنتی، تلویزیون، سینما، و … نیازهای روحی فرزندشان را تأمین نمیکند و بنیان خانواده را اکسیری جز تربیت صحیح فرزند، استوار نخواهد نمود. نوشتار حاضر بر آن است که نگاهی کوتاه به تربیت دینی کودک در روایات اسلامی بیندازد.
باید توجه داشت نوازشهای بدون حد و حصر و توجیه نشده و خارج از حد اعتدال، اثرات سویی را بر روان کودک بر جای میگذارد؛ پُر توقعی، زودرنجی، ضعف در برابر مشکلات، ناامیدی، عقده حقارت، سرخوردگی از اجتماع و بسیاری فشارهای روانی دیگر، زاییده ارتباطات مهرآمیز افراطی با کودک است.
● ضرورت تربیت فرزند صالح
تربیت، مجموعه روشها و راهکارهایی است که از آغاز زندگانی انسان، به کار گرفته شده است تا او در مسیر صحیح رشد و ترقی قرار گیرد و در پرتو این آموزشها، بتواند خود را از انحراف نجات دهد و راه سعادت و کمال را در پیش گیرد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودهاند: “اَلوَلَدُ الصّالِحُ رَیحَانَةٌ مِن رَیَاحِینِ الجَنَّةِ”؛ فرزند صالح گلی است از بوستان بهشت. همچنین فرمودند: “مِن سَعَادَةِ الرَّجُلِ الوَلَدُ الصَّالِحُ”؛ فرزند صالح نشانه خوشبختی فرد است.
امام صادق علیهالسلام نیز فرمودند: “مِیرَاثُ اللّهِ مِن عَبدِهِ المُؤمِنِ الوَلَدُ الصَّالِحِ …؛ میراث خداوند به بنده مؤمنش فرزند صالح است.
● نام گذاری شایسته
مسیله مهمی که در تربیت فرزند نیز تأثیر دارد، انتخاب نام شایسته برای کودک است. بسیاری از افراد هستند که در بزرگسالی، نام خود را به دلیل عدم تناسب تغییر میدهند و حتی برخی از جوانان و نوجوانان نیز از گفتن نام اصلی خود، به دلیل سبُک و سخیف بودن، پرهیز مینمایند.
از آن جا که اسلام به شکوه و جلال مسلمانان توجه ویژه دارد، آنان را از نامگذاریهای ناشایست و غیر متین برای فرزندان، باز داشته است. حتی از نام گذاریِ نیک، به حقی مسلّم بر گردن پدر و مادر تعبیر شده است. امام کاظم علیهالسلام میفرماید:
“اَوَّلُ مَا یَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ اَنْ یُسَمِّیهِ بِأِسمٍ حَسَنٍ فَلیُحَسِّن اَحَدُکُمُ اسْمَ وَلَدِهِ”؛ نخستین کار نیکی که شخص برای فرزندش انجام میدهد این است که نام نیکو بر او بگذارد. پس شایسته است هر یک از شما نام فرزند خود را نیکو قرار دهد.
همچنین روایت شده است که فردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و پرسید: ای رسول خدا! حق فرزندم بر من چیست؟ فرمود: نام و تربیتش را نیکو کنی و او را در محیطی خوب پرورش دهی.
امام صادق علیهالسلام در سخنی فراگیر و کامل در پاسخ ابن حمید، که برای مشورت در مورد انتخاب نامی برای فرزندش شرفیاب شده بود، فرمودند: از نامهایی که بندگی خدای را میرساند (انتخاب کن و) بر او بگذار.
گذشته از این مطلب، احادیثی موجود است که مبتنی بر تغییر برخی نامها توسط اهل بیت علیهمالسلام میباشد که آنان اینگونه ناخرسندی خود را از گذاشتن این دسته نامها اِبراز داشتهاند؛ آنسان که آوردهاند رسول خدا صلی الله علیه و آله نام افراد و اماکنی که زیبنده نبود، تغییر میدادهاند.
همچنین آمده است که امیرالمؤمنین علیهالسلام، با این که نام مادر و همسرشان فاطمه علیهاالسلام بود، نام یکی از دختران خود را نیز فاطمه نهادند. و نیز نگاشتهاند شدت علاقه به حضرت زهرا علیهاالسلام در اهل بیت علیهمالسلام به گونهای بود که امام کاظم علیهالسلام نام چهار دختر خود را فاطمه گذاشتند؛ فاطمه کبری، فاطمه وسطی، فاطمه صغری، فاطمه اخری که به فواطم اربعه شهرت یافتند. امام رضا علیهالسلام نیز فرمودهاند: “لایَدخُلُ الفَقرَ بَیتاً فِیهِ اسْمُ فَاطِمَة مِنَ النِّسَاءِ”؛ در خانهای که نام یکی از زنان فاطمه باشد محرومیت داخل نمیشود.
مسیله مهمی که در تربیت فرزند نیز تأثیر دارد، انتخاب نام شایسته برای کودک است. بسیاری از افراد هستند که در بزرگسالی، نام خود را به دلیل عدم تناسب تغییر میدهند و حتی برخی از جوانان و نوجوانان نیز از گفتن نام اصلی خود، به دلیل سبُک و سخیف بودن، پرهیز مینمایند.
این ویژگی در خانواده امام حسین علیهالسلام نیز دیده میشود و فاطمه کبری و فاطمه صغری از دختران او به شمار میروند. این در حالی است که فضای سرکوب شیعیان، بر جامعه حاکم شده بود و رعب و وحشت بر سر آنان که نام فرزندان خود را علی و فاطمه مینهادند، سایه افکنده بود. امام حسین علیهالسلام نیز در آن فضای تهدید و ارعاب، دست به مبارزهای آشکار زده و با این نامگذاری به پاسداشت جایگاه و احترام این دو دُردانه آفرینش بر میخیزند.
● لزوم تربیت فرزند از سنین کودکی
همانگونه که کارشناسان تربیت کودک نیز اذعان دارند، بهترین دوره برای تربیت فرزند، دوران کودکی است. زیرا در این سنین حس تقلید و نیز حس پذیرش آموزههای تربیتی، در سطح بالایی از توانمندی قرار دارد و کودک به خوبی آن چه را که به او آموخته میشود، فرا میگیرد. امیرالمؤمنین علیهالسلام به فرزند خود امام مجتبی علیهالسلام میفرماید: قلب کودک نورس همانند زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود. از این رو در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آن که دل تو سخت شود و اندیشهات به چیز دیگری مشغول گردد، تا به استقبال کارهایی بشتابی که صاحبان تجربه، زحمت آزمودن آن را کشیدهاند و تو را از تلاش و یافتن بینیاز ساختهاند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد تربیت از سنین کودکی فرمودهاند: “مَن رَبّی صَغِیراً حَتَی یَقُولُ لااِلهَ اِلاّ اللّه لَمْ یُحَاسِبهُ اللّهُ”؛ هر کس فرزندش را از کودکی تربیت کند تا او بتواند بگوید لا اله الا الله، خداوند از او حساب نخواهد کشید.
● ضرورت مهرورزی و توجه به عواطف کودکانه
رشد معنوی و تربیت اخلاقی مستلزم پرورش سالم عواطف کودک است. در این زمینه نیز روایات بسیاری وارد شده است؛ امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:
“اِنَّ اللّه لَیَرحَمُ العَبدُ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِه”؛ همانا پروردگار بندهاش را به دلیل زیادی مهرورزی نسبت به کودک خود میبخشاید.
همچنین از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است:
“مَن قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَن فَرَّحَه فَرَّحَهُ اللّهُ یَوم القِیَامَةِ”؛ هر کس فرزند خود را ببوسد خدا بر او پاداشی مینویسد و هر کس فرزندش را خوشحال کند خدا او را در روز رستاخیز شاد میگرداند.
و در جای دیگری فرموده اند:
“اُحِبُّوا الصِّبیَانَ وَ ارْحَمُوهُم”؛ کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنان مهربان باشید.
همچنین روایت شده است که روزی مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! من ده فرزند دارم ولی هرگز کودکانم را نبوسیدهام. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که رحم نکند (مورد) رحم (واقع) نمیشود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد تربیت از سنین کودکی فرمودهاند: هر کس فرزندش را از کودکی تربیت کند تا او بتواند بگوید لا اله الا الله، خداوند از او حساب نخواهد کشید.
● رعایت حدود محبت و اظهار علاقه
با این که در اسلام درباره اظهار علاقه نسبت به کودکان سفارش شده است اما این مهرورزی و علاقه نباید مَصالح واقعی را تحتالشعاع قرار بدهد، بلکه میباید با اظهار محبتِ مهار شده، با کودکان رفتار کرد. زیرا در برخی از موارد، اظهار محبتِ بیحساب، باعث فدا شدن مصالح بزرگتری میشود و یا موجب سوء استفاده کردن کودک و در اصطلاح عامیانه لوس شدن او میگردد. باید توجه داشت نوازشهای بدون حد و حصر و توجیه نشده و خارج از حد اعتدال، اثرات سویی را بر روان کودک بر جای میگذارد؛ پُر توقعی، زودرنجی، ضعف در برابر مشکلات، ناامیدی، عقده حقارت، سرخوردگی از اجتماع و بسیاری فشارهای روانی دیگر، زاییده ارتباطات مهرآمیز افراطی با کودک است. امام باقر علیهالسلام در این راستا میفرماید:
“شَرُّ الابَاءِ مَن دَعَاهُ البِرُّ اِلَی الاِفرَاطِ وَ شَرُّ الاَبنَاءِ مَن دَعَاه التَّقصِیرِ اِلَی العُقُوقِ”؛ بدترین پدران کسی است که [در نیکی از حد اعتدال خارج شود و] به زیادهروی بگراید و بدترین فرزندان فرزندی است که در اثر کوتاهی، به عاق والدین دچار شود.
نگاشتهاند؛ روزی جمعی از دوستان امام باقر علیهالسلام به منزل ایشان آمدند. یکی از فرزندان خردسال ایشان دچار تب شدید و بیماری سختی بود. امام نیز از این موضوع سخت ناراحت بودند به گونهای که آرامش نداشتند و آثار اندوه در چهره ایشان دیده میشد. مهمانان با مشاهده سیمای اندوهگین امام، بر حال ایشان نگران شده و با خود گفتند اگر این فرزند از دنیا برود حتماً از اندوه و پریشانی برای امام اتفاقی میافتد. در همین اثنا، صدای گریه زنان از اتاق مجاور شنیده شد و همگی دانستیم که برای کودک اتفاقی افتاده. اندکی بعد با خبر شدیم که فرزند خردسال امام از دنیا رفته است. امام به اتاق مجاور رفت و پس از ساعتی بازگشت اما بر خلاف انتظارِ حاضرین، دیگر در چهره ایشان اثری از پریشانی دیده نشد، به امام عرض کردند: وقتی که ما نزد شما آمدیم به گونهای پریشان بودید که ما نگران حال شما شدیم [اما اینک اثری از ناراحتی در شما نمیبینیم!] امام فرمودند: ما نیز [مثل شما]دوست داریم که عزیزانمان تندرست و به دور از آسیب باشند ولی زمانی که امر الهی سر رسید و تقدیر خدا محقق گردید [گردن نهادن در برابر] امر خدا برایمان عزیزتر است.
به بیان دیگر، درست است که محبت به فرزند جایگاه ویژهای دارد اما نباید همه چیز را فدای آن نمود و از وظیفه اصلی سر باز زد.
● مهرورزی بیشتر به دختر
اسلام بین دختر و پسر فرق نمیگذارد و ملاک برتری را در تقوا میداند، و خداوند به هر کس بخواهد دختر و به هر کس که خواست پسر میدهد. مهم این است که فرزند، سالم و صالح باشد. قرآن کریم میفرماید:
یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّکُورَ اَو یُزَوِّجُهُم ذُکْرَاناً وَ اِنَاثاً وَ یَجعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیماً اِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ؛ خداوند به هر که بخواهد دختر و به هر که بخواهد پسر میدهد و یا پسر و دختر را با هم به وی عطا میکند و آن که را بخواهد نازا مینماید. به درستی که او دانای تواناست.
اسلام شدیداً سنت ناپسند و جاهلی اکراه از دختر داشتن را رد میکند و بر خلاف افکار ظاهربین که پسر را بیشتر دوست میدارند، در بعضی از موارد دختر را برتر از پسر قلمداد میکند و دلیل آن را وجود پارهای از ویژگیهای ذاتی که در درون آنهاست، برمیشمارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در اینباره میفرماید:
“نِعمَ الوَلَدُ البَنَاتُ مُلَطِّفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُؤمِنَاتٌ مُبَارَکاتٌ مُفَلَّیَاتٌ”؛ دختران چه فرزندان خوبی هستند؛ با لطافت و مهربان، آماده به خدمترسانی، یار و غمخوار [اعضای خانواده]، با برکت و پاکیزه کننده [در خانواده برای پدر و مادر.]
و نیز فرمودهاند:
“اِنَّ اللّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی الاُناثِ اَرَقٌّ مِنهُ عَلَی الذُّکُورِ”؛ خداوند متعال بر دختران مهربانتر است تا پسران.
در برخی موارد دختران برتری نیز دارند. امام صادق علیهالسلام فرمود:
“البَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ البَنُونُ نِعمَةٌ وَ اِنَّما یُثَابُ عَلَی الحَسَنَاتِ و یُسألُ عَنِ النِعمَةِ”؛ دختران نیکی و پسران نعمتاند و همانا بر نیکیها پاداش داده و از نعمتها سؤال میشود.
اسلام با در نظر داشتن روحیات لطیف دختر، به والدین دستور داده که در برخی از رفتارهای خانوادگی مانند تقسیم هدایا، دختران را مقدم شمارند.
روایت شده است که روزی مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! من ده فرزند دارم ولی هرگز کودکانم را نبوسیدهام. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که رحم نکند مورد رحم واقع نمیشود.
● آموزشهای دینی و تقویت مبانی اعتقادی کودک
بدون تردید، یادگیری از مهمترین فرایندهای روانی است که زمینههای آن از سنین کودکی شکل میگیرد و به تدریج با بالا رفتن سن کودک، استعدادهای او نیز بیشتر شکوفا میشود. کودک به دلیل وجود حس قوی تقلید، تلاش میکند تا رفتاری همسان با والدین خود بازسازی کند. وجود این حس، به او کمک فراوانی در یادگیری مینماید. والدین نیز میباید از این حس قوی به سود فرزند خود بهرهبرداری کنند و با آموزشهای ابتدایی، کمکم زمینههای آشنایی با تعالیم دینی و مبانی اعتقادی، به ویژه نماز، را در او به وجود آورند.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
هنگامی که کودک به سه سالگی رسید لا اله الا اللّه را به او بیاموزید و او را رها کنید (همین مقدار کافی است). وقتی هفت ماه دیگر گذشت محمد رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) را به او آموزش دهید و سپس او را رها کنید تا چهار ساله شود. آنگاه صلوات فرستادن را به او بیاموزید. در پنج سالگی به او سمت راست و چپ را آموزش دهید و قبله را نشان او داده و بگویید سجده کند. آنگاه او را تا شش سالگی واگذارید. فقط پیش روی او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش هم تمام شود. وقتی هفت سالگی را پشت سر گذاشت، وضو ساختن را به او تعلیم دهید و به او بگویید نماز بخواند، تا هنگامی که نه ساله شد وضو و نماز را به نیکی آموخته باشد. و هنگامی که آن دو را به خوبی یاد گرفت خدا پدر و مادر او را به خاطر این آموزششان خواهد آمرزید.
ارتقاء سطح دانش و معرفت کودک
گذشته از ضرورت تعلیم کودک و آشنا نمودن او با اصول اعتقادی، آموزشهای دیگری نیز ـ ولو در حد آشنایی برای کودکِ در حال رشد ضروری است.
امام صادق علیهالسلام به جمیلبن درّاج فرمودند: “بَادِرُوا اَحدَاثَکُم بِالحَدِیثِ قَبلَ اَن تَسبِقَکُم اِلَیهِم المُرجِیَةُ”؛ فرزندانتان را با کلام [ما] آشنا کنید پیش از آن که مرجیه (و دیگر فرقههای منحرف عقیدتی) بر شما سبقت بگیرند [ و آنان را منحرف سازند].
و نیز:
“عَلِّمُوا صِبیَانَکُم مِن عِلمِنَا مَا یَنفَعُهُم اللّهُ بِهِ لا تَغلِبَ عَلَیهِمُ المُرجِیَةُ بِرَأیِهَا”؛ کودکانتان را به دانش ما آموزش دهید که برای آنان سودمند است تا مرجیه [و منحرفین] با دیدگاههای خود آنان را مغلوب خود نسازند.
اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام همواره عنایت ویژهای به آموزش فرزند و بالا بردن سطح درک و معرفت او نشان میدادند.
● مادر نمونه
خداوند عشق والدین و به خصوص مادر به فرزند را به ویژه در دوران کودکی و نیاز او به آنان را به صورت غریزی در نهادشان قرار داده و مراقبت از او را به توصیه و دستور واگذار نفرموده است، زیرا تخلف از دستور و فرمان مولی به وفور ممکن است، ولی سرپیچی از حکم غریزه بسیار نادر و مشکل است و او با این تدبیر خود از تلف شدن و دور انداختن کودک به جهت رنج زیاد آن به وسیله والدین، جلوگیری و پیشگیری کرده است.
در صورتی که علاقه و توجه فرزند در دوران پس از کودکی به پدر و مادر به طور غریزی نیست و بیشتر به عواطف، تعهد و احساس مسؤولیت او بستگی دارد و بدین لحاظ در خصوص مراقبت والدین از کودک خردسال خود نیازی به دستور و تأکید نیست ولی در مورد احسان و رعایت احترام به پدر و مادر از سوی فرزند، فرمان و توصیه الهی است که میتواند فرزند را تا آخر عمر خود به پاسداشت حقوق والدین وادار کند.
یکی از روانشناسان میگوید: اولین کسانی که خریدار مدهای جدید و تغییر لباس و خودآرایی های زننده هستند، همان تحقیرشدگان دوران کودکی میباشند.
و لذا خداوند متعال در آیات چندی از قرآن کریم، بر رعایت این حق و توجه دادن به مقام آنان تأکید ورزیده است؛ از جمله میفرماید: و قضی ربّک اَنّ لا تعبدوا الاّ ایّاه و بالوالدین احسانا … ؛ خداوند حکم فرموده است جز او را نپرستید و به والدین خویش احسان روا دارید… .
در این آیه کریمه، نیکی به پدر و مادر پس از فرمان به بندگی الهی آمده و والدین هم به صورت مطلق ذکر شده و به ایمان و اسلام مقیّد نشده است که این دو امر، خود بیانگر طبیعی بودن این حق و اهمیت بسیار بالای آن است.
در جای دیگر پس از تأکید بر رعایت این حق به خصوص به رنجی که مادر در رابطه با فرزند خود متحمل میشود تکیه کرده و آن را توجه داده و گوشزد میفرماید:
و وصیّنا الإنسان بوالدیه إحسانا حملته امّه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا … ؛ ما انسان را نسبت به والدینش به نیکی سفارش کردیم، مادرش او را با محنت و رنج حمل کرد و با مشقت و سختی به دنیا آورد و مدت بارداری و از شیرگرفتن او سی ماه است.
در این آیه کریمه به سه مورد از مهمترین کارهایی که مادر در رابطه با فرزند بر دوش میگیرد اشاره شده است:
1) مرحله حمل و بارداری؛
2) زایش و ولادت؛
3) حضانت و شیردهی.
این یادآوری خود نشانه عنایت ویژه خداوند متعال بر اهمیت بیشتر احسان به مادر است که بازتاب آن در روایات معصومان(علیهمالسلام) منعکس شده است.
ویل دورانت مینویسد: در نمایش بزرگ توالد، که محور حیات است، عمل نر حقیر است، او فقط سیاهی لشکر است. در بحران وضع حمل، مرد با دستپاچگی و حیرت در کنار زن میایستد و سرانجام به حقارت و غیر ضروری بودن هستی خود، در پهنه رشد نوع پی میبرد. در این لحظه است که میفهمد، زن از او به نوع نزدیک تر و وابستهتر است و جریان عظیم حیات، در وجود زن است و خلقت از خون و جسم اوست و به تدریج در مییابد، که چرا اقوام ابتدایی و ادیان بزرگ، مادری را میپرستیدند.
مقصود از ذکر این مختصر، توجه به این نکته است که اگر مقصود از پرسش در باره مادر نمونه این است که به وظیفه خود در این خصوص پی ببریم، باید بدانیم که از دیدگاه اسلامی نمونه بودن یا نبودن مادر در وظیفه احسان نسبت به او تأثیر چندانی ندارد. و این نیکی و رعایت حقوق او از جهت مادر بودن از اموری است که حتی ایمان هم در آن دخالتی ندارد، تا چه رسد به نمونه بودن و این حق طبیعی اوست. و اگر مقصود وظیفهای است که هر زنی نسبت به فرزندان خود داشته و به عنوان کمالی برای خود او مطرح است، این سؤال بسیار بجا و درخور تحقیق و پاسخ بایسته است.
● ویژگی های مادر نمونه
اکنون به اختصار به ویژگی های مادر نمونه میپردازیم، البته روشن است که وقتی از مادر نمونه گفتگو به عمل میآید بیشترین مقصود، بر محور وظایف و اوصافی است که در رابطه با فرزندان خود دارد و یا باید بدان متّصف باشد، که آن را در پنج بخش برمیشماریم.
1) نیازهای عاطفی کودک
الف) نوازش و محبت
ابراز محبت و علاقه به کودک از دو جهت در شکلگیری شخصیت کودک مؤثر است. اول آن که بروز و ظهور استعدادها و قوای او که خداوند متعال در وجودش قرار داده تا حد زیادی به آن بستگی دارد. پیش از این به نقش اظهار محبت در این خصوص توجه نمیشد و بیشتر خانوادهها تربیت فرزند را، در اعمال خشونت و تنبیه بدنی میدانستند و پدر و یا مادر موفق را کسی میپنداشتند که فرزندان او هر چه بیشتر از او ترس به دل داشته باشند، در صورتی که هماکنون این قضیه کاملاً به عکس است و تحلیلگران مسایل تعلیم و تربیت متفقند که هیچ عاملی جای محبت و نوازش را در بروز و رشد استعدادها و شخصیت کودک نمیگیرد. والدین موفق کسانیاند که توانسته باشند بین خود و فرزندانشان رابطهای دوستانه و صمیمی بر پایه احترام متقابل ایجاد کنند.
اظهار علاقه به صورت در آغوش کشیدن، بوسیدن و کلمات محبتآمیز گفتن و بازی با کودک و امثال آن است که به کودک شخصیت، اعتدال و اعتماد به نفس میبخشد و کسانی هستند که از چنین کاری عاجز و یا بدان بیتوجهاند و یا آن را منافی شأن و مرتبه خود میدانند. مادر نمونه آن است که به این موضوع نه به صورت نیاز خود ـ که گاهی از او این عمل سر زند ـ بلکه به صورت پاسخگویی و توجه به نیاز دایمی کودک بدان مبادرت ورزد و آن را حاکم بر تمامی رفتار و مناسبات خود با فرزند خویش کند.
و دیگر آن که کودک در آغوش گرم و محبتآمیز مادر و پدر است که نوع دوستی و محبت به دیگران و علاقهمندی به سرنوشت آنان را میآموزد. کودکی که خود از محبت کافی برخوردار بوده و در این زمینه اشباع شده است، دیگردوست و محبتورز است، و به راحتی با کودکان دیگر میتواند به ایجاد رابطه دوستانه اقدام کند. چنین کودکی دچار انتقامجویی و عقدهگشایی و حسادت و خیانت و سرکشی نمیشود و حتیالامکان بیمهری ها و تجاوزات دیگران را نیز با عفو و مهربانی پاسخ میدهد. چنین انسانی کمتر در زندگی و روابط اجتماعی خود با شکست مواجه میشود و جاذبههای نیرومند وجودی و عاطفی رشد یافتهاش همه را به سوی او میکشاند.
در خانوادهای که کودک فقط از پدر واهمه دارد، تا وقتی او در خانه است آرام است، ولی به محض خروج او از منزل، با ناسازگاری و بهانهجویی های خود مادر را بیچاره میکند.
خلاصه، کودکی که در دوران ویژه آن، از محبت مادری و پدری محروم بوده است، در بزرگی قطعا جبران آن ممکن نخواهد بود.
یکی از روانشناسان میگوید: اولین کسانی که خریدار مدهای جدید و تغییر لباس و خودآرایی های زننده هستند، همان تحقیرشدگان دوران کودکی میباشند.
در روایت آمده است: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرزندان خود حسن و حسین علیهماالسلام را بوسید. اقرع بنحابس که شاهد آن جریان بود گفت: من دارای بیست فرزند هستم و تاکنون من هیچ یک از آنان را نبوسیدم! حضرت جملهای به این مضمون فرمودند: به من چه اگر خدا خداوند عاطفه را از دستت برده باشد!
البته این نکته را نیز باید توجه داشت که خود ابراز محبت و عاطفه به صورت مثبت و معتدل که پیآمد زیادهروی در آن را نداشته باشد هنری است که از هر کس ساخته نیست.
اظهار علاقه به صورت در آغوش کشیدن، بوسیدن و کلمات محبتآمیز گفتن و بازی با کودک و امثال آن است که به کودک شخصیت، اعتدال و اعتماد به نفس میبخشد و کسانی هستند که از چنین کاری عاجز و یا بدان بیتوجهاند و یا آن را منافی شأن و مرتبه خود میدانند. مادر نمونه آن است که به این موضوع نه به صورت نیاز خود ـ که گاهی از او این عمل سر زند ـ بلکه به صورت پاسخگویی و توجه به نیاز دایمی کودک بدان مبادرت ورزد و آن را حاکم بر تمامی رفتار و مناسبات خود با فرزند خویش کند.
ب) رفتار عادلانه
برخی مادران و یا پدران، گاهی بیدلیل موجه بعضی از فرزندان خود را بر برخی دیگر ترجیح داده و رفتار محبتآمیزتری را با او دارند، و به ویژه این توجه بیشتر ـ که گاهی خیلی هم مایه عذاب و اذیت برای برخی خانوادهها میشود ـ وقتی اتفاق میافتد که پس از یک فرزند خردسال، نوزاد دیگری متولد میشود که معمولاً در این صورت کودک بزرگتر به دست فراموشی سپرده میشود و همه توجهها به سوی دومی گسیل میگردد و در نزاع ها و برخوردهای کودکانه گرچه دومی مقصر باشد همیشه حق به او داده میشود، و اولی را به بهانه این که تو بزرگ هستی، از حق خود محروم میکنند، و بازتاب چنین رفتاری بسیار روشن است. در صورتی که با توجه به این که به خصوص در ماه های اول تولد نوزاد، که هم شروع دوران تازه و فصل جدیدی از نوع رابطه والدین با کودک اولی است و طبعا از حساسیت بیشتری برخوردار است و از طرف دیگر اظهار محبت به نوزاد نیز تأثیر چندانی بر او ندارد، باید بیشتر توجهات و ابراز علاقهها معطوف به کودک نخستین شود، تا او احساس نکند که با آمدن دیگری، همه چیز از او گرفته شده و دیگر توجهی به او نمیشود. این رفتار هم از میزان ناهنجاری ها و بهانهجویی های او میکاهد و هم رابطه آینده او با کودک تازه وارد را به خوبی شکل میدهد.
در روایت آمده است: رسول گرامی صلی الله علیه و آله روزی مردی را که دارای دو فرزند پسر بود، دیدند که فقط یکی از آن دو را بوسید حضرت فرمودند: فهلا ساویت بینهما ؛ چرا با هر دو به یک گونه عمل نکردی؟
و باز در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است: اعدلوا بین اولادکم کما تحبّون أن یعدلوا بینکم فی البرّ و اللّطف. بین فرزندان خود همچنان که دوست دارید آنها با شما به عدالت رفتار کنند، عادلانه عمل کنید.
ج) فراهم کردن محیطی آرام
فراهم کردن محیطی آرام برای فرزندان در سایه تفاهم با همسر و خویشان
نکته ای قابل توجه این است که در مورد زن و یا مادر و یا همسر نمونه نمیتوان هر یک را جدای از دیگری به حساب آورد. یک زن نمونه نمیتواند مادر و یا همسر نمونه نباشد همچنان که مادر نمونه الزاما همسر نمونه هم هست، چون تا زن در همسری، شایسته نباشد قادر نیست به وظایف مادری قیام کند. قربانی اصلی زندگی های پرجنجال و با روابط ناسالم، فرزنداناند. اگر خانمی بتواند حتیالامکان محیط خانواده را آغشته به محبت و تفاهم کند و از کم و کاستی های زندگی چشمپوشی کند و خلأهای معیشتی را از جریان اطلاع فرزندان خود دور سازد و در چشم آنان زندگی مشترک خود با شوهر و فرزندان را موفق جلوه دهد و روح قناعت و سازش را در وجدان آنان تقویت کند و روابطی سالم با اقوام خود و شوهر برقرار سازد، چنین زنی بالاترین خدمت ها را به بچههای خود کرده و خود نیز از آثار آن بهرهمند است.
د) حوصله و متانت در برخورد با ناهنجاری های کودک
انسان در هر دورهای از حیات خود طبیعت و اقتضایی خاص به خود دارد، بسیاری اذیت و شیطنت کودکان را به حساب بدی او میگذارند و به سرعت در برابر لجبازی، بهانهگیری و شیطنت های کودکانه آنان برآشفته شده و آنها را به باد کتک میگیرند. این کار گذشته از این که ستم به کودک بوده و شرعا و اخلاقا درست نیست، آثار بد تربیتی داشته و بر سرکشی و ناهنجاری های کودک میافزاید. باید توجه داشت فرزند در سنین کودکی نارسایی عقلی دارد. او توجه به زشتی کار خود ندارد و به طبیعت خود عمل میکند. نه با اراده و قصد اذیت.
در روایتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: لا تضربوا اطفالکم علی بکایهم فانّ بکایهم اربعة اشهر شهادة ان لا اله الا اللّه و اربعة اشهر الصلاة علی النّبی و آله و اربعة اشهر الدعاء لوالدیه ؛ کودکان خود را به جهت گریه آنها کتک نزنید زیرا گریه آنان تا چهار ماه شهادت به توحید و چهار ماه صلوات بر محمد و آل محمد و چهار ماه دیگر نیز دعای خیر برای والدینشان است.
مرحوم صاحب وسایل هم طبق این حدیث فتوا داده است که این عمل شرعا جایز نیست.
ه) تربیت مذهبی
داشتن روحیه مذهبی و اعتقادات و ایمان درست و سالم، گذشته از این که تأمین کننده سعادت انسان در زندگی اصلی و ابدی اوست، کمککار بسیار خوب و تکیهگاهی بسیار مطمین، برای او در دستیابی به اهداف حیات کنونی اوست. خداشناس واقعی و عارف به وظیفه، قطعا بهترین پدر و یا مادر برای فرزندان و شایستهترین همسر برای زن و یا شوهر و صالح ترین و خدمتگزارترین فرزند برای والدین و مفیدترین انسان برای جامعه خود خواهد بود. و چه خدمتی از این بالاتر که مادری بتواند از همان ابتدای دوران کودکی، شهد حلاوت نماز و ذکر و یاد خدا را در کام فرزند خود بچشاند و آفریدگار او را به او بشناساند و جان او را با مبدأ هستی پیوندی پایدار بخشد؟ و چنین مادر و پدری جز بهشت برین، چیزی پاداش حقیقی او نتواند بود.
در باره مزد چنین کسی، حضرت امام صادق علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل میفرماید
که آن حضرت فرمودند: هر کس فرزند خویش را ببوسد خداوند حسنهای برایش مینویسد و هر کس او را خوشحال کند خداوند او را در قیامت خوشحال خواهد کرد و هر کس آیات قرآنی به او تعلیم دهد در قیامت آن والدین را میطلبند و دو جامه بهشتی به آنان میپوشانند که از نور آن دو صورت های بهشتیان درخشیدن میگیرد.
مادر نمونه ویژگی های دیگری نیز در رابطه با فرزندان خود دارد که برای رعایت اختصار فهرستوار آن را بیان میکنیم.
2) نیازهای جسمی
مادر گذشته از رسیدگی به نیازهای عاطفی کودکان خود نیازهای جسمی آنان را نباید دستکم به حساب آورد. و آنها عبارتند از:
در روایتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: کودکان خود را به جهت گریه آنها کتک نزنید زیرا گریه آنان تا چهار ماه شهادت به توحید و چهار ماه صلوات بر محمد و آل محمد و چهار ماه دیگر نیز دعای خیر برای والدینشان است.
الف) امکان بهرهگیری کامل کودک از شیر مادر
وظیفهای که در این خصوص بر دوش مادر است ـ گذشته از این که نباید کودک خود را به علت برخی ملاحظات راحتطلبانه از خوردن شیر خود محروم کند ـ این است که با تقویت و تغذیه سالم خود تلاش در جهت افزایش شیر خود کند تا امکان هر چه بیشتر استفاده کودک از شیر مادر را فراهم سازد.
ب) بهداشت و نظافت به موقع کودکان
ج) تغذیه سالم و به موقع آنها
د) فراهم آوردن تفریحات سالم برای فرزندان.
از مهمترین ویژگی مادر نمونه آن است که به گونهای با فرزندان خود رفتار کند که آنان را به نیکی به پدر و مادر تشویق کند و احترام خود را نزد آنها حفظ کند و بدین وسیله راه را نسبت به خدمتگذاری و کمک خالصانه آنان به والدین خود هموار سازد.
3) نیازهای علمی
الف) پیگیری وضعیت درسی و میزان پیشرفت علمی و کمک لازم به فرزندان در این زمینه.
ب) ارتباط مستمر و به موقع با مربیان و مدرسه.
4)نیازهای تربیتی
الف) ایجاد روح شجاعت، سخاوت، محبت به دیگران، اعتماد به نفس در فرزند.
ب) کنترل رفت و آمد و نظارت همراه با ظرافت و دقت بر رفتار آنان در ارتباط با محیط بیرون از منزل و دوستان و راهنمایی دلسوزانه و همراه با محبت و تدبیر در این خصوص.
ج) ایجاد ارتباط صمیمی با فرزند به گونهای که او بهترین محرم اسرار خود را مادر خود بداند.
5) مدیریت خوب
به ویژه در ایجاد جوّ تفاهم و دوستی بین فرزندان و عدم تبعیض و رفتار دوگانه با عروس ها و دامادها مگر بر اساس ارزش ها.
6) و در نهایت از مهمترین ویژگی مادر نمونه آن است که به گونهای با فرزندان خود رفتار کند که آنان را به نیکی به پدر و مادر تشویق کند و احترام خود را نزد آنها حفظ کند و بدین وسیله راه را نسبت به خدمتگذاری و کمک خالصانه آنان به والدین خود هموار سازد.
امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل میکنند که آن حضرت فرمودند: رحم اللّه والدین اعانا ولدهما علی برّهما ؛ خداوند پدر و مادری که فرزندان خود را ـ با رفتار و تربیت خود ـ نسبت به نیکی به خویش کمک میکنند در رحمت خود وارد میکند.
● نتیجه گیری :
رابطه محبت آمیز و محترمانه پدر و مادر با یکدیگر و با فرزندان، زمینه ساز بروز خلاقیت در آن هاست .توجه کردن به جزیی ترین حرکات، حرف ها و مهارت های فرزند که معمولا از دید والدین پنهان مانده است نیز در بروز خلاقیت در نوجوان نقش موثری دارد.تقویت اعتماد به نفس در فرزندان از طریق شنیدن فعال و بازتاب احساس و عقیده وی نیز زمینه بروز خلاقیت در نوجوان را فراهم می کند.
موثرو ماندگارترین تشویق را چهره شاداب و لحن ملایم و مهربان والدین است تشویق ها و تحسین ها باید متوجه رفتارها و حرف های مشخص باشد و به صورت صفت های کلی بیان نشود. بهترین تشویق ها و تحسین ها نوع غیر مستقیم آن است که شامل گفتن خوبی های فرزندان به فامیل و دوستان و ایجاد تصویر مثبت اجتماعی از وی است . والدین حتی در صورت شکست و افت درسی فرزندان خود پس از واگذاری مسیولیت های شخصی به آن ها نباید به سرزنش، تحقیر، انتقاد، مقایسه، منت گذاشتن، نصیحت کردن و تهدید وی بپردازند بلکه باید به توجه عاطفی خود ادامه دهند.
در این شرایط والدین باید نکات مثبت فرزندان خود را برجسته کنند و فضایی از مهربانی، صمیمیت، احترام و اعتماد را در محیط خانواده بوجود آورند تا بتدریج شاهد خلاقیت های بی نظیر بچه ها در غلبه بر شکست ها و رسیدن به استقلال و خودکفایی باشند
تذکر مداوم، سرزنش، نصیحت کردن، پیش بینی های منفی و گله و شکایت دایمی و انتظارات زیاد و تلاش برای تغییر فرزند بدون ایجاد زمینه های مناسب به هر نیتی که باشد سبب اصلاح رفتار نوجوان نمی شود، زیرا، خواسته ها و انتظارات ما زمانی از سوی دیگری پذیرفته می شود که در بخش مثبت ذهن وی جاری شود .
منابع و مآخذ: